• شنبه, 01 ثور 1403
    خبرگزاری افغان ایرکا

فضایل و کراماتی از سیره‎ی امام حسین علیه السلام

فضایل و کراماتی از سیره‎ی امام حسین علیه السلام
<p style="text-align: justify;"> امام حسین علیه السّلام سومین امام شیعیان است. وی شبیه‎ترین مردم به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در صورت و سیرت بود.[1] در شب‎های تاریک، نور از پیشانی و اطراف گردنش می‎تابیدکه مردم آن حضرت را با آن نور می‎شناختند.[2] آن حضرت دارای علوم و کرامات و فضائل بی‎شماری است که از گوهر وجودش تجلّی می‎شود و این نمودهای الهی پرتویی از چراغ هدایت است که در مناسبت‎های زمانی و مکانی جلوه می‎کرد، در اینجا بهچند مورد از فضائل و کرامات آن حضرت اشاره می‎شود:</p> <p style="text-align: justify;"><strong>الف : شفای مرض پیسی</strong><br /> حبابة والبیه می‎گوید: من به دیدن امام حسین علیه السّلام می رفتم؛ اتفاقاً میان چشمانم پیسی پیدا شد و این امر بر من ناگوار آمد و چند روزی به دیدن ایشان نرفتم؛ سراغ مرا گرفته به ایشان می گویند: میان چشمان او عارضی پیدا شده.<br /> امام حسین علیه السّلام ـ با اصحابش به دیدن من آمدند، آن حضرت فرمود: ای حبابه! چرا نزد من نیامدی؟<br />  علت را گفتم، پس ایشان آب دهان مبارک خود را به آن مالید و فرمود: حبابة خدا را شکر کن که آن علت را از تو دور کرد، به سجده افتادم، فرمود: حبابة، سربردار و در آئینه نگاه کن؛ سر برداشته (نگاه کردم ) اثری از آن ندیدم، خدا را شکر کردم.</p> <p style="text-align: justify;"><strong>ب: برطرف کردن غم و اندوه دیگران</strong><br /> از ویژگی‎های امام حسین علیه السّلام عواطف سرشار انسانی و دگر دوستی و نوع پروری آن حضرت است به  ویژه نسبت به کسانی که در زندگی روزمره دچار گرفتاری و مشکلات و غم و اندوه می‎شدند. اسامة بن زید بیمار بود و در خانه بستری شده بود، امام علیه السلام برای عیادت اسامة به خانه او رفت و مشاهده کردکه اسامة بسیار آشفته و نگران است.<br /> حضرت فرمود: اسامة چرا این قدر نگران هستی؟<br /> اسامة اظهار نمود که بدهکار هستم و حقوق دیگران در گردنم می‎باشد و می‎ترسم بمیرم و نتوانم بدهی خود را  پرداخت کنم.<br /> امام علیه السلام فوراً دستور داد بدهی او را پرداختند. آنگاه اسامه آسوده خاطر گردید و بعد از چند روز در همان بستر بیماری از دنیا رفت.[3]</p> <p style="text-align: justify;"><strong>ج: تکلم با حیوانات</strong><br /> راشد بن مزید نقل می‎کند که: از مکه تا قطقطانه (جائی است نزدیک کوفه) همراه امام حسین علیه السّلام بودم، دیدم (در بین راه) درندة گزنده‎ای به او رو آورد و با او تکلم کرد. حضرت به جهت او توقّف کرد و کلامی طولانی از آن درنده نقل کرد.[4]</p> <p style="text-align: justify;"><strong>د: در آوردن انگور از دیوار مسجد</strong><br /> کثیر بن شاذان روایت می‎کند که: خدمت امام حسین علیه السّلام بودم که فرزندش علی اکبر در غیر فصل، از او انگور خواست. حضرت دست به ستون مسجد زد و انگور و موزی بیرون آورد و به او خورانید و فرمود:  آن چه برای دوستان خدا نزد او هست بیشتر است.[5]</p> <p style="text-align: justify;"><strong>هـ : سبز شدن درخت خرما</strong><br /> از حضرت صادق علیه السّلام در حدیثی روایت شده که امام حسین علیه السّلام در سفری زیر درخت خرمای خشکی منزل کرد، دعا نمود درخت سبز شد و برگ و خرما آورد، بالای درخت رفتند و به قدر کفایت خوردند.[6]</p> <p style="text-align: justify;"><strong>و : یافتن شتر گم شده</strong><br /> اعرابی به امام حسین علیه السّلام گفت: یابن رسول الله! شترم را گم کرده‎ام و غیر از آن شتری ندارم، پدرت حیوان گم شده را پیدا می‎کرد و هر گم شده‎ای را به صاحبش می‎رساند.<br />  امام ـ علیه السّلام ـ فرمود: در فلان مکان برو، شترت را می‎بینی ایستاده و در مقابلش گرگ سیاهی است.<br />  اعرابی به آن جا رفت و بر‎گشت و به امام حسین علیه السّلام گفت: شتر خود را در همان جا یافتم.</p> <p style="text-align: justify;"><strong>پی نوشت ها:</strong><br /> [1] . قندوزی حنفی، ینابیع المودة، الطبعة الاولی، اسوه. 1416 هـ ق ، ج 2، ص 42.<br /> [2] . ابن شهر آشوب، مناقب، بیروت،  دارالاضواء، الطبعة الثانیه، 1412هـ ق، ج 4، ص 83.<br /> [3] . علامه محمّد باقر مجلسی، بحار الانوار، بیروت ، مؤسسه الوفاء الطبعة الثانیه ، 403 هـ ق، ج 44، ص 189.<br /> [4] . حر عاملی، اثباة الهداة  ، قم ، المطبعة العلمیه ، بی تا ،  ج 2، ص 588.<br /> [5] .  همان .<br /> [6] . همان، ص 589.</p>

  پربازدید ترین