زنان حتی در بس های شهری هم در امان نیستند
من که همه روزه مسیر های رفت و آمدم با ملی بس های شهری است.
به خوبی درک میکنم که زنان و دختران زیادی در این مسیرها با چی مشکلات مواجه اند.
و بار ها برایم تجربه شده است و گاهی بی صدا گریه کرده ام.
امروز هم طبق معمول وقتی در ملی بس سوار شدم به قصد رفتن دانشگاه، در حال که همه چوکی هارا آقایان نشسته بودند و فقط یک چوکی پشت سر راننده دو تا خانم بود.
البته که همیشه این چنین است.
من هم مجبور شدم در راه رو ایستاد شوم و در کنار من هم دختران زیاد که به طرف درس، دانشگاه و وظیفه میرفتند آمدن و ایستاد شدند.
موتر کاملا پور شده بود و حتی جای برای ایستادن هم نبود اما کِلی نر موتر وان همچنان صدا میکرد شار رو شار رو شار رو...
یکی از دختر خانم ها بسیار محترمانه گفت برادر دیگر جا نیست میخواهی کجا بنشانی شان که صدا میکنی؟
راننده ملی بس با کمال پر رویی و بی نزاکتی هر آنچه در دلش بود به زبان جاری کرد.
که من خجالت میکشم اینجا بنویسم.
به ناچار به دختر خانم گفتم هیچ حرفی نزن با چنین موجودات درگیر شدن مناسب شخصیت تو نیست.
راننده هم از سر لج حرکت نکرد و به شاگرد اش گفت مردها را بالا کند.
وقتی دو سه تا آقا بالا شد از بین زنان به سختی به قسمت پیش موتر که چند تا آقای دیگه ایستاده بودند رد شد و چسپیده به خانم ها ایستادند.
و در این مسیر شاهد اتفاقات عجیب بودم البته که اولین بار نبود چنین میدیدم.
ده ها بار از هر کدام شان شنیدم که میگفت کاکا او طرف ایستاد شو، لالا دستت را او طرف بگیر و در نزدیک پل سرخ که رسیدیم.
آقای که هر بار از قصد تلاش میکرد تا دختران که در کنارش ایستاده اند را لمس کند.
یکی از دختر خانم ها با خشم زیاد گفت خجالت بکش مردک هر بار که این طرف میگیرم خودم را تو باز تلاش کنی به من نزدیک شوی...
و آنجا بود که سرو صدا بلند شد و راننده هم به طرف داری آن مردک صدای خوده کشید و تا توانستند بی نزاکتی کردند و گفتند شما دخترا جامعه را خراب کردید شماها را چکار درس و بیرون رفتند دختران بی حیا و ...
آنجا بود که بر چنین وحشی گری متعجب شدم و گفتم تا این جماعت رفتار اجتماعی و انسانی را یاد بگیرند و بفهمند که به حقوق هم دیگر احترام بگذارند و مراعات حال همدیگر را کنند زمان زیاد باید بگذرد.
زنان که حتی در بس های شهری امنیت ندارند و با ترس لرز زیاد این مسیر هارا میپیمایند.
چگونه توقع بهتر شدن جامعه را داشته باشیم؟
و این چنین شد که نوشتم.
اگر پولدار شدم ملی بس های شهری ویژه زنان تهیه خواهم کرد.
به آرزوی روزی که یاد بگیریم در کنار همدیگر فارغ از جنسیت انسانی زندگی کنیم.