ریشه نابسامانی های مسلمانان در بیان پیامبر اکرم صلی الله و علیه وآله
درست است که آخر الزمان شده و فتنهها و هجمه های جنگ نرم ما را مورد هدف قرار داده، اما کجای کار تقصیر ماست و ما کم گذاشتیم؟
این روزها مصادف با رحلت حضرت محمد(صلیاللهعلیهوآله) است.پیامبری که آخرین و برترین طبیب الهیست و ما را دنیا به پیروی از او می شناسند. پیامبری که کاملترین دین الهی را ابلاغ کرد و به بهترین صورت وظیفه رسالت را در عمر شریف خویش به انجام رساند و امروز بعد از 1400 سال ما صاحب دینی هستیم که نسخههای شفابخش آن به برکت تلاش های پیامبر به دست ما رسیده و تا روز قیامت بهترین و بیشترین کارایی ها را دارد. دینی که سعادت دنیا و آخرت ما را تضمین کرده؛ ولی در کنار این ویژگیها وقتی با خود خلوت می کنیم و نگاهی به کوچه و خیابان و بازارها می اندازیم؛ کمتر بوی تبعیت از این آیین رستگاری و پیروی از آن دلسوزترین طبیب را حس میکنیم. کمتر رسم مسلمانی و سنّت نبوی را میبینیم. مگر آمار طلاق، خیانت و تجاوز بالا نرفته و روز به روز شاهد آشکار شدن اختلاسی جدید نیستیم؟ چرا باید درگیر مشکلاتی چنین باشیم؟ ریشه این نامسلمانیها و نا بسامانیها کجاست؟ درست است که آخر الزمان شده و فتنهها و هجمههای جنگ نرم ما را مورد هدف قرار داده، اما کجای کار تقصیر ماست و ما کم گذاشتیم؟ حضرت محمد(صلیاللهعلیهوآله) پاسخ این پرسشها را در سه عامل عنوان کردند. سه عاملی که سبب هلاکت و فلاکت امّت پیامبر معرفی شده و حضرت از بروز آنها در بین پیروانش بیمناک بودند؛ عواملی که به آنها میپردازیم.[1]
طمع و بخلی توأمان
اولین عامل را پیامبر "شُحّاً مُطاعاً" معرفی کردند. یعنی طمعی که با بخل همراه باشد و پایان نپذیرد. یعنی حرص و آز، یعنی ثروت برای ثروت و نه ثروت برای خدمت یا ثروت برای تولید. اگر ثروت را برای تولید، خدمت یا کارآفرینی بخواهیم؛ به آن طمع نمیگویند و بلکه ثروتی است که چرخ های اقتصادی را می چرخاند و به پول ملی ارزش می بخشد، تورم را کاهش داده و کارها را سامان می دهد. کسی که دنبال چنین اهدافی باشد؛ طمع کار نیست و هیچ گاه به خود اجازه نمی دهد تا دست به اختلاس بزند یا به دنبال کسب ثروت از راه های نامشروع باشد. اما اگر ثروت اندوزی به خودی خود هدف باشد؛ فرد تنها به بیشتر شدن حساب ها و دارایی ها، آن هم در خارج از کشور می اندیشد و به فکر کسب حلال یا برگرداندن پول در چرخه اقتصادی نیست.
این اولین عاملی است که پیامبر از آن بر امت خویش ترسیده و اگر ما کمی چشمان خود را باز کنیم می بینیم که تا چه حد گرفتار آن هستیم. این طمع مخرب را می توان با طول اَمل یا داشتن آرزوهای بلند پیوند زد. صفت زشت و ناپسندی که از خودخواهی نشأت میگیرد و اهداف فردی را بر خیر و صلاح اجتماعی ترجیح میدهد. در چنین شرایطی است که فرد به خود اجازه دزدی و استفاده از اموال نامشروع را میدهد یا برای انجام انواع خیانتها و گناهان اقدام میکند. باز در حدیث دیگری پیامبر از گرفتار شدن امتش به این مورد نیز بیان خطر کردند و آن را سبب فراموش شدن آخرت و آخرت محوری از زندگی مسلمانان برشمردند.[2]
پیروی از هوای و هوس
دومین عامل ترسناک برای امّت پیامبر پیروی از هوا و هوس است. هوا و هوسی که پیروی از آن برابر با خود پرستی است. برابر با هلاکت است و از سلیقهای عمل کردن و به دور از قوانین الهی بودن سرچشمه میگیرد. خود محوری و خدا فراموشی، اسیر شهوتها شدن و لذت را هدف قرار دادن همگی برخاسته از پیروی از هوا و هوس است. عاملی که ریشه خیلی از خیانتها، طلاقها و گناهان است. عاملی که اختلافات بسیاری را به وجود میآورد و حس رضایتمندی را از خانه و خانواده ریشه کن می سازد. عاملی که سابقه و آبروی چندین ساله را به بازی می گیرد. عاملی که هم انسان را از چارچوب های اسلام و مسلمانی دور کرده و هم دیگران را نسبت به اسلام و مسلمانی بدبین می سازد.
