• جمعه, 31 حمل 1403
    خبرگزاری افغان ایرکا

پیامبر اعظم (ص) بنیانگذار تمدن اسلامی

پیامبر اعظم (ص) بنیانگذار تمدن اسلامی

دین جایگاه و نقش ویژه و برتری در فرایندسازی، به خود اختصاص داده است. این موضوع پذیرفته شده است که هیچ فرهنگ و تمدّنی نزد هیچ قومی یافت نمی شود، مگر آنکه در آن فرهنگ و تمدّن، شکلی از مذهب وجود داشته باشد.

چکیده
تمدّن اسلامی از زوایا و ابعاد گوناگون مورد توجه اندیشمندان واقع شده و کتاب ها و مقالات متعدّد و متنوّعی در این زمینه به رشته تحریر درآمده است. ولی آنچه در این میان مورد غفلت و بی مهری واقع شده، نقش اساسی و بی بدیل پیامبر اعظم(صلی الله علیه وآله) در پایه گذاری و تأسیس این تمدّن عظیم است. نهال این درخت تنومند با دستان پر توان پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) کاشته شد و پایه های آن با هجرت آن بزرگوار به شهر یثرب مستحکم گردید. در این مقاله، مؤلّفه های اساسی تمدّن از دیدگاه دانشمندان بررسی شده و نقش نبی مکرّم(صلی الله علیه وآله) در ایجاد امنیت و آرامش، همبستگی ملّی، همکاری و تعاون، اخلاق، تحمّل و بردباری، وحدت و یکپارچگی و رفاه نسبی، که از عوامل مؤثر در زایش و اعتلای تمدّن هاست، تبیین گردیده.

مقدّمه
تمدّن اسلامی از دیدگاه دانشمندان، بارها از زوایای گوناگون مورد توجه و کنکاش قرار گرفته است. این تمدّن در خود، سازوکار بزرگ ترین نظام علمی را پروراند و شخصیت های ارزشمندی را در حوزه های گوناگون علمی به جهان عرضه نمود. پیشرفت و توسعه سریع، عظمت، کمال و گستردگی دامنه تمدّن اسلامی و همچنین شرکت اقشار گوناگون با ملّیت ها و نژادهای گوناگون در بنا نهادن و اعتلای این تمدّن از اموری است که اعجاب همگان را برانگیخته و بسیاری از متفکّران، به ویژه متفکران غربی، را وادار به اعتراف در این زمینه نموده است. ولی باید توجه داشت که دوره طلایی اسلام، از حیث شدت و قوّت حیاتی دینی و روحی و تحقق ایده آل ها و تبلور ارزش های آن، همان دوره ای است که با حیات پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)و ایّام استقرار دین اسلام در مدینه مقارن بود و درست همانند بذری که کاشته می شود و از آن درختی برمی آید و پس از گذشت زمان و تغذیه از زمین مناسب به بار می نشیند، درخت تمدّن اسلامی نیز چندین قرن پس از غرس آن به دست مبارک پیامبر اعظم(صلی الله علیه وآله) به بار نشست و میوه های آن در زمینه فرهنگ و هنر و علوم شرعی و عقلی و ادبی آشکار شد.
دکتر حسین نصر در زمینه رشد و بالندگی تمدّن اسلامی معتقد است: «تنها پس از آنکه جامعه اسلامی استحکام یافت و نیز تنها پس از آنکه آثار وحی اسلامی چنان به صورت مجسّم و ملموس درآمد که بتواند به تمدّن جدید ـ علی رغم عناصر غیر اسلامی وارد شده در آن ـ رنگ مشخص اسلامی بدهد، آری، تنها در این زمان بود که علم و ادب و فلسفه به اوج کمال خود رسید.»([1])
تمدّن اسلامی با بهره گیری از وحی و اقدامات پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)در طی مراحل کمال و پختگی، به درجه ای رسید که آدام متز، دانشمند سوئیسی، در کتاب خود، قرن چهارم هجری را عصر نوزایی اسلامی نامیده است،([2]) و خانم زیگرید هونکه شکوفایی آن را دو برابر تمدّن یونان می داند. او معتقد است: مسلمانان خیلی مستقیم تر و چند جانبه تر از یونان، جهان غرب را تحت تأثیر قرار دادند. وی ابراز امیدواری می کند که «شاید همانند تاریخ گذشته، که مسلمانان چهره کره زمین را تغییر دادند، باز هم به همین زودی سرنوشت ما به آنان به نزدیک ترین شکلی بستگی بیابد.»([3])
همان گونه که بیان شد، به تمدّن اسلامی از جهات گوناگون پرداخته شده، اما متأسفانه به نقش نبی مکرّم(صلی الله علیه وآله) در پایه گذاری و تأسیس این تمدّن کمتر توجه شده است. در این مقاله، با توجه به مؤلّفه های اساسی و عناصر و عوامل مؤثر در ایجاد و اعتلای تمدّن بشری، نقش پیامبر اعظم(صلی الله علیه وآله) در این باره مورد بررسی قرار می گیرد.

