• پنج شنبه, 06 ثور 1403
    خبرگزاری افغان ایرکا

تخت پادشاهی یزید در شبکه وهابی جای گرفت! +فیلم

تخت پادشاهی یزید در شبکه وهابی جای گرفت! +فیلم

در ایام سوگواری شهادت سیدالشهداء(ع) و عزاداری عترت رسول الله(ص)، رسانه های وهابی به تولید و ساخت برنامه هایی اقدام کردند که بتوانند از بار جنایات یزید بکاهند.
یزید بن معاویه یکی از منفورترین شخصیت هایی است که به دلیل ارتکاب جنایاتی دردناک، غیر از گروه اندکی، سایر مسلمانان وی را مستحق لعن و نفرین می دانند.
وهابیت سعودی از جمله گروه هایی است که تلاش زیادی دارند تا چهره نجس یزید را تطهیر کنند و او را یکی از خلیفه های پیامبر خدا(ص) برای مسلمین معرفی نمایند.
در ایام سوگواری شهادت سیدالشهداء(ع) و عزاداری عترت رسول الله(ص)، رسانه های وهابی به تولید و ساخت برنامه هایی اقدام کردند که بتوانند از بار جنایات یزید بکاهند و وی را در دید بینندگان خود، انسان پاک و صالحی معرفی کنند که برای برپایی حکومت اسلامی، مجبور به مبارزه با شورشیان و افرادی شد که قصد براندازی نظام اسلامی را داشتند!
در این فیلم به گوشه ای از حمایت ها و طرفداری های شبکه های وهابی از رهبر و پیشوای خودشان (یزید بن معاویه) اشاره می کنیم:
در ادامه سوال و جوابی پیرامون شخصیت یزید ملعون در منابع اهل سنت می آید:
سوال: اینگونه مشهور شده است که یزید بن معاویه فردی لاابالی و خوشگذران بوده و حدود الهی را رعایت نمی کرده است. آیا در منابع اهل تسنن نیز به این امور تصریح شده است؟
در بسیاری از منابع معتبر اهل تسنن، به تفصیل در مورد ویژگی های شخصیتی و رفتاری یزید بن معاویة و نیز عدم پایبندی او به احکام شرعی و حدود الهی، سخن گفته شده است.
برای نمونه فقط به چند مورد از بسیار اشاره می کنیم:

1 – ابن عساکر در تاریخ دمشق، در مدخل ترجمه یزید بن معاویة، به سند خود می گوید:
أنبأنا أبو الفرج غیث بن علی عن أبو بکر الخطیب عن أبو نعیم الحافظ عن سلیمان بن أحمد عن محمد بن زکریا الغلابی عن ابن عائشة عن أبیه قال: کَانَ یَزِیدُ فِی حَدَاثَتِهِ صَاحِبَ شَرَابٍ یَأْخُذُ مَأْخَذَ الْأَحْدَاثِ، فَأَحَسَّ مُعَاوِیَةُ بِذَلِکَ فَأَحَبَّ أَنْ یَعِظَهُ فِی رِفْقٍ، فَقَالَ: یَا بُنَیَّ مَا أَقْدَرَکَ على أن تصل إِلَى حَاجَتِکَ مِنْ غَیْرِ تَهَتُّکٍ یَذْهَبُ بِمُرُوءَتِکَ وقدرک، ویشمت بک عدوک ویسیء بک صدیقک ثُمَّ قَالَ: یَا بُنَیَّ إِنِّی مُنْشِدُکَ أَبْیَاتًا فَتَأَدَّبْ بِهَا وَاحْفَظْهَا، فَأَنْشَدَهُ:
انْصَبْ نَهَارًا فِی طِلَابِ الْعُلَا   ***   وَاصْبِرْ عَلَى هَجْرِ الْحَبِیبِ الْقَرِیبِ
حَتَّى إِذَا اللَّیْلُ أَتَى بِالدُّجَى   ***   وَاکْتَحَلَتْ بِالْغُمْضِ    عَیْنُ الرَّقِیبِ
فَبَاشِرِ   اللَّیْلَ   بِمَا  تَشْتَهِی   ***   فَإِنَّمَا     اللَّیْلُ    نَهَارُ      الْأَرِیبِ
کَمْ  فَاسِقٍ  تَحْسَبُهُ   نَاسِکًا   ***   قَدْ   بَاشَرَ   اللَّیْلَ   بِأَمْرٍ    عَجِیبٍ
غَطَّى  عَلَیْهِ   اللَّیْلُ  أَسْتَارَهُ   ***   فَبَاتَ   فِی  أَمْنٍ  وَ عَیْشٍ خَصِیبٍ
و  لذة    الأحمق  مکشوفة   ***   یسعى  بها   کل     عدو   مریب [1]
یزید در جوانی اش همدم شراب بود، معاویه از این خصلت او آگاه شد پس اراده کرد تا او را با نرمی، اندرز دهد؛ به او گفت: پسرم! تو بدون پرده دری و هتک حیثیت و ارزش خود هم توان کامیاب شدن را داری! پس خود را دشمن شاد و دوست گریز مکن! سپس گفت: پسرم! من اشعاری را برایت می خوانم. از آنها ادب بیاموز و به خاطرشان بسپار:
روزها در طلب رفعت کوش   ***   کن صبوری ز رخِ باده فروش
شب چو با پرده تاریک رسید   ***   سرمه اش چشم رقیبان پوشید
هر چه خواهی بکن و دل خوش دار   ***   که شب تار، نهار هوشیار
ای بسا فاسقِ عابدْ رخسار   ***   که شگفتی زند اندر شب تار
شب بر او پرده خود پوشیده   ***   باده در امن و امان نوشیده
لذت احمق کودن مکشوف   ***   دشمن حیله گر از آن مشعوف[2]

