• چهار شنبه, 05 ثور 1403
    خبرگزاری افغان ایرکا

چرا عبدالرحمان هزاره ها را قتل عام کرد؟

<p style="text-align: justify;">عبدالرحمان با انحصار قدرت و سیاست، نه برای افغانستان پیشرفت اقتصادی، رشد فکری و فرهنگی و اعتبار بین المللی کسب نکرد بلکه سلطنتش، حاکمیت هراس و وحشت، فقر و تبعیض بود! <br /> به شهادت تاریخ در یک جنگ نابرابر 62 درصد از جمعیت هزاره در دوره عبدالرحمان قتل عام شدند، جرم این انسانها دو چیز بود قوم و مذهب.<br /> محترم ابراهیمی غرجستانی در گفتگوی اختصاصی با شفقنا دلایل کشتار هزاره ها در دوره عبدالرحمان را بازخوانی کرده است که در زیر می خوانید :<br /> پیش از اینکه قضیه حذف هزاره ها مطرح شود باید اشاره کنیم که هزاره ها از قدیم بعنوان یک نیروی برجسته در افغانستان مطرح بوده اند. هزاره ها در برابر اسکندر و چنگیز ایستادند<br /> ما در گذشته های دور در منابعی مثل سفرنامه اسکندر می بینیم که این مردم در آنزمان در برابر اسکندر و سپاهیانش مقاومت کردند، همچنین علیه چنگیزخان در بامیان جنگیدند و رشادتها از خودشان نشان دادند.<br /> آنطور که در برخی منابع تاریخی آمده است اصل و نسب سلسله غوریان نیز به هزاره ها برمی گردد،سلسله غوریان در دوره هایی، چنان قدرت یافتند که دامنه تصرفات شان بخش هایی از هند را نیز فرا می گرفت.<br /> غوریان بعنوان یک سلسله مقتدر اسلام را در قالب تشیع و بدون جنگ پذیرفتند. هزاره های افغانستان، حتی در دوره های بعدی نیز وسعت قلمروشان خیلی بیشتر از این چیزی بوده که امروز شاهدش هستیم و بعنوان یک قدرت توانمند مطرح بوده اند.<br /> در رابطه به نسل کشی دوران عبدالرحمان باید گفت که وی تنها با هزاره ها نجنگیده است، با پشتون های غلجایی، شینواری و... در مشرقی جنگهایی داشته، کشتارهای نموده، همچنین با مردم شمال به رهبری سردار اسحاق خان و نیز با مردم نورستان جنگیده است. اما نحوه ی برخورد و جنگ های خونین او با هزاره کاملا متفاوت از آن چیزی است که در دیگر جنگهایش دیده می شود.<br /> در اینجا ما باید بدنبال این باشیم که چه انگیزه ای عبدالرحمان را وادار می کرد که به شدیدترین شکل ممکن و بسیار خشن و وحشیانه این رفتار را داشته باشد.<br /> در این جا چند بحث مطرح است، اولین مساله این است که برای عبدالرحمن رسیدن به قدرت و حفظ آن مهم است، اما در کنار این مساله هدف دیگری را نیز دنبال می کند که تقریبا به همین میزان برایش مهم است و آن تسلط تبار و قومش بر مناطق و سرزمینهای سایر اقوام هست و این مطلب در خاطرات و نامه هایش نیز آمده است که از پشتونهای ساکن در هند بریتانوی دعوت می کند که بیایید و حتی آنها را تحریک می کند که اگر «غیرت قومی» دارید بیایید و این سرزمینهای حاصل خیز را از آن خود بکنید.<br /> <br /> <strong>عبدالرحمن پایه گذار شکافهای قومی افغانستان</strong><br /> مساله تسلط سیاسی از مجرای قوم و تبار، هدف عبدالرحمن است، در واقع می توان گفت که شکافهای قومی امروز افغانستان نیز از همان سالها پایه گذاری شده است.<br /> از سوی دیگر عبدالرحمن بعنوان بخش مهمی از پروژه انگلیسیها قرار می گیرد، عبدالرحمن در زمانی به قدرت می رسد که انگلستان شکست های بسیار سنگینی را در عرصه سیاسی و نظامی در افغانستان متحمل شده است.<br /> انگلیس بعد از شکست های پی در پی و تلفات و خسارتهای سنگین در افغانستان می خواهد از طریق یک حاکم دست نشانده اهدافش را پیش ببرد و آن کسی نیست جز عبدالرحمان! انگلیس وقتی عبدالرحمن را بر سر کار می آورد اقدام بعدی، مستحکم نمودن پایه های قدرت اوست. انگلستان حمایت قاطع و وسیعی از عبدالرحمن می کند، پولهای هنگفتی را به دربار عبدالرحمان سرازیر می کند رقم 18 لگ کلدار معاش سالانه در بسیاری منابع آمده است. در کابل کارخانه اسلحه سازی می سازند و مستشاران نظامی می فرستند و ازین قبیل حمایتها.