مفهوم «تمدّن»
الف. معنای لغوی
کلمه «تمدّن» در زبان عربی از «مدن» اخذ شده است که به معنای اقامت کردن و پیدا کردن اخلاق شهرنشینان است.([4]) این کلمه ترجمه «Civilization»([5]) است که از کلمه لاتینی «Civilis»، متعلّق به کلمه «vivis» یعنی «شارمند» مشتق شده است.([6]) یونانی های باستان با این کلمه نشان می دادند که شهر را مجموعه ای از نهادها و روابط اجتماعی می دانند که شکل برتری از زندگی است.([7]) در فرهنگ های فارسی نیز «تمدّن» به معنای شهرنشین شدن، به اخلاق و آداب شهریان خوگرفتن، همکاری افراد یک جامعه در امور اجتماعی، اقتصادی، دینی، سیاسی و مانند آن آمده است.([8])
اگرچه، هم در زبان شرقی و هم در زبان لاتین، انتساب به شهر و شهرنشینی ملاک تمدّن است، اما باید توجه داشت که تمدّن لزوماً به معنای شهرنشینی نیست، بلکه انسان متمدّن انسانی است که وارد مرحله شهرنشینی شده است. در واقع، شهرنشینی معلول تمدّن بوده است، نه علت آن. بر اساس گفته جان برنال، شهر جزو تمدّن است، نه اینکه شهرنشینی، تمدّن را به وجود آورده باشد.([9]) ویل دورانت نیز معتقد است: «تنها تمدّن است که انسان را به فکر ایجاد مدینه و شهر([10]) می اندازد. از یک لحاظ، تمدّن با سجیّه و خصلت مؤدّب بودن و حسن معاشرت یکی می شود، و این حس معاشرت، خود صفای اخلاقی است که در شهر([11]) دست می دهد.»([12])

ب. معنای اصطلاحی
برای «تمدّن»، تعاریف گوناگونی ارائه شده است. پیش از ارائه بعضی از این تعاریف، این نکته را باید در نظر داشت که «تمدّن» مفهومی بدیع و نسبتاً جدید است([13]) و در طول سده های اخیر، دچار تحوّل مفهومی نیز شده است. با وجود این، با در نظر داشتن نکته مزبور، این واژه از منظر بعضی از اندیشمندان مغرب زمین و گروهی از متفکران مسلمان مورد بررسی قرار می گیرد:
ویل دورانت «تمدّن» را این گونه تعریف می کند: «تمدّن نظامی است اجتماعی که موجب تسریع دستاوردهای فرهنگی شده و به منظور بهره گیری از اندیشه ها، آداب و رسوم و هنر، دست به ابداع و خلّاقیت می زند؛ نظامی است سیاسی که اخلاق و قانون، نگه دارنده آن می باشد و نظامی است اقتصادی که با تداوم تولید، پایدار خواهد ماند.([14])
ساموئل هانتینگتون «تمدّن» را بالاترین گروه بندی فرهنگ و گسترده ترین سطح هویّت فرهنگی به شمار می آورد.([15])
هنری لوکاس «تمدّن» را پدیده ای به هم تنیده می داند که همه رویدادهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و حتی هنر و ادبیات را دربر می گیرد.([16])
از نظر آرنولد توین بی، «تمدّن» حاصل نبوغ اقلّیت مبتکر و نوآور است؛([17]) یعنی در جامعه، طبقه ممتازی وجود دارد که واجد نبوغ و ابتکار و نوآوری است و در اثر تحوّلات و سیر تکامل جامعه، تمدّن را پدیدار می نماید.
متفکران مسلمان نیز تعاریف خاص خود را از «تمدّن» دارند. ابن خلدون تمدّن را حالت اجتماعی انسان می داند.([18]) از نظر ابن خلدون، جامعه ای که با ایجاد حاکمیت، نظم پذیر شده، مناصب و پایگاه های حکومتی تشکیل داده تا بر حفظ نظم نظارت نماید و از حالت زندگی فردی به سوی زندگی شهری و شهرنشینی روی آورده و موجب تعالی فضایل و ملکات نفسانی، چون علم و هنر شده، حایز «مدنیّت» است.
علّامه محمّدتقی جعفری «تمدّن» را این گونه تعریف می کند: «تمدّن تشکّل هماهنگ انسان ها در حیات معقول با روابط عادلانه و اشتراک همه افراد و گروه های جامعه در پیشبرد اهداف مادی و معنوی انسان ها در همه ابعاد مثبت است.»([19])
در جمع بندی کلی تعاریف ارائه شده، می توان این گونه گفت: «تمدّن حاصل تعالی فرهنگی و پذیرش نظم اجتماعی است. تمدّن خروج از بادیه نشینی و گام نهادن در شاه راه نهادینه شده امور اجتماعی و یا به قول ابن خلدون، عمران یافتن است.»([20])

عوامل مؤثر در ایجاد و اعتلای تمدّن ها
در به وجود آمدن و اعتلای یک تمدّن، عوامل و عناصر گوناگونی دخالت دارد. از نظر ویل دورانت، در تمدّن چهار رکن و عنصر اصلی می توان تشخیص داد که عبارتند از: پیش بینی و احتیاط در امور اقتصادی، سازمان سیاسی، سنن اخلاقی، و کوشش در راه معرفت و بسط هنر.([21])
ویل دورانت معتقد است: ظهور تمدّن هنگامی امکان پذیر است که هرج و مرج و ناامنی پایان پذیرفته باشد؛ چرا که فقط هنگام از بین رفتن ترس است که کنجکاوی و احتیاج به ابداع و اختراع به کار می افتد و انسان خود را تسلیم غریزه ای می کند که او را به شکل طبیعی به راه کسب علم و معرفت و تهیه وسایل بهبود زندگی سوق می دهد.([22])
ابن خلدون برای ایجاد تمدّن هفت عامل را مؤثر می داند: 1. دولت و رهبر؛ 2. قانون دینی یا عرفی؛ 3. اخلاق؛ 4. کار؛ 5. صنعت؛ 6. جمعیت؛ 7. ثروت.
از نظر ابن خلدون می توان سه عنصر اول را عناصر اصلی و مهم تر از چهار عنصر دیگر دانست.([23])
با توجه به آراء و نظرات گوناگون، می توان به عناصر ذیل در به وجود آمدن تمدّن ها اشاره نمود:
1. امنیت و آرامش؛
2. همبستگی ملّی که ابن خلدون از آن با واژه «عصبیّت»([24]) یاد کرده است. این مفهوم در واقع، روح اصلی هر تمدّنی است؛ عاملی که انگیزه لازم را فراهم می آورد و تعاون و همکاری گروهی مشخص و هدفمند را شکل می دهد.([25])
3. همکاری و تعاون؛
4. اخلاق؛
5. تحمّل، بردباری و صبوری در برابر اندیشه های مختلف (منظور تحمّل و درک دیگران است، نه لاقیدی و بی تفاوتی)؛
6. حفظ وحدت و یکپارچگی و عدم انفکاک و تجزیه طلبی؛
7. دین؛
8. رفاه نسبی.([26])