واقعاً در تشکیل چند درصد از اختلافات و پروندههای قضایی ما هوا و هوس نقشی نداشته است؟ خودخواهی وجود نداشته است؟ آیا پیروی از هوا و هوس در وارداتهای بی رویه و تولیدات بی کیفیت نقش ندارد؟ نقش تبعیت از هوا و هوس در بروز انحراف های جوانان به چه میزان است؟ در کودک آزاری ها چطور؟ بیهوده پیامبر بزرگ ما از این عامل نسبت به امتش بیمناک نبوده و در احادیث زیادی از آن نهی ننموده است. آری هوا و هوس چشمان انسان را نسبت به حق و حقیقت می بندد و تا جایی که بتواند وی را از سبک زندگی مؤمنانه دور میکند.[3]
راهنمایانی گمراه
هرگاه بحث امامان گمراه کننده به میان می آید؛ برخی خیال می کنند تنها بحث مخالفان مکتب اهل بیت( علیهم السلام) مطرح است. در حالی که این چنین نیست. بلکه امامان گمراه یا عبارت نبوی "إماماً ضالّاً" معنایی کلیتر و وسیع تر دارد. بسیارند کسانی که در اسم خود را پیروان و شیعیان مکتب اهل بیت به حساب میآورند؛ امّا در واقعیت الگوهایی دیگر برگزیدهاند و از آنان سرمشق میگیرند. بسیاری از سلبریتیها در زمره امامان گمراه به شمار میآیند. همانها که یک نامحرم را محرمی چون پدر میدانند یا همانها که در سوگ گربهای به عزا مینشینند ولی هیچ حسی نسبت به انسان های بی دفاع و مظلوم یمن و فلسطین یا میانمار ندارند. همان ها که با طلاقهای دوباه و سه بارهشان قبح شکنی میکنند.
بیچاره مردمی که نگاهشان به این طیف باشد. آنها مسلمانانی هستند که در رسم و سبک زندگی خود امامانی گمراه را برای تبعیت برگزیدهاند و همین اشتباه بزرگ آنها سبب خیلی از معضلات در جامعه امروز ما شده است. اشتباه بزرگی که پیامبر از آلودگی امتش به این درد میترسیده است.
کلام آخر
آری پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) که در دلیری بیهمتاست؛ بیم داشت که امّتشان در دام طمع یا هوا و هوس و یا راهنمایان و الگوهای گمراه گرفتار شوند. حال ما باید پاسخ پیامبر را بدهیم و بگوییم که تا چه اندازه از این سه عامل، دامن خود را پاک نگاه داشته و جدا ماندهایم.
پینوشت:
1- قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلیاللهعلیهوآله): «إِنَّمَا أَخَافُ عَلَى أُمَّتِی ثَلَاثاً شُحّاً مُطَاعاً وَ هَوًى مُتَّبَعاً وَ إِمَاماً ضَالّاً؛ همانا من از سه چیز بر امّت خود بیم دارم: اطاعت از طمع همراه با بخل، پیروى از هوا و هوس، و پیشوای گمراه.»(تحف العقول، ص58)
2- قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلیاللهعلیهوآله):«إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَى أُمَّتِیَ الْهَوَى وَ طُولُ الْأَمَلِ أَمَّا الْهَوَى فَإِنَّهُ یَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ وَ أَمَّا طُولُ الْأَمَلِ فَیُنْسِی الْآخِرَةَ؛ بیشترین چیزی که از آنها نسبت به امتم میترسم هوای نفس و آرزوهای بلند است. که هوای نفس راه حق را میبندد و آرزوهای بلند آخرت را به فراموشی میسپارد.»(الخصال، ج1، ص51).
3- همان.