<br /> قبل از تهاجم به هزارستان، کمیسیونی تحت عنوان «گروه سرحدی افغان و انگلیس» به سرپرستی پی. جی میتلند. می روند و هزاره جات را سنگ به سنگ بررسی می کنند و تحقیقات گسترده ای درباره جمعیت قریه ها و راههای مواصلاتی و ... انجام می دهند. جالب است که ما خیلی از قریه های کوچک را آنجا می بینیم که جمعیت نفوس و افراد متنفذ منطقه را نام برده اند.<br /> چندسال قبل، بخشهای از این تحقیقات در قالب کتابی به چاپ رسید. بر اساس برداشت برخی مورخین ما مثل استاد یزدانی، این تحقیقات گسترده، ارتباط مستقیمی با حمله عبدالرحمن و کشتارها و نسل کشی هایش در آینده ارتباط پیدا می کند.<br /> جامعه هزاره در آنزمان از لحاظ جمعیت اگر نگوییم بیشتر، حداقل معادل پشتونها است و این نشان می دهد که شیعیان یک تهدید بزرگ در برابر حکومتی که در راسش عبدالرحمن و با حمایت انگلستان است مطرح بوده است.<br /> دو سه مساله عبدالرحمن را درباره هزاره ها هراسناک می کند، اینکه اولا تعلق تباری بین عبدالرحمن و هزاره ها وجود ندارد و دوم اینکه پیوند مذهبی هم وجود ندارد.<br /> <br /> <strong>هزاره ها به کسی باج نمی دهند</strong><br /> دو فاکتوری که در معادلات آنزمان به جد، تعیین کننده بوده است، - کما اینکه هنوز هم تعیین کننده است. – نکته دیگر همان طور که در خاطرات عبدالرحمن آمده هزاره ها تا آن زمان به کسی باج نداده بودند با قدرتهای بزرگی زورآزمایی کرده بودند. مثلاً طی چند مرحله بر سپاهیان نادرشاه افشار در «زمین داور» شکست های سخت و سنگینی وارد کرده بودند و... مجموع این عوامل فضای کاملا عاری از اعتمادی را به وجود آورده بود.<br /> با این همه، در ابتدا بخشی از بزرگان، میرها و خوانین هزاره با عبدالرحمن همکاری می کنند در جنگ شمال شرکت می کنند ، برای همسو ساختن هزاره جات با حکومت اعلام همکاری می کنند. و در مجموع تلاشهای را برای جلوگیری از جنگ انجام می دهند. اما حکومت عبدالرحمان بدنبال اهداف دیگری چون حذف و تصفیه قومی بود. لذا حتی پس از همسویی بخش وسیعی از نیروهای موثر در هزاره جات، به دنبال بهانه برای سرکوب بودند.<br /> بر اساس روایت تیمورخانوف، فیض محمد کاتب، ملا افضل ارزگانی و... نوع برخورد حکومت با هزاره ها پس از تسلیم و توافق با حکومت، فوق العاده تحقیرآمیز و توام با تعدی و تجاوز بوده است و این رویکرد اهانت بار و خشن در مناطق مختلف ادامه یافت لذا هزاره ها هم آنرا تاب نیاوردند و نهایتا منجر به قیام های بعدی و آن نسل کشی تاریخی شد.<br /> یکی از دلایل عمده شکست هزاره ها این بود که قیام ها بر اساس یک طرح کلان پیشینی نبود بلکه عمدتاً در واکنش بر رفتار و جنایتهای عمال امیرکابل به وقوع پیوست.<br /> ارزیابی حکومت کابل این بود که هزاره ها بعنوان یک تهدید جدی مطرح است و باید از میان برداشته شوند، به همین دلیل آن قتل عامهای وسیع صورت گرفت. اما بریتانیا که از مجرای حکومت عبدالرحمن سیاستهایش را در افغانستان پیش می برد و شکست هایش را جبران می کرد نیز در این جنگ با حمایت وسیع از حاکم دست نشانده اش، سهم گرفت.<br /> این جنگ پیامدهای زیانباری برای افغانستان و برای جامعه هزاره داشته است. آنچه در این میان قتل عام شد هزاره بود اما بدیهی است که هر وجدان بیداری با این قتل عام ها مخالف است، من معتقدم در برابر این قضیه بیش از هزاره ها باید پشتونها به خصوص قشر روشنفکر، حساس باشند و چرا که با سوء استفاده از هویت قومی و آدرس تباری آنها این جنایت و نسل کشی صورت گرفت. اگر هزاره قربانی شد پشتون بعنوان قاتل معرفی شد و برای او حد اکثر یک غرور کاذب ایجاد نمود.<br /> عبدالرحمان و وارثانش با انحصار قدرت و سیاست، نه برای افغانستان و نه مشخصا قوم پشتون، پیشرفت اقتصادی، انکشاف مدنی، رشد فکری و فرهنگی، اعتبار منطقه ای و بین المللی کسب نکرد بلکه سلطنت شان، حاکمیت هراس و وحشت، جنگ و استبداد، فقر و تبعیض بود!</p>

  پربازدید ترین