الف. پیامبر اعظم(صلی الله علیه وآله) و ایجاد امنیت و آرامش
تمدّن اسلامی از دعوت در مکّه آغاز شد و با تشکیل حکومت در مدینه پا گرفت؛ یعنی مکانی که حکومت اسلامی با شهرنشینی همراه شد. در سال هایی که مسلمانان در مکّه بودند، قریش با کوشش فراوان، مردم را از گرویدن به اسلام بازمی داشت و مشرکان مکّه از آزار نومسلمانان دریغ نمی کردند.
محاصره اقتصادی بنی هاشم در شعب «ابی طالب» و وفات حضرت خدیجه(علیها السلام) و ابوطالب، که جزو پشتیبانان قوی پیامبر و مسلمانان بودند، امنیت و آرامش را از مسلمانان سلب نموده بود، در حالی که پیامبر برای پایه ریزی تمدّن عظیم اسلامی، نیازمند مکانی امن و آرام بود. به همین دلیل، پیامبر سفری را به طائف کرد تا بتواند محیطی امن و همراه با آرامش برای مسلمانان تحت فشار بیابد، ولی متأسفانه سفر به طائف ثمربخش نبود و بزرگان شهر دعوت ایشان را نپذیرفتند و حتی اوباش و مردم نادان را برانگیختند تا به دنبال پیامبر راه بیفتند و ایشان را برانند.([27])
در این سال، زمینه دیدار نبی مکرّم(صلی الله علیه وآله) با گروهی از اهل یثرب فراهم آمد. شیوه پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) چنان بود که در موسم حج، نزد قبیله هایی که برای زیارت آمده بودند می رفت و آنان را به مسلمانی می خواند. در سالی، شش تن از مردم خزرج ایشان را دیدند. حضرت محمّد(صلی الله علیه وآله)رسالت خویش را به ایشان ابلاغ کرد. آنان چون گفته او را شنیدند، دعوت او را که نوید آشتی و صفا و پرهیزگاری می داد، استقبال کردند و گفتند: ما نزد مردم خود می رویم و آنان را از دین تو با خبر می سازیم؛ شاید به برکت تو، جنگ و ستیز از شهر ما برود. اگر تو سبب شوی که ما با یکدیگر متحد شویم، عزیزترین کس نزد ما خواهی بود.([28])
دو سال بعد، یعنی سال سیزدهم بعثت، در موسم حج، نمایندگان مردم مدینه با پیامبر بیعت کردند که با دشمن او دشمن و با دوست او دوست باشند و با هر که با وی به جنگ برخاست، جنگ کنند. پس از این بیعت بود که پیامبر(صلی الله علیه وآله)به مسلمانان اجازه دادند تا به یثرب هجرت نمایند. بدین گونه، تلاش پیامبر برای کسب امنیت و ثبات، به بار نشست و فضای مدینه و امنیت حاکم بر آن، شرایط تثبیت ارکان حاکمیت اسلامی را برای پیامبر گرامی(صلی الله علیه وآله)فراهم ساخت.

ب. پیامبر اعظم(صلی الله علیه وآله) و همبستگی ملّی
گام بعدی پیامبر در بسترسازی تمدّن اسلامی، ایجاد روحیه همبستگی بود. پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) از آغاز ورود به یثرب،با وجوداختلافات نژادیوخونی جامعه مسلمانان در مدینه، شرایطی را فراهم آورد که به یکسان سازی اجتماع مسلمانان و همبستگی و برابری ایشان انجامید. بعضی از اقدامات نبی مکرّم عبارت بود از:
1. تدوین نخستین پیمان نامه عمومی در اسلام: رسول خدا(صلی الله علیه وآله) در ماه های اولیه حضور خود در مدینه، عهدنامه ای میان مهاجران و انصار از یک سو، و یهودیان مدینه از سوی دیگر نوشت. در این پیمان نامه، پیامبر آیین و ثروت یهودیان را طی شرایطی محترم شمرد. این عهدنامه مبیّن آن است که پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)چگونه به اصول آزادی و نظم و عدالت در زندگی احترام می گذاشت و چگونه با این پیمان، یک جبهه متحد در برابر حملات خارج به وجود آورد.([29])
مواد عمده این پیمان، که ابن اسحاق آن را نقل می کند، عبارت است از:
1. مسلمانان و یهودیان مانند یک ملت در مدینه زندگی خواهند کرد.
2. مسلمانان و یهودیان در انجام مراسم دینی خود، آزاد خواهند بود.
3. در موقع پیشامد جنگ، هر کدام از این دو دیگری را در صورتی که متجاوز نباشد، علیه دشمن کمک خواهد کرد.
4. هرگاه مدینه مورد حمله و تاخت و تاز دشمن قرار گیرد، هر دو با هم در دفاع از آن تشریک مساعی خواهند کرد.
5. قرارداد صلح با دشمن، با مشورت هر دو به انجام خواهد رسید.
6. چون مدینه شهر مقدّسی است، از هر دو ناحیه مورد احترام، و هر نوع خون ریزی در آن حرام خواهد بود.
7. در هنگام بروز اختلاف و نزاع، آخرین داور برای اختلاف، شخص رسول خدا(صلی الله علیه وآله) خواهد بود.
8. امضاکنندگان این پیمان با همدیگر به خیرخواهی و نیکوکاری رفتار خواهند کرد.([30])
2. پیمان برادری میان مهاجر و انصار: هشت ماه پس از هجرت، رسول خدا میان مهاجر و انصار قرار برادری نهاد که در راه حق، یکدیگر را یاری دهند و پس از مرگ، از یکدیگر ارث ببرند. پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) با این اقدام، مهاجر و انصار را از هر جهت با هم متحد ساخت. کار مساوات و برادری بدانجا کشید که هر مسلمانی برادر مسلمان خود را بر خویشتن مقدّم می داشت؛ چنان که نوشته اند: روز تقسیم غنیمت های جنگی «بنی نضیر»، پیغمبر به انصار گفت: اگر دوست داشته باشید مهاجران را در این غنیمت شریک کنیم و اگر نه، همه از آنِ شما باشد. انصار گفتند: ما نه تنها غنیمت ها را یکجا به برادران مهاجر خود می بخشیم، بلکه آنان را در مال ها و خانه های خود نیز شریک می کنیم.([31]) لازم به یادآوری است که حکم توراث به اخوّت با نزول آیه کریمه (وَأُوْلُواْ الأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَی بِبَعْض فِی کِتَابِ اللّهِ)(انفال: 75)؛ پس از جنگ «بدر» منسوخ گردید.([32])
به هر حال، تلاش های اندیشمندانه پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)برای ایجاد همبستگی و هویّت یکپارچه در جامعه مسلمانان، تأثیرات زیادی به همراه داشت، تا آنجا که در سال های نخستین حاکمیت اسلامی، مردان مسن تر نیز محاسن خود را خضاب می بستند و همچون جوانان، برای جهاد عازم میدان نبرد می شدند.