2 - ابن کثیر در ترجمه یزید، بعد از نقل عبارات فوق، ادامه می دهد:
وَکَانَ فِی یزید إِقْبَالٌ عَلَى الشَّهَوَاتِ وَتَرْکُ بَعْضِ الصَّلَوَاتِ فی بعض الأوقات، وإماتتها فی غالب الْأَوْقَاتِ.[3]
یزید توجه ویژه ای به شهوت رانی و ترک بعضی از نمازها در بعضی از اوقات داشت، و در اغلب اوقات، آنها را به جا نمی آورد.

3 – یعقوبی در تاریخ خود، دستور معاویه به زیاد بن ابیه برای اخذ بیعت مردم بصره برای یزید و نیز جواب زیاد به معاویه را اینگونه نقل می کند:
لمّا أراد معاویة أن یأخذ البیعة لیزید من الناس، طلب من زیاد أن یأخذ بیعة المسلمین فی البصرة، فکان جواب زیاد له:
ما یقول الناس إذا دعوناهم إلى بیعة یزید، و هو یلعب بالکلاب و القرود، و یلبس المصبّغات، و یدمن الشراب، و یمشی على الدفوف و بحضرتهم الحسین بن علی، و عبد اللّه بن عباس، و عبد اللّه ابن الزبیر، و عبد اللّه بن عمر؟ و لکن تأمره یتخلّق بأخلاق هؤلاء حولا أو حولین فعسانا أن نموّه على الناس‏![4]
هنگامی که معاویه بر آن شد تا از مردم برای یزید بیعت بگیرد، ابتدا از زیاد بن ابیه خواست تا مسلمانان بصره را به بیعت فرا خواند. زیاد در پاسخ او نوشت:
اگر مردم را به بیعت با یزید فرا بخوانیم، یزیدی که سگ بازی و میمون بازی می کند و لباسهای رنگارنگ می پوشد و دائم الخمر است و با آهنگ دف می رقصد در حالی که در میان مردم، حسین بن علی و عبدالله بن عباس و عبدالله بن زبیر و عبدالله بن عمر حضور دارند، مردم چه خواهند گفت؟ ابتدا فرمانش بده تا یکی دو سال به اخلاق اینان در آید تا شاید امر را بر مردم مشتبه کنیم!
همچنین یعقوبی در چند صفحه بعد، هنگامی که به تلاش معاویه جهت اخذ بیعت اهل مکه و مدینه برای پسرش یزید اشاره می کند، ماجرای خودداری عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبیر از بیعت با یزید به دلیل فسق آشکار او را اینگونه بیان می کند:
حجّ معاویة و حاول أن یأخذ البیعة من أهل مکّة و المدینة فأبى عبد اللّه بن عمر و قال: نبایع من یلعب بالقرود و الکلاب و یشرب الخمر و یظهر الفسوق، ما حجّتنا عند اللّه؟
و قال ابن الزبیر: لا طاعة لمخلوق فی معصیة الخالق و قد أفسد علینا دیننا.[5]
معاویه به حج رفت و کوشید تا مردم مکه و مدینه را به بیعت با یزید وادار کند. عبدالله بن عمر سرپیچی کرد و گفت: با کسی بیعت کنیم که میمون باز و سگ باز است و شراب می خورد و فسق و فجور را علنی کرده است؟ حجت ما نزد خداوند چه خواهد بود؟
و ابن زبیر هم گفت: اطاعت خالق در معصیت مخلوق نشاید. یزید دین ما را فاسد کرده است.
 
