• پنج شنبه, 06 ثور 1403
    خبرگزاری افغان ایرکا

مرثیه حضرت ام‌البنین(س) در سوگ حضرت اباالفضل(ع)

مرثیه حضرت ام‌البنین(س) در سوگ حضرت اباالفضل(ع)
<div style="direction: rtl; text-align: justify;"> </div> <div style="font-family: Tahoma, Arial; font-size: 13px; direction: rtl;"> <div class="subtitle" style="font-size: 12px; font-family: tahoma, Arial; background-color: rgb(248, 248, 248); padding: 8pt; margin: 10px 5pt 20px; border-top-width: 1px; border-top-style: solid; border-top-color: rgb(224, 224, 224); border-bottom-width: 1px; border-bottom-style: solid; border-bottom-color: rgb(224, 224, 224); line-height: 18px; text-align: justify;">به من گفته‏‌اند كه اول دست‌هاى پسرت بريده شد،بعد در حالى كه فرزند تو دست در بدن نداشت‏ يك مرد لعين آمد و عمودى آهنين بر فرق او زد. واى بر من كه مى‏‌گويند بر سر شير بچه‏‌ام عمود آهنين فرود آمد.</div> <div class="body" style="margin-top: 10px; line-height: 23.399999618530273px; text-align: justify; padding: 10px;"> در مدينه برايش خبر آمد كه چهار پسر تو در خدمت‏ حسين بن على عليه‌السلام شهيد شدند.<br /> براى اين پسرها ندبه و گريه مى‏‌كرد. گاهى سر راه عراق و گاهى در بقيع مى‏‌نشست و ندبه‌‏هاى جانسوزى مى‏‌كرد.زنها هم دور او جمع مى‌‏شدند. مروان حكم كه حاكم مدينه بود،با آن همه دشمنى و قساوت گاهى به آنجا مى‏‌آمد و مى‌‏ايستاد و مى‌‏گريست.<br /> <br /> از جمله ندبه‏‌های ایشان اين است:<br /> <br /> <span style="color: rgb(255, 0, 0);">لا تدعونى ويك ام البنين<br /> تذكرينى بليوث العرين<br /> كانت‏بنون لى ادعى بهم<br /> و اليوم اصبحت و لا من بنين<br /> </span><br /> اى زنان!من از شما يك تقاضا دارم و آن اين است كه بعد از اين مرا با لقب ام البنين نخوانيد(چون ام البنين يعنى مادر پسران،مادر شير پسران)،ديگر مرا به اين اسم نخوانيد.وقتى شما مرا به اين اسم مى‏‌خوانيد،به ياد فرزندان شجاعم مى‏‌افتم و دلم آتش مى‏‌گيرد. <br /> زمانى من ام البنين بودم ولى اكنون ام البنين و مادر پسران نيستم. <br /> <br /> <span style="color: rgb(255, 0, 0);">يا من راى العباس كر على جماهير النقد<br /> و وراه من ابناء حيدر كل ليث ذى لبد<br /> انبئت ان ابنى اصيب براسه مقطوع يد<br /> ويلى على شبلى امال براسه ضرب العمد<br /> لو كان سيفك فى يديك لما دنى منه احد</span><br /> <br /> اى چشمى كه در كربلا بودى و آن منظره‌‏اى كه عباس من،شير بچه من،حمله مى‌‏كرد مى‏‌ديدى و ديده‌‏اى!<br /> اى مردمى كه آنجا حاضر بوده‌‏ايد!براى من داستانى نقل كرده‌‏اند، نمى‏‌دانم اين داستان راست است‏ يا نه. يك خبر خيلى جانگداز به من داده‌‏اند، نمى‏‌دانم راست است‏ يا نه.<span style="font-weight: bold;"><br /> به من گفته‏‌اند كه اول دست‌هاى پسرت بريده شد،بعد در حالى كه فرزند تو دست در بدن نداشت‏ يك مرد لعين آمد و عمودى آهنين بر فرق او زد. واى بر من كه مى‏‌گويند بر سر شير بچه‏‌ام عمود آهنين فرود آمد.</span><br /> <br /> عباس جانم!فرزند عزيزم!من خودم مى‌‏دانم كه اگر دست در بدن داشتى هيچ كس جرات نزديك شدن به تو را نمى‌‏كرد.<br /> <br /> لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم و صلى الله على محمد و آله الطاهرين.<br /> <br /> <br /> <div align="left">« مجموعه آثار شهید مطهری ج17-منتهى الآمال،ج 1/ص‏386»</div> </div> </div> <div style="direction: rtl; text-align: justify;"> </div> <p> </p>

  پربازدید ترین