ج. پیامبر اعظم(صلی الله علیه وآله) و ایجاد روحیه تعاون و همکاری
در گام های بعدی، پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)روحیه تعاون و همکاری را در این جامعه نوبنیاد احیا کرد.
تعاون و همکاری در امور نیک و شایسته، از تأکیدها و اوامر قرآن کریم است: (وَ تَعَاوَنُواْ عَلَی الْبرِّ وَالتَّقْوَی وَلاَ تَعَاوَنُواْ عَلَی الإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ.)(مائده: 2)
آنچه در آیه مزبور در زمینه تعاون و همکاری آمده، یک اصل کلی است که سراسر مسائل اجتماعی و حقوقی و اخلاقی و سیاسی را دربر می گیرد. طبق این اصل، مسلمانان موظّفند در کارهای نیک تعاون و همکاری کنند، ولی همکاری در اهداف باطل و اعمال نادرست و ظلم و ستم، مطلقاً ممنوع است، هرچند مرتکب آن دوست نزدیک یا برادر انسان باشد.([33])
یکی از اولین اقدامات نبی مکرّم(صلی الله علیه وآله) پس از هجرت به مدینه، اقدام آن حضرت به ساختن مسجد بود. استقبال عظیمی که اکثریت مردم مدینه از پیامبر به عمل آوردند، آن حضرت را بر آن داشت که پیش از هر کاری، برای مسلمانان یک مرکز عمومی به نام «مسجد» بسازد که کارهای آموزشی و پرورشی، سیاسی و قضایی در آنجا انجام گیرد. زمینی که شتر رسول خدا(صلی الله علیه وآله)در آنجا زانو خم کرد، به قیمت ده دینار برای ساختمان مسجد خریداری گردید. تمام مسلمانان در ساختن و فراهم کردن وسایل ساختمانی شرکت کردند، حتی رسول خدا(صلی الله علیه وآله) نیز مانند سایر مسلمانان، از اطراف سنگ می آورد. اسیدبن حضیر جلو رفت و عرض کرد: یا رسول اللّه! مرحمت کنید من ببرم، حضرت فرمود: برو سنگ دیگری بیاور.([34])
اصل مشورت در امور نیز یکی از عوامل ایجاد روحیه تعاون و همکاری است. در قرآن کریم، امر مشورت در آیاتی چند مورد توجه قرار گرفته است، و از همه مهم تر اینکه در قرآن کریم، سوره ای به نام «شوری» وجود دارد که در آن مشورت از مهم ترین مسائل و از جمله فرایض و از ویژگی های مورد تشویق و تأکید به شمار آمده و در کنار «استجابت خدا» و «نماز» و «انفاق» مطرح شده است: (وَالَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبَائِرَ الْإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ وَإِذَا مَا غَضِبُوا هُمْ یَغْفِرُونَ وَالَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَی بَیْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ)(شوری: 37ـ38)
و یا در آیه 159 سوره آل عمران پس از فرمان عفو عمومی، برای زنده کردن شخصیت آنها و تجدید حیات فکری و روحی آنان، به پیامبر دستور می دهد که در کارها با مسلمانان مشورت کن و رأی و نظر آنها را بخواه. در آیه مزبور، بر حسب لغت و مفهوم، واژه «امر» (کار) همه کارهای فردی و اجتماعی، اعم از سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و دفاعی را شامل می گردد.
پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) قطع نظر از وحی آسمانی، چنان فکر نیرومندی داشت که نیازی به مشاوره نداشت؛ اما برای اینکه از یک سو، مسلمانان را به اهمیت مشورت متوجه سازد تا آن را جزو برنامه های اساسی زندگی خود قرار دهند، و از سوی دیگر، نیروی فکر و اندیشه را در افراد پرورش دهد، در امور عمومی مسلمانان، که جنبه اجرای قوانین الهی داشت (نه قانون گذاری) جلسه مشاوره تشکیل می داد، و بخصوص برای رأی افراد صاحب نظر ارزش خاصی قایل بود، تا آنجا که گاهی از رأی خود برای احترام آنها، صرف نظر می نمود.([35])
حضرت رضا(علیه السلام) درباره نحوه تصمیم گیری رسول خدا(صلی الله علیه وآله)فرموده است: پیامبر خدا با اصحاب خود مشورت می کرد، سپس بر آنچه می خواست تصمیم می گرفت.([36])
از این روایات استفاده می شود که مشورت کردن جزو سیره پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) بود و آن حضرت بر این سیره پایدار و ثابت قدم ماند. موارد متعددی در تاریخ زندگی و دوران مدیریت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) وجود دارد که آن حضرت برای تصمیم گیری، شورا تشکیل داد و به طور جمعی مسئله ای را به شور گذاشت یا با اصحاب خود مشورت کرد. در ذیل، به برخی از آنها اشاره می شود:
1. رسول خدا در غزوه «بدر» درباره اصل جنگ، تعیین موضوع نبرد و اسیران جنگ با اصحاب خود مشورت کرد.
2. در نبرد «احد»، پیامبر شورایی تشکیل داد و درباره نحوه مقابله با لشکر قریش مشورت نمود، سپس تصمیم گیری کرد.
3. در جنگ «احزاب» (خندق)، پیامبر برای مقابله با سپاه عظیم مشرکان، کار را به مشورت گذاشت و بر آن اساس تصمیم گرفت.
4. در پیکارهای «بنی قریظه» و «بنی نضیر»، در برخورد با یهود مدینه، مشورت کرد.
5. در ماجرای «حدیبیه»، پس از آنکه مشرکان مانع ادامه حرکت کاروان زیارتی مسلمانان به سوی مکه شدند، رسول خدا(صلی الله علیه وآله) با یاران خود به مشورت نشست.
6. در غزوه «طائف» پس از محاصره دشمن، درباره ماندن و ادامه محاصره، مشورت کرد.
7. در غزوه «تبوک» نیز آن حضرت با اصحاب خود مشورت کرد.
8. هنگام فتح مکّه، زمانی که رسول خدا(صلی الله علیه وآله) شنید ابوسفیان به اردوگاه می آید، مشورت کرد.([37])
در همه این مشورت ها، نبی مکرّم(صلی الله علیه وآله) در پی ایجاد روحیه همبستگی، تعاون و همکاری بود. در نگاه پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)جامعه انسانی و سازمانی که بر اساس خودرأیی اداره می شود، مجموعه ای فاقد حیات و مرده است و نه شایسته بقا و دوام.([38])

