• جمعه, 31 حمل 1403
    خبرگزاری افغان ایرکا

«منبر آزادی»، در بند تحریف و غفلت!

«منبر آزادی»، در بند تحریف و غفلت!

نزدیک به سه دهه است که کم و بیش با شخصیت، اندیشه‌ها و مبارزات علامه سیّد اسماعیل بلخی آشنا هستم؛ مطالعات و تحقیقاتی در این زمینه‌ها کرده‌ام که نتیجة آن کتابی است به نام «ستاره شب دیجور» که 15 سال پیش چاپ و در اختیار علاقه مندان بلخی قرار داده شد. از آن پس نیز پژوهش‌های خود را ادامه داده‌ام که حاصل آن کتابی است که به زودی به مشتاقان آن بزرگ‌مرد تقدیم خواهم کرد؛ هرچند خودستایی می‌شود، ادّعا می‌کنم که کسی را نمی‌شناسم که به اندازة من از بلخی شناخت داشته و درباره او پژوهش کرده باشد. زیرا بلخی را خیلی دوست دارم؛ هرچند حقیقت را بیشتر از بلخی؛ لذا در پژوهش‌ها و نوشته‌های خود از حقیقت پیروی می‌کنم، نه از حبّ و بغض خود.

مشکل اصلی پژوهش درباره علامه بلخی کم‌بود منابع قابل اعتماد است. بدون تردید بهترین منبع در این مورد آثاری برجای مانده از خود اوست؛ دیوان شعر و سخنرانی‌ها. برخی از نوشته‌های موجود در این مورد آمیخته با دروغ و تحریف می‌باشد. در سال‌های اخیر چند تن آدم بی‌سواد و نادان، براساس هوس‌ها و خواست‌های خود چیزهایی را نوشته و منتشر کرده‌اند که نه تنها به معرفی بلخی کمکی نکرده بلکه شخصیت او را زیر سوال برده است.

در سال جاری سیمیناری در کابل با همت بنیاد اندیشه و ریاست محترم آن جناب استاد سرور دانش معاون ریاست جمهوری برگزار گردید. هم برگزاری سیمینار و هم بیانیة استاد دانش سزاوار قدردانی است. چیزی که مرا بیشتر خوشحال کرد خبر چاپ و نشر سخنرانی‌های علامه بلخی به نام «منبر آزادی» در کنار این سیمینار بود که  در پژوهش جدیدم سخت بدان نیازمند بودم؛ امّا از این‌که شنیدم کسی این سخنرانی‌ها را گرد آورده و آماده کرده که اولاً از سواد و دانش لازم برای این کار برخوردار نیست و ثانیاً در تحریف و نسبت‌های ناروا به شخصیت و اندیشه‌های بلخی سابقه دارد. ثالثاً بلخی را تبدیل به دکان و درآمد کرده است نگران شدم. ولی چون کتاب توسط بنیاد اندیشه منتشر می‌شد، امیدوار بودم که پس از ویرایش، کنترل، دقت و تطبیق نوشته‌ها با اصل نوارهای سخنرانی‌ این کار را انجام خواهند داد. شادی چاپ کتاب، جای خود را به نگرانی مبهم و سنگین داد.

به هرصورت به لطف جناب حیدربیگی کتاب منبر آزادی به دستم رسید. همین‌که کتاب را باز کردم دلم سیاه شد و کتاب از چشمم افتاد. گردآورندة کتاب، در لباس دوست و در قالب نام کلان بنیاد علمی، فرهنگی و تحقیقاتی مطالب ناروایی را به بلخی نسبت داده و بلخی را در نزد اهل خرد و دانش سبک کرده است. نمی‌دانم که چرا او این‌گونه در لباس دوست با بلخی دشمنی و شخصیت او را تحریف می‌کند؟! دروغ‌های بزرگ به او می‌بندد. برای خراب کردن بلخی، به او حمله نمی‌کند؛ از او بد دفاع می‌کند که میزان تخریبش بیشتر از حمله است.

به هرصورت حالا فرصت شرح و بسط این مسأله نیست و تنها به یک مورد اشاره می‌کنم. این بنیاد به اصطلاح علمی و تحقیقاتی دروغ‌ها و تهمت‌های خود را جمع کرده به مجله شاهد در ایران فروخته است. ادعاهای عجیبی که بدون سند و مدرک از روده برآمده و به دوستان ایرانی بی‌خبر از همه‌جا قالب کرده‌اند. یکی از کارهای این بلخی پژوهان «سرقت» چندین باره از کتاب «ستاره شب دیجور» از نگارنده است. آن‌ها مطالب متنوع این کتاب را تاکنون رنگارنگ و به چندین جای فروخته‌اند؛ از جمله به مجله شاهد؛ بدون آن‌که حتّی اشاره‌ای به آن کتاب کرده باشند و یا از مولف آن اجازه گرفته باشند.

