• پنج شنبه, 06 ثور 1403
    خبرگزاری افغان ایرکا

فقر رهبری و حقارت سیاسی

فقر رهبری و حقارت سیاسی

 افغانستان اگر نمونه بارز قدرت یابی تروریستان از دل ناامنی ها است مثالی است از سرزمینی که در فقدان رهبری با اقتدار، چگونه در سیطره خود فروختگان و معامله گران به زانو در آمده است.
اشرف غنی هیچگاه در حد و اندازه یک رییس جمهور عمل نکرد و بیش از آنکه به تخت ریاست جمهوری تکیه زند باید در تیم کوچک از ارگ طرح توطیه و تفریه می ریخت و اجرا کننده دستورات می بود تا رهبری برای یک کشور.
ابتدای ریاست جمهوری وی معطوف به رفت و آمد و گفتگو با مقام های پاکستانی شد با تبلیغات رسانه ای گسترده حکومت که در یک قدمی روابط دوستانه با اسلام آباد، پایان ناامنی ها و صلح با طالبان قرار داریم اما به صلح با حکمتیار رسیدند و جنگی گسترده.
سپس غنی با تمامی توان به نبرد با رهبران جهادی رفت و عمیق تر کردن شکاف اختلاف های قومی تا حکومتی پشتونیزم را برقرار کند که در منجلاب اختلاف ها و صف بندی های مخالفان گیر افتاد که همچنان تیم ارگ مشغول توطیه است و رسیدن به توافق با طالبان.
سیاست خارجی حکومت وحدت ملی نیز برگرفته از سلیقه شخصی رییس جمهور و برخی مقام های نزدیک به وی است و اگر زمانی با پاکستان از در دوستی وارد می شود چند صباحی دیگر با کینه از اسلام آباد به سوی هند متمایل می شود.
در مسایل داخلی نیز این حکومت در مقام نخست بحران آفرینی قرار دارد و بیش از هر گروه تروریستی با ایجاد تنش سبب گسترده شدن دامنه جنگ شد، تقلب و معامله تنها دلیل شکل گیری حکومت وحدت ملی بوده و اشرف غنی نیز به خوبی می داند اگر ناامنی، جنگ و تنش های سیاسی نباشد، قدرت وی دوامی نخواهد داشت.
تکیه وی بر حمایت امریکاست و دریافت کمک هایی که صرف فساد می شود و برهمین اساس برای جلب توجه دونالد ترامپ از معادن و سنگ های قیمتی افغانستان هزینه می کند و با ورود هر مقام این کشور شتابزده و خارج از عرف دیپلماتیک به استقبال می رود در حالی که عزت یک ملت در گرو عزت مندی رهبر آن است.
اگر امریکا و روسیه با بی اعتنایی به حکومت اهداف سلطه گرانی خود را اجرایی می کنند و از آزمایش بزرگترین بمب غیرهسته ای جهان گرفته تا گفتگو و معامله با طالبان را بدون اطلاع ارگ صورت می دهند ریشه در بی کفایتی رهبرِ کشور دارد.
در این میان، عبدالله طی دهه ها نشان داد که بیش از آنکه سیاستمدار باشد مصلحت جویی در پی جلب توجهه جامعه جهانی است که تنها به نام ریاست اجرایی دلخوش می باشد و می ماند اشرف غنی که سنبل قوم گرایی و فساد است.
اشرف غنی نه با رای مردم بلکه از دل تقلب به قدرت رسید و زمانی که یک رهبرِ متقلب بر کشور ریاست کند باید شتابان به دیدار وزیر خارجه امریکا بیرون از ارگ رفته و بدون اعتنا به فضای پرتنش امنیتی و گسترش حمله طالبان عازم سفر به هند شود.
اگر حامد کرزی در سیزده سال حکومتداری به همان روش قبیله گرایی پشتون عمل کرد اما هیچ گاه چنین عزت مردم و حیثت افغانستان را به باد تحقیر نگرفت، غنی و عبدالله باید در حد و اندازه رهبران حکومت وحدت ملی عمل کنند نه اینکه مستعمره نشینانی برای امریکا و یا هر قدرت دیگر باشند.
پاکستان با وجود اینکه مامن تروریستان می باشد با سیاستمداری توانست تبدیل به یکی از قدرت های منطقه ای شود و با تکیه بر سیاست خارجی قوی و محکمی خود در مقابل چشم جهان از افغانستان یک قربانی بسازد.
حکومت تا حدی نسبت به ملت بی تفاوت است که با وجود اخبار رسانه ای به رد دیدار رییس جمهور و رییس اجرایی با وزیرخارجه امریکا در بگرام پرداخت و نشان داد که افکار عمومی در پایین ترین اهمیت این دولت قرار دارد.
افغانستان اگر نمونه بارز قدرت یابی تروریستان از دل ناامنی هاست مثالی است از سرزمینی که در فقدان رهبری با اقتدار، چگونه در سیطره خودفروختگان و معامله گران به زانو در آمده است.

  پربازدید ترین