د. پیامبر اعظم(صلی الله علیه وآله) و اخلاق
گسترش اخلاقیات، که پیامبر بعثت خود را برای اتمام مکارم و فضایل آن ذکر می فرمود،([39]) ویژگی دیگری است که تمدّن اسلامی نه تنها واجد آن بود، بلکه مطالعه در کلام الهی حاصل از این دین، نشان می دهد که این ویژگی از چه اهمیت و ارزشی در جامعه اسلامی برخوردار است.
درباره نظام اخلاقی، که اسلام ارائه داده و نبی مکرّم(صلی الله علیه وآله)نیز مطابق آیه کریمه (لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ)(احزاب: 21)، نمونه عینی و تربیت یافته آن نظام اخلاقی است، توجه به دو نکته لازم و ضروری است:
نکته اول: دامنه تعالیم اخلاقی در اسلام چنان وسیع و پهناور است که حتی ارائه فهرست کاملی از آن همه تعالیم عمیق و همه جانبه کاری بس دشوار است. نگاهی گذرا به روایات ماندگار از نبی مکرّم(صلی الله علیه وآله) و تعلیمات اخلاقی ایشان، نشان از گستردگی این آموزه ها دارد، به گونه ای که به جرئت می توان گفت: هیچ نکته ای حتی در جزئی ترین مسائل را پیامبر نگفته نگذارده است. عمیق ترین، باریک ترین و ظریف ترین نکات در تربیت روحی و اخلاقی در قالب جملات ساده و کوتاه بیان شده و فرمول های عملی برای سازندگی معنوی ارائه گردیده است.
نکته دوم: تعلیمات اخلاقی پیامبر(صلی الله علیه وآله)، که برگرفته از قرآن کریم است، چنان است که هر کس در هر مرتبه از مراتب کمال فکری و معنوی که باشد، به تناسب ظرفیت درک خود، می تواند از آن بهره مند شود. تعلیمات اخلاقی پیامبر چنان است که همه افراد در تمامی سطوح می توانند از آن سود جویند، اگرچه بهره خواص و صاحبان علم و معرفت از آن دریای بیکران معارف و حقایق بسی بیشتر و عالی تر است.
اصولا باید به این نکته توجه داشت که تعلیم و تربیت در هر جامعه ای نباید به قشری خاص اختصاص داشته و دیگران از آن بی بهره باشند، بلکه نظام تعلیم و تربیت باید چنان باشد که هر کس به اندازه استعداد و توانایی خود، بتواند از آن بهره مند شود.([40])
پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) با نهادینه کردن اصول و موازین اخلاقی در بین مردم و ارائه الگوها و اسوه های عملی در زمینه های اخلاق پژوهش، اخلاق نقد و شیوه مواجهه با اندیشه ها، اخلاق معیشت، اخلاق معاشرت، اخلاق جنسی، اخلاق سیاست و زمام داری و اخلاق گفتوگو زمینه های لازم را برای پیدایش تمدّنی عظیم فراهم می آورد.