4 – ابن اثیر در الکامل فی التاریخ، در مدخل ترجمه یزید چنین می گوید:
 حَجَّ یَزِیدُ فِی حَیَاةِ أَبِیهِ، فَلَمَّا بَلَغَ الْمَدِینَةَ جَلَسَ عَلَى شَرَابٍ لَهُ ...[6]
یزید در زمان حیات پدرش به حج رفت، پس زمانی که به مدینه رسید، مجلس شراب برپا کرد...
 
5 – بَلاذُری در انساب الأشراف، یزید بن معاویة را اینگونه معرفی می کند:
یزید بْن مُعَاوِیَة فکان یکنى أبا خالد.
حَدَّثَنِی الْعَمْرِیّ عَن الْهَیْثَم بْن عدی عَنِ ابن عیاش وعوانة وعن هشام ابن الکلبی عَنْ أبیه وأبی مخنف وغیرهما قالوا: کان یزید بْن مُعَاوِیَة أول من أظهر شرب الشراب والاستهتار بالغناء والصید واتخاذ القیان والغلمان والتفکه بما یضحک منه المترفون من القرود والمعاقرة بالکلاب والدیکة ثم جرى على یده قتل الحسین وقتل أهل الحرة ورمی البیت وإحراقه ... [7]
یزید بن معاویه که کنیه اش ابو خالد بود.
عَمرِی از هیثم بن عدی از ابن عیاش و عوانة و از هشام ابن کلبی از پدرش و ابو مخنف و غیر این دو، می گویند: یزید بن معاویه اولین کسی بود که شرب خمر را علنی کرد. او دلباخته غنا و طرب و شکار و همدمی با دختران و پسران آوازه خوان بود. عیاشی و سرگرمیِ دیگرش، میمون بازی و جنگ اندازی سگها و خروسها بود سپس به دست او قتل حسین بن علی و قتل اهل حرّة و سنگ باران کعبه و آتش زدن آن صورت گرفت ...

6 – سیوطی در سِیَرُ أعلام النبلاء، به سند خود، اوصاف یزید را چنین بر می شمارد:
... زِیَادٍ الحَارِثِیِّ قَالَ: سَقَانِی یَزِیْدُ شَرَاباً مَا ذُقْتُ مِثْلَهُ! فَقُلْتُ: یَا أَمِیْرَ المُؤْمِنِیْنَ، لَمْ أُسَلْسِلْ مِثْلَ هَذَا! قَالَ هَذَا رُمَّانُ حُلْوَانَ، بِعَسَلِ أَصْبَهَانَ، بِسُکَّرِ الأَهْوَازِ، بِزَبِیْبِ الطَّائِفِ، بِمَاءِ بَرَدَى.
وَعَنْ مُحَمَّدِ بنِ أَحْمَدَ بنِ مِسْمَعٍ، قَالَ: سَکِرَ یَزِیْدُ فَقَامَ یَرْقُصُ فَسَقَطَ عَلَى رَأْسِهِ فَانْشَقَّ وَبَدَا دِمَاغُهُ.
قُلْتُ: کَانَ قَوِیّاً، شُجَاعاً، ذَا رَأْیٍ وَحَزْمٍ وَفِطْنَةٍ وَفَصَاحَةٍ، وَلَهُ شِعْرٌ جَیِّدٌ، وَکَانَ نَاصِبِیّاً فَظّاً غَلِیْظاًجَلْفاً، یتناول المسکر ویفعل المنکر.
افْتَتَحَ دَوْلَتَهُ بِمَقْتَلِ الشَّهِیْدِ الحُسَیْنِ, وَاخْتَتَمَهَا بِوَاقِعَةِ الحَرَّةِ فَمَقَتَهُ النَّاسُ وَلَمْ یُبَارَکْ فِی عُمُرِه. وَخَرَجَ عَلَیْهِ غَیْرُ وَاحِدٍ بَعْدَ الحُسَیْنِ ... .[8]
زیاد حارثی می گوید: یزید شرابی به من نوشاند که مثل آن را نچشیده بودم! پس به او گفتم: ای امیرالمؤمنین! تا کنون چنین شرابی ننوشیده بودم! یزید گفت: این شراب مخلوطی از خرمای شیرین، عسل اصفهان، شکر اهواز، کشمش طائف، و آب بَرَدَی[9] است.
محمد بن احمد بن مسمع می گوید: یزید در حال مستی برای رقصیدن به پا خاست! ناگهان با سر به زمین خورد و سرش شکافت به گونه ای که مغزش نمایان شد.
من می گویم: یزید فردی قوی، شجاع، صاحب رأی و تصمیم و فطانت و فصاحت بود و خوب شعر می گفت، همچین او ناصبی، تند خو، خشن و بد عُنُق بود، و هماره مشروب می نوشید و اعمال زشت مرتکب می شد.
حکومت او با قتل حسین شهید آغاز و با واقعه حَرّة به پایان رسید. به این دلیل مردم از او نفرت داشتند و در طول زندگانی اش خیر ندید. و بعد از حسین افراد متعددی بر او خروج کردند ...

