مهمترین کارهای اشرف غنی در چهار سال گذشته تا کنون
اشرفغنی “احمدزی” در تازه ترین اظهاراتش، گفتهاست: «برای انجام کاریکه آغاز کردهام، دوباره در انتخابات پیشرو کاندیدا هستم.» او (غنی) اما توضیح ندادهاست که، آن کار انجام نیافتهاش چه بوده است.
با اغتنام از فرصت، میخواهم گوشهی از کارهای انجام یافتهی او (غنی) را اینجا بنویسم تا دستکم، رای دهندگان در روز انتخابات بتوانند بهراحتی نام، چهره، نماد انتخاباتی و شمارهی رایدهی اورا پیدا نمایند!
مهمترین کارهای که اشرفغنی “احمدزی" در گذر این چهارسال و اندی و پس از رسیدن به قدرت انجام دادهاست، عبارتند از:
1- نفاق و تعصب قومی، زبانی و سمتی در کشور را به اوج رسانید، تا جاییکه حتی در میان افغان/پشتونها درز ایجاد کرد و آنان را عملا به دو بخش "غلجی" و "درانی" دسته بندی کرد. کادرهای درانیها را کنار زد و در عوض، ضعیف و کمسواد ترین غلجیها را به وزارتها، معینیتها، سفارت خانهها و ریاستها گماشت.
برای تحقق دیدگاههای قومی اش، حتی امتحان بستهای 5 و 6 را خودش گرفت تا در پایینترین بخشهای ادارات حکومتی بجای درانیها و سایر اقوام دیگر، غلجیهای نزدیک بهخودش را مقرر نماید.
اگر بهیاد داشته باشید، باری جنرال دوستم، معاون نخست ریاست جمهوری گفتهبود، غنی کسانیرا دوست دارند که لوگری باشند، آنهم لوگریهای که به زبان پشتون صحبت کنند. این مساله در قبال غیر افغان/پشتونها شدیدتر هم بودهاست.
2- گفتهبود، در دسترخوان مردم تغییر وارد میکند. دیدیم که واقعن اینکار را کرد و میزان فقر را از 40 به 54 فیصد، حتا بیشتر از آن بالا برد. یک نان مردم به کمتر از نیمنان تبدیل شد. دهها شرکت و کمپنی داخلی ورشکسته شدند. تجار سرمایههای شانرا از کشور خارج ساختند. صدها جوان که آیندههای درخشان اینکشور بودند، به کشورهای اروپایی رفتند (البته، دهها جوان، و حتی کودکان اینکشور در آبها غرق شدند و خوراک کوسه ماهیها، شارکها و نهنگها گشتند).
3- بد امنی به اوج رسید و دامنهی جنگ و درگیریها گسترش یافت. تا جاییکه بیش از 60 درصد کل خاک افغانستان به دست مخالفان (طالبها) افتاد و مردم زیادی آواره شدند. صدها جوان اینکشور بنابر ضعف مدیریتی و افکار قبیلهای این آدم، بهدست مخالفان اسیر و یا شهید شدند. خانوادههای زیادی در غم عزیزان شان بهسوگ نشسته و گلیم غم در تمام کشور پهن شد. (باری اشرف غنی احمدزی در یک مصاحبه اش گفت:«من بخاطر اینکه مخالفان کشته میشوند، غمگین میشوم.» که این بی احترامی به خون فرزندان صدیق کشور محسوب میگردد که در دفاع از مردم و خاک افغانستان به شهادت میرسند).
4- از بی سوادی دینی و اسلامیاش اگر چشم بپوشیم و بگذریم که در نماز جنازه چهکرد و چهگونه حسین را نوادهی خدا خواند، میرسیم به نادیدن گرفتن افراد پیرامونش. کسانیکه در به قدرت رسیدن او نقش داشتند، کسانیکه پاکترین آرا را به صندوقهای او ریختند (اوزبیکها). پرونده سازیها بر علیه رقبای سیاسی و حتا حذف فزیکی شماری از آنان. برخوردهای غرض و مرض آلود به همکاران و شرکای کاریاش مثل جنرال دوستم که در به قدرت رسیدن او نقش بزرگی داشت، یا بهسان احمد ضیا خان که با رفتن در کنار او (غنی) دسته و تکت انتخاباتیاش را که از لحاظ مشروعیت رنج میبرد، مشروعیت بخشید اما خیلی زود و بی آنکه فکری به تبعات منفی کارهای عقدهمندانهاش کند، او (ضیا مسعود) را اخراج کرد. و اخیرن جنرال جرات را که به آسمان بالا کرده بود، از همانجا به پایین انداخت تا اگر مردم عقل و خرد داشتهباشند، حقارت غنی را بشناسند و دیگر بهدنبالش نروند.
5- وضع محدودیتها بر آزادیهای شهروندی مثل آزادی بیان، آزادی تجمعات اعتراضی که نمونهی آن، حمله بر جنبش برحق "روشنایی" حمله بر حرکت مردمی و اعتراضی "رستاخیز تغییر" و به خاک و خون کشانیدن شمار زیادی از مردم عدالتخواه و جوانان عدالتباور کشور است که هنوز درد نبود خوبترین جوانان اینکشور، روح و روان آدمی را میآزارد. و دهها مورد دیگر که از حوصلهی صاحب این قلم و این جستار کوتاه، بروناست.
حال با این وضعیت و این همه سیهکاریها و بد روزیها (کاریکه اشرفغنی نزدیک به پنجسال پیش آغاز کرد) اگر بازهم او کاندیدا باشد، باز آیا برایش رای میدهید!؟