هـ. پیامبر اعظم(صلی الله علیه وآله) و تقویت روحیه صبر، تحمّل و بردباری
ویژگی دیگری که برای رشد و شکوفایی تمدّن ها ذکر شده، وجود روحیه تحمّل و بردباری است. عنصر «صبر» یکی از مفاهیم و واژه های مورد تأکید در قرآن کریم است. این واژه با مشتقاتش بیش از 100 بار در قرآن کریم تکرار شده است. در آیات متعددی، به پیامبر امر شده است که در برابر امور گوناگون صبر و بردباری داشته باشد؛ از جمله می فرماید: (فَاصْبِرْ کَمَا صَبَرَ أُوْلُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَلَا تَسْتَعْجِل لَّهُمْ)(احقاف: 35)؛ (وَلِرَبِّکَ فَاصْبِرْ) (مدّثّر: 7)؛ (اصْبِرْ عَلَی مَا یَقُولُونَ)(ص: 17)؛ (فَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ وَلَا تَکُن کَصَاحِبِ الْحُوتِ)(قلم: 48)؛ (فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَاللَّهِ حَقٌّ.)(غافر:77)
رسول خدا(صلی الله علیه وآله) در اداره امور و هدایت مردم بیشترین بردباری و شکیبایی را داشت. ابن شهرآشوب از قول اهل علم و تاریخ آورده است: پیامبر(صلی الله علیه وآله)بردبارترین مردم بود.([41]) و آن حضرت، خود می فرمود: «برانگیخته شده ام که مرکز بردباری و معدن دانش و مسکن شکیبایی باشم.([42])

نمونه هایی از صبر و بردباری پیامبر اعظم(صلی الله علیه وآله):
1. پیامبر اعظم(صلی الله علیه وآله) در آغاز حکومت خود در مدینه، اقلّیت های غیرمسلمان ساکن آن شهر، مانند یهودیان را گرامی می داشت، بلکه حتی با ایشان پیمان بست و تا وقتی که ایشان را در عهد و پیمان خود استوار می دید، با آنان به گونه ای مسالمت آمیز رفتار می نمود.
2. پس از جنگ «احد»، عده ای از اصحاب رسول خدا از وی خواستند تا قریش و مشرکان را نفرین کند، فرمود: من برای لعن و نفرین برانگیخته نشده ام، بلکه برای دعوت به حق و رحمت برانگیخته شده ام. خدایا! قوم مرا هدایت کن که آنان نمی دانند.([43])
3. صبر و بردباری حضرت در برابر آزار و اذیت یهودیان (تا زمانی که علیه مسلمانان توطئه و اقدام نظامی نکرده بودند.)
دکتر طه حسین در این زمینه چنین می گوید: «پس چون پیغمبر به مدینه هجرت نمود و با یاران مهاجر و انصار خود در آنجا مستقر گردید، با یهود دشمنی نکرد و روی بدی به ایشان نشان نداد، بلکه با ایشان بسی مدارا کرد و می خواست روابط میان او و ایشان بر اساس همسایگی مسالمت آمیز و کمک دادن و یاری کردن هنگام سختی برقرار باشد.»([44])
4. تحمّل و مدارا با منافقان با وجود کارشکنی های منافقان، بخصوص سرکرده آنها عبداللّه بن ابی، در راه اسلام تا سال مرگ او (نهم هجرت) همچنان ادامه داشت و حتی نقل شده است که پیامبر بر سرکرده آنها نماز گزارد.([45])
5. آزادی پیروان ادیان و مذاهب در مدینه و مراجعات مکرّر آنها برای بحث و مناظره با پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله).([46])
و. پیامبر اعظم(صلی الله علیه وآله) و ایجاد وحدت
ویژگی دیگری که می تواند در مسیر پیدایش تمدّن ها مؤثر واقع شود، وحدت و یکپارچگی است که از زمان آغاز دعوت پیامبر، مورد توجه اسلام بود.
قرآن کریم در آیات متعددی، مسلمانان را به اتحاد دعوت می کند. قرآن با محور قرار دادن «توحید»، همه را به ارتباط با خدا یا اعتصام به حبل اللّه فرامی خواند: (وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعاً وَلاَ تَفَرَّقُواْ.)(آل عمران: 103)
پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) توانست در مدت زمانی کوتاه، به وسیله اسلام صلح و صفا را در میان قبایلی که بیش از یکصد سال جنگ و خون ریزی و اختلاف در میان آنها جریان داشت، ایجاد کند و با اتحاد آنها جبهه نیرومندی در مدینه به وجود آورد.
جان دیون پورت، دانشمند معروف انگلیسی، می نویسد: «محمّد](صلی الله علیه وآله)[ یک نفر عرب ساده، قبایل پراکنده کوچک و برهنه و گرسنه کشور خودش را مبدّل به یک جامعه فشرده و با انضباط نمود و در میان ملل روی زمین، آنها را با صفات و اخلاق تازه ای معرفی کرد، و در کمتر از سی سال، این طرز و این روش، امپراتور قسطنطنیه را مغلوب کرد، و سلاطین ایران را از بین برد. سوریه و بین النهرین و مصر را تسخیر کرد و دامنه فتوحاتش را از اقیانوس اطلس تا کرانه دریای خزر و و تا رود سیحون بسط داد.»([47])

ز. پیامبر اعظم(صلی الله علیه وآله) و دین و تمدّن سازی
دین جایگاه و نقش ویژه و برتری در فرایندسازی، به خود اختصاص داده است. این موضوع پذیرفته شده است که هیچ فرهنگ و تمدّنی نزد هیچ قومی یافت نمی شود، مگر آنکه در آن فرهنگ و تمدّن، شکلی از مذهب وجود داشته باشد. رادا کریشنان دین را باطن تمدّن می داند([48]) و معتقد است: دین همانند روح در کالبد سازمان اجتماعی است.
نقش دین را در شکل گیری تمدّن، از دو جنبه می توان مورد توجه قرار داد:
نخست اینکه هدایت الهی به وسیله استعدادهای فطری انسان ها را شکوفا می کند و با ایجاد دگرگونی در اندیشه و روح انسان، سنّت ها و نظام های کهنه و دست و پاگیر را از بین می برد و نظامی پویا و زنده تشکیل می دهد. در پرتو چنین تحوّلی، زندگی اقتصادی انسان بهبود یافته، استعدادهای علمی، فنی، هنری و ادبی او شکوفا می شود.
از سوی دیگر، دین، زمینه همبستگی یا به تعبیر ابن خلدون، «عصبیّت» را فراهم می کند. به زعم ابن خلدون، بین عصبیّت و دین رابطه ای مستقیم وجود دارد.([49])

