روزهای سخت مردم افغانستان
<p style="text-align: justify;">مردم افغانستان از تاریخ 16 حمل تاکنون روزهای سخت و دشواری از نظر اقتصادی، امنیتی و روانی سپری نمودهاند. مبهم بودن نتیجه انتخابات که به تبع آن رکود اقتصادی و ناامنی فراگیر را همراه داشته است، دامنگیر مردمی شده که بیشتر از همه با امید تغییر مثبت در انتخابات اشتراک کردند.<br />
انتخابات افغانستان به باور تحلیلگران جهان، یکی از طولانیترین پروسههای انتخاباتی در سطح جهان است که بعد از کسب خشنترین مکان برای زنان و فاسدترین در بخش مالی، میتواند یکی از مایههای شرمساری برای دولت فعلی باشد که متاسفانه به جای جدی گرفتن این موضوع، هر روز این پروسه مضحکتر از روز قبل میشود.<br />
مردم افغانستان با حضور میلیونی خویش در پای صندوقهای رای، دین خویش را نسبت به کشوری ادا کردند که یک دهه از دموکراسی نیمهجان بهره برده است. آنها به امید توسعه، بهرغم مشکلهای امنیتی شجاعانه به سایتهای رایدهی مراجعه نموده و از حق خویش، صرفنظر از آنکه به کدام تیم رای دادهاند، برای ثبات و آرامش افغانستان رای خویش را تقدیم نمودند.<br />
بر اساس فیصلههایی که بعد اعلام نتایج انتخابات صورت گرفت این انتخابات به دور دوم رفت. شاید برای کشوری که در وابستگی شدید اقتصادی به سر میبرد و با چالشهای امنیتی جدییی روبهروست و در مجاورت کشورهایی نامهربانی قرار دارد که آرامش خویش را در ناآرامی افغانها جستوجو میکنند، بار سنگینی باشد، اما با این همه مردم افغانستان با قبول مشکلهای موجود برای تغییر و توسعه به کاندیدای مورد نظرشان نیز در دور دوم رای دادند. <br />
بعد از برگزاری انتخابات دور دوم و زمزمههایی مبنی بر تقلب گسترده و به تعویق افتادن نتیجه قسمی یا ابتدایی انتخابات، شروع فعالیتهای عمدی عدهیی برای ایجاد فاصله و دشمنی میان دو کاندیدای پیشتاز و در نتیجه اختلال در پروسه تفتیش آرا، پروسه کاری کمیسیون حکومت وحدت ملی و مصارف هنگفت روزانه کمیسیون، اکثر مردم را به این باور رساند که وضعیت به وخامت گراییده میشود. به همین دلیل شاید بتوان گفت یکی از سالهای سخت و مشکل افغانستان در یک دهه اخیر همین روزهای پر تب و تاب انتخابات دوم است؛ زیرا مردم علاوه بر آنکه هر روز از تهدیدهای امنیتی طالبان و رکود اقتصادی متضرر میشوند با تشویشهای روحی و روانی روبهرو هستند.<br />
تهدیدهایی که از سوی حامیان هر دو تیم برای گرفتن سهم بیشتر یا نتیجهی برتر، مستقیم یا غیرمستقیم بیان میشد، بیشتر متوجه مردمی است که اکثر زیر خط فقر زندگی میکنند نه بانیان و باعثان این روند طولانی و مضحک. در نتیجه امید مردمی که برای بهار سیاسی و شکوفایی بیشتر کشور رای داده بودند را به زمستان پرتشویش بدل کردهاند. <br />
ناامنیها و عدم تمایل تاجران ملی و بینالمللی به سرمایهگذاری بیشتر که در نتیجه بر میزان بیکاری مردم افزوده شده، باعث گردیده عدهیی از جوانان با باور به اینکه در این سرزمین جایی برای آنها نسیت، پشت دروازههای سفارتخانهها بیشتر از پیش صف بکشند و برای خروج راه چاره بجویند. <br />
اما آنچه شاید از دید رهبران سیاسی کشور ما پنهان شده آن است؛ ملتی که بیشتر سالهای عمرش را در جنگ و مهاجرت سپری نموده، با همه بیسوادی میتوانند تحلیلگران خوب اوضاع باشند که گاهی این تحلیلها با واقعیت نزدیک است.<br />
به همین دلیل جدا از هواداران سرسخت هر دو دسته، در میان مردم بودند بیطرفان یا کسانی که فقط رای دادند؛ کسانی که در جامعهی مسموم قومی و احساساتی، از بیم جان و مال خویش هر لحظه در تشویش نفس میکشند. برای آنها رهبران سیاسی و قومی نه، بل وزیر امور خارجه امریکا منجی محسوب میگردید که با هر بار آمدنش نویدی برای آرامش آنها بود. در واقع این مساله، نشان و دلیلی است از فاصله جدی میان مردم و رهبران سیاسی- قومی؛ آنچه در سالهای پیش نیز جریان داشت و گپی نوی هم نیست. <br />
اگر اکثر رهبران سیاسی ما به این موضوع واقف باشند که مردم چقدر از تصمیمهای احساساتی آنها میترسند، باید از سمت رهبری خویش شرمیده و کوشش نموده به مدیریت بحران به نفع ملت بیندیشند نه به نفع خویش، زیرا کشور ما شاید تنها کشوری باشد که مردم به فکر رضایت رهبرشان هستند، در حالی که در سایر جوامع رهبران سیاسی به رضایت مردم میاندیشند.<br />
<br />
* <strong>منیره یوسفزاده</strong></p>