7 – و جالب تر از تمامی نقل های پیشین، اعتراف معاویة بن یزید، فرزند یزید بن معاویة، به صفات پلید و اعمال ناشایست پدر و همچنین جدّ خود است. او در اولین خطبه خود در روزهای نخستین خلافتش، بر منبر رفت و گفت:
إِنّ هَذِه الْخلَافَة حَبل الله وَإِن جدی مُعَاوِیَة نَازع الْأَمر أَهله وَمن هُوَ أَحَق بِهِ مِنْهُ عَلیّ بن أبی طَالب وَرکب بکم مَا تعلمُونَ حَتَّى أَتَتْهُ منیته فَصَارَ فِی قَبره رهینا بذنوبه. ثمَّ قلد أبی الْأَمر وَکَانَ غیر أهل لَهُ وَنَازع ابْن بنت رَسُول الله صلى الله عَلَیْهِ وَسلم فقصف عمره وانبتر عقبه وَصَارَ فِی قَبره رهیبا بذنوبه. ثمَّ بَکَى وَقَالَ إِن من أعظم الْأُمُور علینا علمنَا بِسوء مصرعه وبئیس منقلبه وَقد قَتَلَ عترة رَسُول الله صلى الله عَلَیْهِ وَسلم وأباح الْخمر وَخرب الْکَعْبَة وَلم أذق حلاوة الْخلَافَة فَلَا أتقلد مرارتها، فشأنکم أَمرکُم وَالله لَئِن کَانَت الدُّنْیَا خیرا فقد نلنا مِنْهَا حظا وَلَئِن کَانَت شرا فَکفى ذُرِّیَّة أبی سُفْیَان مَا أَصَابُوا مِنْهَا.[10]
هنگامی که معاویة بن یزید به ولایت عهدی رسید از منبر بالا رفت و گفت: این خلافت ریسمان الهی است و جدم معاویه آن را به نا حق از علی بن ابی طالب گرفت و آنچه می خواست انجام داد تا آنکه مرگش فرا رسید و در قبرش گرفتار گناهان خویش شد. سپس پدرم به خلافت رسید در حالی که صلاحیت آن را نداشت و با پسر دختر رسول خدا به نزاع پرداخت، پس عمر او نیز به پایان رسید در در قبرش گرفتار گناهان خویش شد. سپس گریه کرد و گفت: همانا از بزرگترین امور بر ما، علم ما به بدی جایگاه و پستی قرارگاه پدرم است، یزید عترت رسول خدا را به قتل رساند، شرب خمر را مباح کرد و کعبه را نیز خراب نمود و از شیرینی خلافت چیزی نچشید، من نیز از تلخی آن پیروی نخواهم کرد. پس خودتان در کار خویش نظر دهید! به خدا سوگند اگر تمامی دنیا خیر بوده باشد ما به تمام آن خیر رسیده ایم و اگر شر باشد، نسل ابوسفیان را بر آنچه از این شرّ بدانها رسیده است، کافی است!
با توجه به این موارد اشاره شده، که مشتی از خروار است، قضاوت را بر عهده خواننده بصیر و آگاه می گذاریم.

پی نوشت ها :
[1] . تاریخ دمشق، ابن عساکر، ج65، ص405/ و نیز رجوع کنید: البدایة و النهایة، ابن کثیر، ج 8، ص 228
[2] . همان گونه که می بینید، معاویه در این ابیات، پسر خود را فقط از آشکار نوشیدن شراب نهی می کند نه از نوشیدن آن به طور مطلق!و در عوض به او توصیه می کند تا در نهان و خلوت، به فسق و فجور خود ادامه دهد!
[3] . البدایة و النهایة، همان، ص 230
[4] . تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 220
[5] . همان، ج 2، ص 228
[6] . الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج 3، ص 224
[7] . انساب الاشراف بلاذری، ج 5، ص 286
[8] . سیر اعلام النبلاء، ج5، صص6 و 7
[9] . بردی ظاهرا نام نوعی گیاه است.
[10] . الصواعق المحرقة، ج2، صص641و642

  پربازدید ترین