رنج بی پایان توحش و کشتار در غزنی و سکوت مقامات و برخی فرهنگیان
بدون شک در غزنی فاجعۀ بزرگ انسانی رخ داد. این، در حالی بود که دولت بدنام و دروغگوی اشرفغنی، عمداً تراژدی انسانی، تخریب اموال عمومی و جنابات وسیع طالبان در غزنی را در بایکوت خبری قرار داد. اکنون هرچه موتر طرف کابل میرود، فقط جنازه باخود میبرد. شفاخانۀ غزنی چند روز است که جای برای زخمی و کشته شدهها نیست.
درد و دریغ که از اغلب نهادها، شخصیتها و برخی فرهنگیان صدایی برنیامد. پارلمان در سکوت ننگین فرو رفته (نمیدانم شاید تعطیل باشد)، اشرفغنی و عبدالله، دو رئیس بدنام حکومت وحدت ملی، مرده اند. رهبر خردمند لب تر نکرد. جناب دانش، هیچ خم به ابرو نیاورد و بسیار شخصیتها و مقامات هرگز صدای شان بر نیامد. حتی برخی فرهنگیان و شاعران غزنی، سکوت ننگین پیشه کردند و تازه بر افشاگران جنایت وسیع در غزنی خردهگرفتند.
غزنی تنهاست و انسانیت مردهاست و دیگر وجدانها کرخت شدهاست. این مردم غریب و بیپناه غزنی هستند که باید رنج بکشند و کشتهشدگان خود را بیصدا دفن کنند.