ح. پیامبر اعظم(صلی الله علیه وآله) و ایجاد رفاه نسبی
مسلمانان تا هنگامی که در مکّه به سر می بردند، به دلیل شرایط اقلیمی این شهر، در امر تأمین نیازمندی های اولیه با مشکل زیادی روبه رو بودند. فضای تجاری و کاسب کارانه شهر مکّه مانع رشد طبقات فرودست جامعه برای نیل به موقعیت های شغلی بهتر می شد؛ اما در پی مهاجرت به مدینه، مسلمانان با فضایی جدید و امکاناتی تازه رو به رو شدند. در مدینه، تعصّبات نژادی و قبیلگی، که مایه تفاخر و تبختر بود، کم رنگ تر بود. یک برده سفیدپوست ایرانی همچون سلمان، همتای برده سیه چهره حبشی همچون بلال بود. این میزان برابری تا بدان جا پیش رفت که یک عرب اصیل قریشی، عار نمی دانست که با عرب صحراگردی همچون ابوذر عقد اخوّت ببندد.
از سوی دیگر، کثرت آب و نخلستان ها و باغ های مدینه در قیاس با مکّه، برای مهاجران شرایطی پدید آورد که به کشت و زرع مشغول شوند و از این راه، به ضروریات اولیه زندگی دست یابند. تداوم تلاش ایشان و تحوّلات بعدی همچون فریضه جهاد و غنایم حاصل از آن هم بر وضعیت رفاهی مسلمانان در مدینه اثر شگرفی نهاد. ایجاد رفاه نسبی در جامعه موجب تأمین بعضی از نیازهای اولیه ایشان می شد و تأمین نیازهای اساسی زیستی زمینه های شکوفایی را فراهم می آورد.
از نظر آبراهام مزلو (یکی از روان شناسان انسانگرا)، آفرینش های علمی، هنری و اخلاقی در اجتماعات فقیر، شکوفایی کمتری دارد. او سلسله مراتبی از نیازها ارائه کرد که از نیازهای اساسی زیستی آغاز می شود و در سطوح بالاتر، به انگیزه های روانی پیچیده تر می رسد. از نگاه مزلو، این نظریه ـ که انسان ها بدون توجه به نیازهای پایین تر یا ارضای نسبی آنها به سوی فضایل انسانی گام برنمی دارند ـ در مورد غالب افراد جامعه صدق می کند.([50])
ارزش قایل شدن به کار و فعالیت اقتصادی و ارج نهادن به کار کارگر در سیره عملی و نظری پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)([51]) از عوامل بسیار مهم و تأثیرگذار در رشد اقتصادی و ایجاد رفاه نسبی در سال های اولیه حضور مسلمانان در مدینه است.

جمع بندی و نتیجه گیری
در جمع بندی کلی، می توان چنین گفت: جامعه تشکّل یافته اسلامی در مدینة النبی، واجد همه صفات لازم برای آغاز حرکت تمدّنی خود بود. بنابراین، حضور پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) در مدینه و تشکیل حکومت را باید اقدام عملی بعدی ایشان پس از بعثت و دعوت، در جهت تمدّن سازی اسلام برشمرد. پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) با اقبال مناسب مردم یثرب، نخستین اصول و پایه های تمدّن و مدنیّت جامعه اش را بر سعه صدر، حسن تفاهم، نفی استبداد، مهربانی و همزیستی انسان بنیان نهاد. نقش بی بدیل پیامبر اعظم(صلی الله علیه وآله) در پایه گذاری و اعتلای تمدّن اسلامی، امری قابل توجه و نیازمند تحقیق و بررسی مبسوط و عمیق تری است. بدین روی، به نظر می رسد این کار سترگ باید توسط اهل فن پی گیری شود تا ابعاد گوناگون نقش آن بزرگوار به خوبی تبیین گردد.

