• پنج شنبه, 30 حمل 1403
    خبرگزاری افغان ایرکا

سادات خواهان تبارز قوم مستقل؛ بحران هویت و یا فقدان رهبری؟

سادات خواهان تبارز قوم مستقل؛ بحران هویت و یا فقدان رهبری؟

تقاضای سادات کرام طی روز های اخیر برای به رسمیت شناختن آن ها به عنوان قوم مستقل شدت یافته است.

لذا نکات چند دراین مورد حایز اهمیت است:
1 - اگر از واقعیت نگذریم اکثر قریب به اتفاق سادات خواهان به رسمیت شناختن شان به عنوان یک قوم مستقل می باشند. و یک تعداد کمی که چنین تقاضای را ندارند یا حد اقل در مله‌ی عام چنین سخن را ابراز نمی کنند بخاطر مصالح شخصی و یا سیاسی شان می باشد که برای توجیه خودشان در انذار عمومی، عدم مصالح ملی و اجتماعی را مطرح میکنند و دیگران را علی الظاهر نصایح دل سوزانه می نمایند.
2 - همانطور که میدانید سادات در بین اقوام مختلف افغانستان وجود دارند و دربین پیروان هر دو مذهب رسمی کشور شیعه و سنی(جعفری و حنفی) اما سادات شیعی بیشتر از سادات اهل سنت خواهان هویت مستقل هستند و اکثر شان دلیل آن را غریب واقع شدن این قوم و اذیت و آزار، اهانت و جسارت شان، توسط هزاره ها در دو دهه اخیر ذکر می کنند.
3 - یک عده از هزاره ها هم هستند که تبارز سادات را به عنوان قوم مستقل به معنایی دشمنی با هزاره ها قلم داد می کنند.
4 - آیا سادات از لحاظ کمیت و ظرفیت به اندازه نورستان ها و قزلباش ها نیستند ؟ که به رسمیت شناخته شوند؟.
5 - آیا مشکل اصلی سادات، نبود رسمیت قوم شان هست و یا نبود رهبری واحد و قابل قبول برای همه و یا اکثریت قاطع شان ؟
با توجه به نکات فوق در مورد گزینه اول به نظر می‌رسد که خواست سادات محترم صرف نظر از اینکه به نفع کدام قوم و ضرر کدام ملیت است، یک مطالبه به حق بوده وان ها مستحق هستند که مثل چهارده قوم محترم رسمی دیگرکشور به ملیت خود تبارز داشته و به عنوان قوم مستقل شناخته شوند.
درخصوص نکته دوم باید گفته در کشور ما افغانستان بر اثر نا به سامانی های موجود، از لحاظ مسائل اجتماعی مشکلات بین همه اقوام و حتی آحاد ملت بوده و هست، مناسبات قوم سید و هزاره هم از این شرایط کلی مستثنا نبود و نیست ولی در میان قوم هزاره(باتوجه اعتقادات محکم این مردم و ارادت خاصی آن ها به ائمه (ع) که شهرت ای جهانی دارد) کسی را نخواهی یافت و یا حد اقل من سراغ ندارم که با یک انسان دیگر محض بخاطر اینکه انتساب به پیامبر (ص) و ائمه‌ی اطهار علیهم السلام دارد دشمنی کند و اورا مورد اذیت و آزار خود قرار دهد. و هرکسی چنین ادعایی را بکند به نظرم اجحاف در حق یک قوم بزرگ کشور کرده است.
درست است که در بین هردو جماعت آدم های جاهل،فحاش، بد زبان و عقده‌ای وجود دارند اما تعداد شان بسیار نا چیز و اندک است که نمی توانند معرف کل باشند و نباید آنها را آئینه کل بحساب آورد.
در مورد نکته سوم باید گفت تبارز سادات به عنوان قوم مستقل به معنایی دشمنی با هزاره ها نیست‌و نخواهد بود چون پیوند های عمیق ملی، مذهبی و خونی در بین هزاره ها و سادات وجود دارند. که هر کدام به تنهایی می توانند نقطه وصل و پیون ناگسستنی باشد بین این دو قوم عزیز کشور ما.
درخصوص نکته چهارم با قاطعیت می توان گفت که سادات افغانستان از نظر موجودیت به لحاظ کمی و کیفی از اقوام محترم قزلباش و نورستانی که هریک به عنوان قوم مستقل شناخته می شود و تبارز دارند اگر بیشتر نباشند کمتر نیستند .
در مورد نکته پنجم به نظر نگارنده چالش فقدان رهبری واحد سیاسی و اجتماعی که دارای معروفیت عامه و مقبولیت همه و یا اکثر سادات باشد اگر اهمیتش ازقضیه رسمیت قوم بیشتر نباشد، کمتر نیست و این چالش فعلا بشدت احساس می شود و آقایان سید خلیل انوری، سید جواد حسینی، جناب هادی ، جاوید و... هر کدام به نحوی داعیه‌ی رهبری داشته و طپ و تلاش‌های زیادی را انجام داده و می دهند، خصوصا طیف های جوان مثل سیدجواد و سیدخلیل که بیشترین تلاش هارا کرده است و حتی در خارج از مرزها کشور ولی به دلایلی فقدان شرایط لازم رهبری و قوت وقدرت بیشتر حریف های موجود ره بجای نبرده اند.
واین نکته را ها هم لازم میدانم در اخیر اضافه کنم که دربین سادات کرام هست کسانی که شرائط لازم و شایستگی های رهبری در آن ها موجود است ولی متأسفانه به دلایل مختلف و مصلحت اندیشی های بیش از حد و محطاتانه و عدم ریسک پذیری وارد میدان بازی نمی شوند.

  پربازدید ترین