روزه ی سکوت زنان طلاب هرگز افطار نمی شود!
یکی از قشرهای زنان که در برابرخشونتهای خانگی هرگز دم نمیزنند و همیشه کوتاه آمدهاند و کارشناسان و تحلیلگران امور زنان هیچگاه وارد لایهها و پستوهای آسیبدیدهی روحی این دسته از زنان نشدهاند، زنانی است که در خانوادههای مذهبی به سر میبرند.
این زنان که یا شوهرانشان طلبهاند و یا پدرها و برادرهایشان، هرگز در برابر آزارها و لتوکوبهای جسمی و روحی که از طرف این گروه از مردان که ملا امام هستند و یا معتمدین اجتماع، اعتراضی نکرده و همیشه سکوت را سرلوحهی زندگی خود قرار دادهاند. شرایط و موقعیت همسرانشان که خود مجریان شرع و در بسیاری موارد عاملین قانون هستند و در کنارش هنجارهای فرهنگی و عرفی که توسط جامعه بر زندگی اینها چیره شده است و انتظارات مردم از این خانوادهها، باعث شده که اعمال خشونت از سوی شوهر طلبه یا پدر طلبه مشروعیت بیابد و سکوت از سوی زنان و دخترانشان هم چون قانون نانوشته ولی حاکم رعایت گردد.
توجیه اکثریت این زنان این است که دختر طلبه هستم و یا همسر یک ملا امام و باید آبروی شوهرم یا پدرم را حفظ کنم و اگر اعتراض کنم یا صدایم را کسی بشنود، جامعه نسبت به فامیل ما که امین و مورد اعتماد و حتی الگوی مردم هستند، چه قضاوت خواهند کرد و شاید هم خود در درجهی اول مورد اتهام قرار بگیرم، اما این زنان میدانند و بارها دیدهاند که در صورت هرگونه واکنش و دادخواهی بلافاصله از سوی همسر طلبهیشان با دو چوبتر«ناشزه است» و «تمکین نمیکند» روبهرو خواهند شد. بیشتر این زنان با رصد کردن مسائل اطراف با اعتراض نکردن نمیخواهند اوضاع را از آن چه که هست بدتر کنند و باورمند هستند که هیچ محکمهی قانونی و حتی شرعی برای خلع لباس کردن و برداشتن ردای طلبگی و یا اعمال قوهی قهریه در برابر شوهر و یا پدری که ظاهرا نماد سیرهی پیامبر اسلام در جامعه است و چوکات زندگیاش در برخورد با زنانی که تحت تکلف او هستند فقط لت وکوب میباشد را متوقف کند، وجود ندارد و مجبور به سازش و سکوت و ادامه دادن هستند و نهایتا شکایت و یا انتقام از همسرشان را واگذار به روز قیامت و عدل الهی کنند، چرا که در فرهنگ و عرف افغانستان شکایت از همسر، به خصوص شوهر طلبه، برابر است با طلاق و زنی که میخواهد از شوهر شکایت کند، یعنی میخواهد از او طلاق بگیرد.
زندگی و معیشت سخت با یک طلبه و درکنارش آگاهی نداشتن زن از حقوق قانونی و شرعی خود و همیشه شنیدن جملات و احادیثی پیرامون اطاعت زن از شوهر و روایتهای دربارهی زنانی که از همسر اطاعت نمیکنند و یا بدون اذن همسر خارج میشوند چه عاقبت و دوزخی در انتظارشان خواهد بود، ابراز اعتماد به نفس و قیام علیه خشونتهای شوهر طلبه را در این دسته از زنان فروکش میکند. اما بزرگترین عامل سکوت این دسته از زنان خود زنان هستند. دختری که همیشه مادرش را در زندگی دیده که در برابر خشونتهای فیزیکی پدر طلبه و یا نظامیاش سکوت کرده دم نزده و در خفا گریسته و سیاهکوبیهای تن و بدنش را درمان کرده است و همچنان زن متدین و صبور و خانوادهی قابل تعریف را یدک کشیده چه گونه میتواند در زندگی آیندهاش در برابر همسر خشن و یا زورگویی مردی سکوت نکند و فریاد عدالت برآورد؟ مادرانِ قربانی قطعا دخترانی را بار میآورند که به این سیکل و چرخهی معیوب زنجیر میزنند تا همچنان مورد سوءاستفادهی مردان زورگو و فاقد سلامت روان قرار بگیرند و دم نزنند و ادامه دهند، چرا که نه از مادر خود و نه زنان اطراف خود اعتراض و به نتیجه رسیدن شکایت را یاد نگرفتهاند.
درکنار شنیدن مشکلات زنان دیگر بارها شاهد مراجعهی زنان طلاب علوم دینی هستم که از ضرب و شتم همسران خود رازگونه شکایت میکنند و برطبق قوانین وضع شده در دین که بارها از سوی همسران خود شنیدهاند، زنها در شرایطی میتوانند شکایت کنند که یا همسرشان نفقه نپردازد و یا این که بتواند، «عسروحرج» خود را اثبات کنند که این مساله سه مشکل جدی بر سر راه این زنان قرار داده است. اولا اثبات آن چه در زندگی زناشویی آنها به عنوان همسر طلبه سخت است و زندگی خانوادگی آنها به دلیل ساختار ویژه و خاصی که دارد علیالخصوص درجامعهی افغانستان که با ابزاری چون آبرو بسیارکنترل میشود و باعث شده این دسته از زنان تا حد ممکن از طرح مشکلشان در محکمهها خودداری میکنند، ولو این که بارها مورد ضرب و شتم هم قرار بگیرند و هرگز نمیتوانند به دلیل عوامل ذکرشده آزارها را اثبات کنند. حاضر هستند به حضور زن دیگری تن دهند تا این که به افشاگری از ترس طرد و به انزوا کشیدهشدن و مورد طعن و نفرین مردم قرارگرفتن دست بزنند.
مراکز علوم دینی و مسوولین مرتبط با حوزهها باید در خصوص بالابردن مهارتهای ارتباطی و نوع رفتار با زنان و دختران، گامهای بسیار جدی و اصولی را پیش ببرند و برای سلامت روان برخی از طلاب راهکار
هایی را اتخاذ کنند و اجازه ندهند عدهیی ملبس به لباس پیامبر اسلام که در تکریم و احترام به زنان پیش بود، نسبت به ظلم و آزار نسبت به زنان اقدام کنند و برای سرپوش گذاشتن به عمل خود به روایتها و آیات قران کریم استناد کنند.
با این حساب آنچه که در افغانستان شاهد هستیم هزینههای آشکارسازی این خشونتها کفهی ترازویش برای زنان و دختران این خاک در هر قشری بیشتر از کتمان کردن و پنهان نمودن آن است. لزوم وجود قوانین جامعتر و تطبیق قوانین با مجرمان و ایجاد پایگاههای امن جهت زنان آزاردیده و افشاگر، تشکیل واحدهای مشاوره جهت همراهی با این دسته از زنان و در پایان همراهی و حمایت تمام ارگانها و سازمانهای فعال در کشور را برای داشتن فردای سالم و امن جهت حضور زنان و دختران در جامعه را انتظار خواهیم داشت.