پی نوشت ها:
[1]ـ سیدحسین نصر، سه حکیم مسلمان، ترجمه احمد آرام، چ ششم، تهران، علمی و فرهنگی، 1384، ص 1.
[2]ـ آدام متز، تمدّن اسلامی در قرن چهارم هجری، ترجمه علیرضا ذکاوتی قراگزلو، چ دوم، تهران، امیرکبیر، 1364، ص 9.
[3]ـ زیگرید هونکه، فرهنگ اسلام در اروپا، ترجمه مرتضی رهبانی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1361، ج 2، ص 36.
[4]ـ لوئیس معلوف، المنجد، ترجمه محمّد بندر ریگی، تهران، ایران، 1374، ج 2، ص 1766.
[5]ـ محمّدرضا باطنی و دستیاران، فرهنگ معاصر، ویراست دوم، تهران، فرهنگ معاصر، 1376، ص 136.
[6]ـ ویل دورانت، تاریخ تمدّن، ترجمه احمد آرام، چ هشتم، تهران، علمی و فرهنگی، 1381، ج 1، ص 5.
[7]ـ همو، درآمدی بر تاریخ تمدّن، ترجمه احمد بطحایی و خشایار دیهمی، چ دوم، تهران، آموزش انقلاب اسلامی، 1268، ص 256.
[8]ـ محمّد معین، فرهنگ فارسی، چ هشتم، تهران، امیرکبیر، 1371، ج 1، ص 1139.
[9]ـ جان برنال، علم در تاریخ، ترجمه اسدپور پیرانفر، تهران، امیرکبیر، 1345، ص 86.
[10]. City.
[11]. Civitas.
12و13ـ ویل دورانت، تاریخ تمدّن، ج 1، ص 5.
[14]ـ همان، ج 1، ص 3 / همو، درآمدی بر تاریخ تمدّن، ص 256.
[15]ـ ساموئل هانتینگتون، نظریه برخورد تمدّن ها، ترجمه مجتبی امیری، تهران، دفتر مطالعات سیاسیوبین المللی، 1374، ص 47.
[16]ـ هنری لوکاس، تاریخ تمدّن، ترجمه عبدالحسین آذرنگ، تهران، آذرنگ، 1366، ج 1، ص 7 و 16.
[17]ـ علی اکبر ولایتی، پویایی فرهنگ و تمدّن اسلام و ایران، چ دوم، تهران، مرکز اسناد و خدمات پژوهشی، 1382، ج 1، ص 30 به نقل از: موسوعة المورد، ج 3، ص 28.
[18]ـ ابن خلدون، مقدّمه ابن خلدون، ترجمه محمّدپروین گنابادی، چ هشتم، تهران، علمی و فرهنگی، 1375، ج 1، ص 75ـ76.
[19]ـ محمّدتقی جعفری، ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1359، ج 5، ص 161.
[20]ـ علی اکبر ولایتی، پیشین، ج 1، ص 32.
21و22ـ ویل دورانت، تاریخ تمدّن، ج 1، ص 3.
[23]ـ عزت اللّه رادمنش، کلیات عقاید ابن خلدون درباره فلسفه، تاریخ و تمدّن، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1357، ص 17.
[24]ـ همان، ص 9ـ35.
[25]ـ ویل دورانت، تاریخ تمدّن، ج 1، ص 66.
[26]ـ علی اکبر ولایتی، پیشین، ج 1، ص 33ـ34.
[27]ـ سیدجعفر شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، چ پنجم، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1364، ص 43.
[28]ـ همان، ص 45.
[29]ـ جعفر سبحانی، فروغ ابدیت، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ج 1، ص 377.
[30]ـ محمّدابراهیم آیتی، تاریخ پیامبر اسلام، چ چهارم، تهران، دانشگاه تهران، 1366، ص 234 به نقل از: ابن هشام، سیرة النبی، بیروت، دارالفکر، ج 2، ص 119ـ123.
[31]ـ سیدجعفر شهیدی، پیشین، ص 55.
[32]ـ محمّدابراهیم آیتی، پیشین، ص 235.
[33]ـ ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، تهران، اسلامیه، 1354، ج 4، ص 253.
[34]ـ جعفر سبحانی، پیشین، ج 1، ص 369.
[35]ـ ناصر مکارم شیرازی و دیگران، پیشین، ج 3، ص 142ـ146 / مرتضی مطهّری، سیره نبوی، قم، انتشارات اسلامی، ص 141.
[36]ـ مصطفی دلشاد تهرانی، سیره نبوی، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1373، دفتر سوم، ص 358، به نقل از: محمّدبن خالد البرقی، المحاسن، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1370 ق، ص 601 / شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، بیروت،داراحیاءالتراث العربی،1403،ج8،ص428.
[37]ـ همان، ص 386.
[38]ـ ر.ک. مرتضی فرید، راهنمای انسانیت (سیری دیگر در نهج الفصاحه)، چ یازدهم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1385، ص 601ـ604.
[39]ـ «بعثتُ لاتممّ مکارم الاخلاق»؛ «علیکم بمکارم الاخلاق فانّ ربّی بعثنی بها» (ملامهدی نراقی، علم اخلاق اسلامی (ترجمه کتاب جامع السعادات)، ترجمه سید جلال الدین مجتبوی، چ سوم، تهران، حکمت، 1366، ج 1، ص یک.)
[40]ـ محمّدعلی سادات، اخلاق اسلامی، چ ششم، تهران، سمت، 1368، ص 193ـ194.
[41]ـ مصطفی دلشاد تهرانی، پیشین، دفتر سوم، ص 173، به نقل از: ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، بیروت، دارالاضواء، 1405، ج 1، ص 145 / محمّدباقر مجلسی، بحارالانوار، بیروت، دار احیاءالتراث العربی، 1403، ج 16، ص 226.
[42]ـ همان، به نقل از: مصباح الشریعه، ترجمه حسن مصطفوی، تهران، قلم، 1363، ص 155 / محمّدباقر مجلسی، پیشین، ج 71، ص 423.
[43]ـ همان، ص 174، به نقل از: قاضی عیاض، الشفاء بتعریف حقوق المصطفی، بیروت، دارالکتب العربی، ج 1، ص 137.
[44]ـ طه حسین، آئینه اسلام، ترجمه محمّدابراهیم آیتی، چ سوم، تهران، شرکت سهامی انتشار، ص 65.
[45]ـ همان، ص 91.
[46]ـ جعفر سبحانی، پیشین، ج 2، ص 812.
[47]ـ جان دیون پورت، عذر تقصیر به پیشگاه محمّد و قرآن، ترجمه سید غلامرضا سعیدی، قم، دارالتبلیغ اسلامی، 1348، ص 77.
[48]ـ عزت اللّه رادمنش، پیشین، ص 179.
[49]ـ ر. ک. همان، ص 71ـ82.
[50]ـ احمد دیلمی و مسعود آذربایجانی، اخلاق اسلامی، چ شانزدهم، قم، معارف، 1382، ص 169ـ170، به نقل از: ر.ک. آبراهام مزلو، انگیزش و شخصیت، ترجمه احمد رضوانی، مشهد، آستان قدس رضوی، 1367.
[51]ـ مرتضی مطهّری، تعلیم و تربیت در اسلام، تهران، الزهراء، 1362، ص 272.

  پربازدید ترین