ورود رسمی روسیه به معادلات کابل، فرصتی برای بازتعریف نقش ایران در شرق یا هشداری برای کاهش عمق استراتژیک کشور به شمار می رود.
روسیه و آغاز بازی جدید در افغانستان
روسیه بهعنوان نخستین کشور جهان، حکومت طالبان را رسما بهرسمیت شناخت. این اقدام که پیامدهای ژئوپلیتیکی برای منطقه به همراه دارد، فصل تازهای در سیاست افغانستان رقم زده و نیز بازیگران منطقهای، بهویژه ایران را به بازتعریف سیاستهای خود وادار میکند.
بازگشت طالبان به قدرت در افغانستان در آگوست 2021، موجب بازنگری گستردهای در معادلات سیاسی، امنیتی و ژئوپلیتیکی منطقه شد. طالبان پس از خروج نیروهای آمریکایی دوباره کنترل کابل را به دست گرفت و طی بیش از سه سال اخیر تلاش کرده است خود را بهعنوان حکومتی باثبات و قابل تعامل معرفی کند و مشروعیت بینالمللی کسب نماید.
یکی از موانع اصلی در مسیر تعامل این گروه با جهان، نداشتن شناسایی رسمی از سوی دیگر کشورها بود. هرچند برخی دولتها همکاریهایی محدود با طالبان داشتهاند، اما هیچ کشوری بهصورت رسمی آن را بهعنوان دولت قانونی افغانستان نپذیرفته بود تا اینکه روسیه پیشقدم شد.
روسیه پنجشنبه سوم سرطان (3 جولای)، رسماً طالبان را بهرسمیت شناخت و استوارنامه سفیر معرفیشده از سوی آنها را پذیرفت. این گام، چرخشی قابل توجه در سیاست خارجی مسکو نسبت به جنوب آسیا و آسیای مرکزی بهحساب میآید.
کرملین با این اقدام جایگاه خود را بهعنوان بازیگری پیشرو در معادلات افغانستان تثبیت کرد و پیام روشنی به غرب ارسال نمود مبنی بر این که مسکو آماده است خلا قدرت در افغانستان را پر کند و طالبان را بهعنوان شریک رسمی دولت بهرسمیت بشناسد حتی اگر غرب همچنان مردد باقی بماند.
ایران و آزمون سیاست فعال یا انفعالی
در واکنش به این تحول، دو رویکرد اصلی از سوی ایالات متحده و متحدان غربی محتمل است:
1. ورود به بازی و شناسایی طالبان برای حفظ نفوذ:
غرب ممکن است به جای واگذاری کامل میدان به روسیه و حتی کشورهایی مانند چین، تصمیم بگیرد بهصورت مشروط طالبان را بهرسمیت بشناسد و به این ترتیب جای پای خود را در منطقه حفظ کند. در این سناریو، گفتگوهای حقوق بشری و مسائل زنان ممکن است به ابزاری برای چانهزنی تبدیل شود، نه پیششرطی قطعی.
2. پافشاری بر انزوا و تشدید فشارهای بینالمللی:
در مقابل، احتمال دارد غرب همچنان بر سیاست عدم شناسایی طالبان پایبند باشد و روابط دیپلماتیک رسمی را مسدود نگه دارد. این رویکرد هرچند از منظر حقوق بشری قابل توجیه است، اما ممکن است به انزوای بیشتر غرب در تحولات افغانستان و واگذاری کامل صحنه به بلوک شرق منجر شود.
ایران و آزمون سیاست فعال یا انفعالی
جمهوری اسلامی ایران در نقطه حساسی از روابط منطقهای، به ویژه با افغانستان، قرار دارد. با حدود 900 کیلومتر مرز مشترک، جمعیتی چندمیلیونی از مهاجران افغان و منافع گسترده اقتصادی، امنیتی و فرهنگی، ایران نمیتواند نسبت به تحولات افغانستان بیتفاوت باشد.
از سوی دیگر، تجربه تعاملات پرهزینه با غرب و ضربههایی که در سالهای اخیر متحمل شده، ضرورت ترسیم سریع و دقیق زمین بازی در این تحولات را آشکار میکند.
ورود رسمی روسیه به معادلات کابل، فرصتی برای بازتعریف نقش ایران در شرق یا هشداری برای کاهش عمق استراتژیک کشور به شمار میرود. اگر ایران در برابر این تغییرات منفعل باقی بماند، رقبای منطقهای مانند پاکستان، ترکیه و عربستان که با حمایت چین و روسیه فعالیت میکنند، به سرعت جایگاه ایران را پر خواهند کرد.
اما رویکردی فعال و چندجانبه میتواند به حفظ جایگاه ایران و ایفای نقشی مؤثر در نظم جدید منطقهای منجر شود.
با توجه به منافع گسترده و مرز طولانی، ایران نیازمند راهبردی روشن و راهبردی است. گسترش دیپلماسی با طالبان و بازیگران کلیدی منطقه همچون روسیه و چین، حتی بدون الزام به شناسایی رسمی، میتواند به مدیریت بهتر تهدیدها و بهرهبرداری از فرصتها کمک کند.
از دیگر اولویتها میتوان به تقویت امنیت مرزها از طریق همکاری عملیاتی با طالبان، به ویژه در مقابله با قاچاق و گروههای مسلح اشاره کرد. همچنین، توسعه نقش ایران به عنوان شریک ترانزیتی افغانستان، با استفاده از ظرفیتهای بندر چابهار و مسیرهای حملونقل مرتبط، زمینهساز افزایش نفوذ اقتصادی و سیاسی خواهد بود.
بازتعریف سیاست مهاجرتی با رویکردی هوشمندانه، برای ادغام بهتر مهاجران افغانستانی و بهرهگیری از ظرفیتهای فرهنگی و اقتصادی آنان، میتواند قدرت نرم ایران را تقویت کند.
در نهایت، حفظ تعادلی هوشمندانه در تعامل با کشورهای بزرگ و بازیگران منطقهای و بینالمللی، ضمن جلوگیری از انزوای سیاسی، امکان مانور راهبردی بیشتری در تحولات آینده منطقه فراهم میآورد.
بهرسمیتشناسی طالبان توسط روسیه، تحولی راهبردی در دیپلماسی منطقهای است که درهای جدیدی به روی افغانستان گشوده و موازنه قدرت در آسیای مرکزی و جنوب آسیا را تغییر میدهد.