کتاب منبر آزادی دارای دو بخش است؛ اول دو مقدمه دارد که گردآورنده نوشته است. این مقدمه خود از دو نوع مطلب تهیه شده است: یکی مطالبی آکنده از دروغ و تهمت و توهین به علامه بلخی و نوع دوم مطالب کتاب ستاره شب دیجور. مثلاً دروغ‌هایی که از زبان آیت الله شهید سیّد سرور واعظ، آیت الله خامنه‌ای رهبر انقلاب اسلامی، امام خمینی و آیت الله خویی و ... درباره بلخی آورده‌اند. مثلاً گفته‌اند بلخی چند زبان خارجی بلد بود، در یک سال در نزد بزرگترین استادان حوزه‌های علمیه قم و نجف درس آموخته و بعد در همان یک سال به سفر حج رفته و بعد به سوریه و مصر و چند کشور دیگر رفته و شناخت دقیق از اوضاع سیاسی؛ فرهنگی، اجتماعی این کشورها به دست آورده و به افغانستان بازگشته است و ... (ص 29، 30)

بخش دوم این مطالب سرقت علنی و عین مطالب کتاب ستاره شب دیجور است که بدون دادن منبع آورده‌اند.

چیزی که می‌ماند و مرا سخت ناراحت کرده است هدر رفتن سخنرانی‌های بلخی است. این سخنرانی‌ها می‌توانست برای شناخت بهتری بلخی و پژوهش‌های بعدی در این موضوع بسیار مفید و ثمربخش باشد؛ امّا با این جمع‌آوری و عدم ویرایش و تحقیق بنیاد اندیشه، نمی‌توان به آسانی بدان اعتماد کرد. معلوم نیست که گردآورنده، در متن این سخنرانی‌ها چقدر دخل و تصرف و کم و زیاد کرده‌است؛ کاری که قبلاً نشان داده‌ است دست توانا دارد.

روی سخن من در مورد چاپ این کتاب با مسوولان بنیاد اندیشه و استاد دانش است. استاد دانش بیش و پیش از این‌که یک سیاست‌مدار باشد، یک شخصیت علمی و فرهنگی است. سابقة روشن و کارنامة درخشان فرهنگی، علمی و رسانه‌ای ایشان برکسی پوشیده نیست. در سال‌های اخیر که ایشان در مصدر معاونت ریاست جمهوری قرار گرفته، با زیرکی از فرصت استفاده کرده و فعالیت‌های فرهنگی، پژوهشی را روی دست گرفته که در قالب بنیاد اندیشه صورت می‌گیرد و غنیمتی است ماندگار.

نمی‌دانم از بخت بد بلخی است که سخنرانی‌هایش این‌گونه با غفلت و بی‌توجهی بنیاد اندیشه روبه‌رو شده است یا بنیاد اندیشه‌ همه کتابهایش را همین‌گونه منتشر می‌کند؟ اگر همة کتابهایی که منتشر کرده و می‌کند، به همین صورت باشد که باید به حال آن اشک ریخت؛ چون به جای درست کردن ابرو، چشم را کور می‌کند و ای کاش هیچ کتابی به این صورت منتشر نکند که باعث ویرانی وتباهی فرهنگ و شخصیت‌های ملی و مبارز گردد و اعتبار خود را نیز به باد دهد. ای کاش استاد دانش خود فرصت می‌داشتند و نگاهی اجمالی به مقدمه و متن کتاب منبر آزادی می‌کردند.

جناب استاد دانش و فرهنگیان بنیاد اندیشه می‌دانند که منتشر کردن درست یک کتاب تاچه اندازه کاری دشوار و ظریف و حساس است و کتاب چه مراحلی را باید به دقت و زحمت و سلامت طی کند تا در دست خواننده برسد. این‌که سیاهه‌ای را از دست کسی که نه سواد دارد و نه شخصیت فرهنگی و نه اهل قلم و پژوهش است بگیری و تکثیر کرده به بازار برسانی کار مضرّ است و نه مفید.

کمترین کاری که باید درباره سخنرانی‌های بلخی می‌شد و نشده این‌ها بود: تایپ بدون غلط، نشان دادن دقیق جاهای که در نوار واضح نبوده، آوردن صورت درست شعرهای بلخی و دیگران با نام شاعر، ثبت دقیق آیات قرآن و روایات با دادن منبع آن‌ها، توضیح درباره برخی نام‌ها که بلخی از آن‌ها نام برده است، توضیح درباره برخی حوادث سیاسی و فرهنگی و اجتماعی در پاورقی، مشخص کردن برخی تاریخ‌ها، تذکر زمان و مکان سخنرانی، تطبیقه دقیق کتاب با نوارهای کاست سخنرانی‌ها، دادن عناوین مناسب برای هر مطلب و ...
این مختصر نقد و نظری بود دربارة کتاب منبر آزادی، امّا اگر بخواهیم نقص‌ها و عیب‌های وارد برآن را؛ چه در مقدمه کتاب و چه مشکلات در متن سخنرانی‌ها را بشماریم، مثنوی هفتاد من کاغذ شود.

  پربازدید ترین