اشرف غنی، استادِ ماکیاولی
وقتی چهار سال پیش اشرف غنی در رأس قدرت قرار گرفت، بسیاریها او را مسخره کردند و به کنایه گفتند؛ مغز متفکر جهان که نمیتواند اسب را از خر تشخیص دهد، چگونه میتواند بر کشوری مثل افغانستان حکومت کند!
حق با منتقدان بود زیرا آنان هنوز به تواناییهای اشرف غنی برای به جان هم انداختن حریفانش، پی نبرده بودند اما او در نخست، شریک خود «عبدالله» را به حاشیه راند که اکنون رئیس اجرائیه افغانستان به خسی حساب نمیشود. سپس معاونان عبدالله، «محمدخان» و «محقق» را از او دور کرد. ارگ، به این هم بسنده نکرد بلکه محقق را نخست به خاطر نزدیکی به دولت، بین مردمش بدنام و سپس اتهامات متعددی از جمله حمایت از «فاطمیون» را به او حواله کرد.
ارگ دو سال پیش تا پای محاکمه محقق به خاطر این اتهام پیش رفت. اشرف غنی، «کریم خلیلی» را نیز نخست به خاطر نزدیکی به دولت، بدنام و سپس مسئولیت شورای عالی صلح را به او واگذار کرد. از آنجا که این شورا یکی از ناکارآمدترین دستگاههای دولتی است، هرکسی که در رأس آن قرار بگیرد، تواناییاش زیر سوال میرود و شخصیتش خورد میشود، همانطور که شخصیت خلیلی خورد شد. «سرور دانش» نیز وضعیتی بهتر از محقق و خلیلی در بین مردم خود ندارد. این هم از ابتکار اشرف غنی بود تا شخصیتی مثل دانش را نیز خورد کند که کرد.
همچنین اشرف غنی، با آوردن گلبدین حکمتیار به کابل، نخست هیمنه او را پیش جنگجویانش با خاک یکسان کرد و سپس اعضای حزب اسلامی از جمله «عبدالهادی ارغندیوال» و حکمتیار را به جان هم انداخت.
وقتی حامد کرزی و سایر سیاستمدارانِ سرگردان مثل «انورالحق احدی»، این توانایی غنی را دیدند، خود را کنار کشیدند تا به نفرین ارگنشینان دچار نشوند اما عبدالرئوف ابراهیمی رئیس پارلمان به خاطر سرکشی از ارگ، مهر عدد 54 را بر پیشانی خود، خورد که تاکنون پاک نشده است. غنی در ادامه ابتکارات خود، ضربه کاری را به حزب «جمعیت اسلامی افغانستان» نیز وارد کرد و اعضای آن را در برابر هم قرار داد. او نخست، «احمدضیا مسعود» را با خود همراه کرد اما وقتی دید که حضور او دیگر برایش سودی ندارد، با یک لگد محکم که در کمتر از یک شبانه روز اتفاق افتاد، از ارگ بیرونش کرد. حال و روز «رحمتالله نبیل» و «امرالله صالح» نیز وقتی از ارگ بیرون شدند، از وضعیت احمدضیا مسعود بهتر نبود.
صاحب ارگ، در توافق با «عطامحمد نور»، او را نیز چنان شکست داد که دیگر کمر راست نکرد و تاکنون با گردن کج در جلسات حزب جمعیت حضور مییابد! «اسماعیلخان»، «یونس قانونی»، «بسماللهخان» و سایر خوردهریزههای جهادی در حدی نبودند تا اشرف غنی آنان را هم ضربهفنی کند اما «عبدالرشید دوستم»، ارزش این را داشت تا رئیس جمهور، این تکنیک را علیه معاون خود به کار ببرد. بنابراین، غنی در یک اقدام سنجیده، دوستم را عقبِ «ایشچی» قرار داد و اینگونه بود که هر دو نفر بدنام شدند. غنی به این هم بسنده نکرد بلکه در سناریوی بعدی که با دستگیری «قیصاری» شروع شد، طرفداران این فرمانده را در برابر دوستم قرار داد و میانه آنها را به هم زد.
غنی، پشت وزیران و سایر اعضای نافرمان دولتی مثل «عبدالرزاق وحیدی» وزیر سابق مخابرات را هم به خاک زد و تا پای محاکمه هم پیش برد اما غنی با عبدالرازق فرمانده سابق پلیس قندهار طرف واقع نشد چون میدانست دیگران او را از صحنه بدر میکنند و ارزش رویارویی ندارد. کرسینشین ارگ، در اقدام دیگری، ابهت «مرادعلی مراد» را در قضیه فرمانده «شجاعی» و «علیپور» که ماه پیش رخ داد، شکست تا جایی که بسیاری از کاربران شبکههای اجتماعی، به هتاکی علیه مرادعلی پرداختند. دو روز پیش نوبت به علیپور رسید. دستگاه غنی، او را پس از دستگیری، واداشت به تعهدنامهی بدی تن دهد که چنین شد و وقار او را هم شکست و به سرنوشت سران جنبش روشنایی دچار کرد. با توجه به توانایی غنی در حذف حریفان و زدن رقیبان، اگر «ماکیاولی» ایتالیایی زنده میبود، در برابر اشرف غنی به عنوان یک شاگرد زانو میزد و تردید نکنید که این پدر علم سیاستِ اقتدارگرایانه و مکارانه، از غنی میخواست تا کتاب «شهریار» او را بازنویسی کند و با تجدیدنظر و اضافات به چاپ برساند.