• شنبه, 01 ثور 1403
    خبرگزاری افغان ایرکا

شمه ای از فضایل و ویژگی های حضرت علی بن موسی الرضا ـ علیه السّلام ـ

شمه ای از فضایل و ویژگی های حضرت علی بن موسی الرضا ـ علیه السّلام ـ
<p>امام رضا ـ علیه السّلام ـ مثل اجداد خود (پیغمبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ و ائمه اطهار ـ علیهم السّلام ـ ) دارای فضایل و کمالاتی است که دوست ودشمن ، فضایل و مناقب او را ستوده  اند؛. براساس گزاره های معتبر ، امام کاظم ـ علیه السّلام ـ او را رضا نامید[1] و در حدیث لوح که پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ او را از جبرییل گرفت و به فاطمه زهرا داد و حضرت زهرا(س) ـ سلام الله علیها ـ آن را در روز ولادت امام حسین ـ علیه السّلام ـ به جابر بن عبدالله انصاری اهدا نمود و او متن آن را برای امام باقر ـ علیه السّلام ـ خواند، آن حضرت به نام علی بن موسی الرضا خوانده شده و او دوست و یاور خدای متعال نامیده شده است.[2]</p> <p><strong>مناقب آن حضرت:</strong><br /> 1. آن حضرت حتی نسبت به کسانی که به او بدی کرده‌اند بزرگواری خاصی نشان می‌داد، ؛ در عصر خلافت هارون بعد از شهادت امام یکی از علویان به نام محمد بن جعفر بر ضد حکومت هارون خروج کرده بود هارون در بغداد یکی از دژخیمان خونخوار خود را به نام (جلودّی) برای سرکوبی شورشیان به مدینه فرستاد و به او دستور داد اگر بر محمد بن جعفر پیروز شد گردنش را بزند، سپس خانه‌های علویان را غارت نماید و برای زنان آنها جز یک لباس نگذارد، جلودّی وارد مدینه شد و همین فرمان را اجرا کرد، وخانه‌های علویان را غارت نمود، هنگامی که به خانه حضرت امام رضا ـ علیه السّلام ـ رسید با لشکر خود به خانة آن حضرت یورش برد هنگامی که حضرت رضا در برابر این حادثة تلخ قرار گرفت، همة‌ زنان خانه را در اطاقی جای داد و خود در جلو درِ آن اطاق ایستاد و آن گاه جلودّی نزد امام رضا(ع) آمد و بین آنها چنین گفتگو شد، جلودّی گفت: باید خود بروم، لباسهای آنان را جز یک لباس غارت کنم، امام رضا مانع شد و از حریم نوامیس خود حراست کرد، آخر الامر مجبور شد که تسلیم امام رضا شود، و سپس خود امام رضا لباسهای اضافی زنان و حتی گوشواره‌ها و زینت آلات و آن چه در خانه بود، ‌همه را گرفت و به جلودی تحویل داد و او را از در خانه رد کرد،[3] از بزرگواری حضرت رضا ـ علیه السّلام ـ این که در عصر خلافت مأمون، مأمون بر گروهی از سرکردگان که یکی از آنها جلودّی بود غضب کرد و آنها را گردن زد، هنگامی که جلودّی را برای اعدام به پیش آوردند، حضرت رضا ـ علیه السّلام ـ به مأمون فرمود: این فرد را ببخش و نکش. مأمون گفت این همان کسی است که در مدینه به بانوان خاندان رسالت گستاخی کرد و آن چه داشتند همه را غارت نمود. حضرت فرمود: در عین حال از او بگذر. جلودّی خیال کرد حضرت در گفتگوی محرمانه‌اش با مأمون از مأمون می‌خواهد که او را اعدام کند، از این رو به مأمون گفت: «ای امیر مؤمنان! تو را به خدا و خدمتی که به هارون الرشید کرده‌ام، سوگند می‌دهم سخن این شخص (امام رضا ـ علیه السّلام ـ) را در مورد من نپذیر». مأمون به حضرت رضا گفت: «اینک او سوگند یاد کرد و ما هم سوگندش را اجرا می‌کنیم». سپس به جلودّی گفت: نه به خدا سوگند سخن حضرت رضا را در مورد تو گوش نمی‌کنم. آن گاه به میرغضبها فرمان داد گردن جلودّی را بزند، آنها همان دم وی را اعدام کردند.[4]<br /> و باز در شرح حال آن حضرت رسیده که در عصر خلافت امین حضرت یکی از شاگردانش به نام داود بن قاسم معروف به ابوهاشم را از همنشینی با عبدالرحمن بن یعقوب (که فرد منحرفی بود، نهی می کرد) ابوهاشم گفت: عبدالرحمن دایی من است. امام رضا ـ علیه السّلام ـ فرمود: او دربارة ذات پاک خدا مطالبی می‌‌گوید که ساحت پاک خدا از آن منزه است، یا با او همنشین باش و ما را ترک کن، و یا با ما همنشین باش و از او دوری کن. ابوهاشم گفت: او هر عقیده‌ای داشته باشد و هر چه می‌گوید بر من چه آسیبی دارد، با این که من برعقیدة خود استوار هستم و از عقیدة او دوری می‌کنم. امام رضا ـ علیه السّلام ـ فرمود: آیا نمی‌ترسی بلایی به او برسد و تو نیز به آن بلا بسوزی؟ آیا به این داستان آگاهی نداری که:‌شخصی از یاران حضرت موسی(ع) بود، ولی پدرش از یاران فرعون، هنگامی که سپاه فرعون به سپاه موسی رسید، او نزد پدر رفت تا او را موعظه کند و به سپاه موسی ملحق سازد، ولی پدر سخن او را رد می‌کرد و هم چنان با هم ستیز می‌کردند که ناگاه بلای غرق شدن فرعونیان فرا رسید و آن پسر نیز همراه پدر غرق شد. وقتی که این خبر به موسی ـ علیه السّلام ـ رسید، موسی فرمود: او در رحمت خداست، ولی چون عذاب فرود آید،‌از آن کس که نزدیک گنهکار است دفاعی نشود.[5]<br /> باز در مناقب آن حضرت رسیده که امام رضا ـ علیه السّلام ـ طبق فرمایش امام کاظم ـ علیه السّلام ـ ملقب به عالم آل محمد«ص» است، توضیح مطلب اینکه: اباصلت می‌گوید: محمد بن اسحاق بن موسی بن جعفر از پدرش (اسحاق) نقل می‌کند که امام کاظم ـ علیه السّلام ـ به فرزندانش می‌فرمود: «این برادر شما علی بن موسی الرضا ـ علیه السّلام ـ عالم آل محمد«ص» است، مسایل دینی خود را از او بپرسید و آن چه به شما می‌فرماید آن را حفظ کنید، زیرا من از پدرم جعفر بن محمد (امام صادق) مکرر شنیدم به من فرمود: همانا عالم (آل محمد) دودمان محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ در صلب تو است، و ای کاش قبل از فوت، او را درک می‌کردم (می‌دیدم) همانا او همنام امیر المؤمنین علی ـ علیه السّلام ـ است.[6] در این خصوص روایات زیادی رسیده است که به منابع ارجاعی مراجعه شود.<br /> دیگر از خصوصیات برجسته آن بزرگوار این بود که شاگردان زیادی را تربیت کرد که در نشر معارف اسلامی نقش به سزایی داشتند از جملة آنها می‌توان: زکریا بن آدم قمی را نام برد که حضرت در پاسخ علی بن مسیب که به امام عرض کرد بین من و شما مسافت زیادی است و برایم مشکل است که به محضر شما برسم، احکام دینم را از چه کسی کسب کنم؟ فرمودند: از زکریا بن آدم بیاموز که در امر دین و دنیا امین و مورد اعتماد است.[7]<br /> یونس بن عبدالرحمن[8]  (از اصحاب امام کاظم و امام رضا)، حسن بن محبوب،[9] علی بن میثم،[10] و صفوان بن یحیی،[11] و... از دیگر شاگردان آنحضرت می باشند.</p> <p><strong>کرامات:</strong><br /> <strong> 1- نماز طلب باران :</strong><br /> که مأمون از حضرت خواست نماز باران بخواند، آن حضرت دعا کردند و... آن طوری که در تاریخ مضبوط است باران آمد و...؛ سپس یکی از کینه توزان که در دربار مأمون بود بنام حمید بن مهران گستاخی کرد و به حضرت رضا ـ علیه السّلام ـ گفت: ای پسر موسی تو از مرز و حریم خود تجاوز کردی، خداوندی که باران را در وقت تقدیر شده‌اش فرستاده آن را مربوط به دعای خود و دلیل و شکوه و عظمت خود در پیشگاه خدا دانستی، گویی هم چون معجزه ابراهیم خلیل ـ علیه السّلام ـ را آورده‌ای که پرندگان را به اذن خداوند زنده کرد، اگر تو راست می‌گویی به این دو صورت شیری را که بر مسند مأمون نقش بسته فرمان بده تا زنده شوند و سپس آنها را بر من مسلط ساز، در این صورت چنین چیزی معجزه‌ای برای تو خواهد شد، نه بارانی که طبق معمول در وقتش می‌بارد. در این جا بود که امام رضا ـ علیه السّلام ـ فریاد زد: ای شیرها این شخص پلید را بگیرید. همان دم آن دو تصویر شیر به دو شیر حقیقی تبدیل شدند و به حمید بن مهران حمله کرده و او را دریدند و هیچ چیزی از او باقی نگذاشتند و حتی خون ناپاکش را لیسیدند و پس از فراغت دو صورت شیر به امام رضا ـ علیه السّلام ـ متوجه شده و عرض کردند: (ای ولی خدا هر گونه فرمان بدهی اطاعت می‌شود، اگر فرمان دهی این شخص (اشاره به مأمون) را نیز بدریم.) مأمون با شنیدن این سخن بیهوش شد، امام رضا ـ علیه السّلام ـ به آن دو شیر فرمود: توقف کنید آنها توقف کردند... و عرض کردند: به ما چه فرمان می‌دهی؟ امام ـ علیه السّلام ـ فرمود: به جایگاه خود برگردید. آنها به تصویر قبلی روی مسند به همان صورت قبل بازگشتند، مأمون وقتی که به هوش آمد گفت: «حمد و سپاس خداوندی راکه ما را از شرّ حمید بن مهران کفایت نمود» سپس به امام رضا ـ علیه السّلام ـ عرض کرد: «ای پسر رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ! چنین حادثه‌ای از اختیارات جد شما رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ و سپس از اختیارات شما است... .[12]</p> <p><strong>2- پناه دادن به آهو:</strong><br /> حضرت رضا ـ علیه السّلام ـ در نیشابور به محله‌ای که نام آن «فوزا» بود رفت، و در آن جا دستور داد یک باب حمام ساختند و چشمه را لایروبی نمودند و نیز دستور داد در بالای آن حوضی ساختند و پشت آن حوض را محل نماز قرار داد، سپس خود آن حضرت در آن حوض غسل کرد و در پشت آن نماز گذارد، و این موضوع سنت گردید..<br /> در این هنگام که جمعیتی در محضر حضرت امام رضا ـ علیه السّلام ـ در کنار آن حوض نشسته بودند، آهویی به محضر آن بزرگوار آمده و به آن حضرت پناهنده شد (گویا آن آهو در صید شخصی بود و با پناه آوردن به آن بزرگوار آزاد گردید، از این رو به آن حضرت ضامن آهو می‌گویند.).[13]</p> <p><strong>3-  استمرار کرامات : </strong><br /> اکرامات ومعجزات حضرت هنوز نیز استمرار دارد وهمه ی زائرین بارگاه حضرت ازتوجهات حضرت  آگاهند ؛ ازجمله احادیث مشهوری که از آن حضرت نقل شده، حدیث سلسلة الذهب است که آن حضرت در مسیر خراسان در نیشابور در حضور جمعیت کثیری فرمودند، و سند حدیث را به پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ و جبرییل امین و خدای متعال رساندند که یقول الله عزوجل: «لا اله الا الله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی... وقتی که حضرت خواستند حرکت کنند، فرمودند: بشرطها و انا من شروطها» یعنی (اقرار به یکتایی خدا) حصار و دژ من است، و کسی که داخل دژ من شود از عذاب من ایمنی یابد... به فرمایش امام: این ایمنی از عذاب در پرتو توحید، پیش شرطی است و پذیرش ولایت ائمه شروط آن می باشد.[14]</p> <hr /> <p>[1] . مطالب آورده شده محمدی اشتهاردی، محمد، کتاب سیره چهارده معصوم، نشر مطهر، چ 81، از ص 673 الی 738 گرفته شده است و آدرس‌ها هم بر اساس همین کتاب می‌باشد، فقط از کشف الغمه مطلبی است (زینب کذابه) که مراجعه شد و آدرس ذکر شده همان است که مرقوم داشتم؛ عیون الاخبار الرضا، ج 1، ص 14.<br /> [2] . کلینی، اصول کافی، ج 1، ص 528.<br /> [3] . صدوق، عیون اخبار الرضا، ج 2، ص162؛ بحار، ج 49، ص 166.<br /> [4] . همان، ص 61 و 162.<br /> [5] . اصول کافی، ج 2، ص 374 و 375.<br /> [6] . انوار الهیه، ص 340 و 341.<br /> [7] . اردبیلی، اعیان الشیعه، ارشاد، ج 7، ص 62.<br /> [8] . قاموس الرجال، ج 9، ص 49 الی 494؛ اعیان الشیعه، ج 10، ص 327.<br /> [9] . اعیان الشیعه، ج 5، ص 233؛ قاموس الرجال، ج 3، ص 227؛ سفینه البحار، ج 1، ص 269.<br /> [10] . سفینة البحار، ج 2، ص 525؛ سید مرتضی، الفصوص المختار، ج 1، ص 31.<br /> [11] . همان،‌ج 2، ص 38؛ ‌مجلسی، بحار الانوار، ج 49، ص 273.<br /> [12] . عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 167 تا .170و بحار الانوار، مجلسی، ج 50، ص 146 و 147.)<br /> [13] . مناقب آل ابیطالب، ابن شهر آشوب، ج 4، ص 348؛ عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 136.<br /> [14] . عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 134.</p> <p> </p>

  پربازدید ترین