اشرف غنی نماینده افغان ها یا سفیر ترامپ؟
همانگونه که عمل هر فرد مبتنی بر انگیزه و تصمیم است اعمال و تصامیم هر سازمان و دولت نیز منحیث یک شخصیت حقوقی، مبتنی بر قصد، فکر و هدف میباشد. آمریکا در عصر تصادم افکار و ایدیدولوژیها قد عَلم نموده است و پس از یکهتازی اش در نظم جهانی جهت نفوذ و حضور خود در جغرافیای جهان چاره و استراتژی سنجیده و میسنجد. پس از حادثه یازدهم سپتامبر اصرار حکومت بوش پسر برای افغانستان در محور جنگ میچرخید و وی اصلًا مایل بر پیشنهادِ مذاکره و راه حل سیاسی نشده و حتی حاضر شدن روی میز –از همان آغاز تنش با طالبان- برایش جالب نبود.
موقعیت جغرافیایی، منابع طبیعی، تجارت مافیایی… و ظرفیت شورشی افغانستان از یک طرف و اصرار آمریکا بر راه حل جنگ از سوی دیگر این را واضح می ساخت که استراتژی امریکا برای افغانستان همانا «جنگ» تعریف شده بود. اما پس از یک دهه ضعف در پرستیژ جهانی، انحطاط فکری-سیاسی و بحران نظامی آمریکا در افغانستان، آنرا وادار ساخت تا ابزار مذاکره و دپلوماسی را داخل میدان نموده تا باشد که با این تاکتیک سیاسی وضعیت بد خود را بهبود بخشیده و منفعت خود را درین چهار راه آمریکایی (افغانستان) حفظ نماید.
پنج سال است که حکومت وحدت ملی(حکومت پیمان امنیتی) در افغانستان حاکم میباشد. اشرف غنی بیشتر از 4سال قبل در رأس این حکومت قرار گرفت؛ درین دوره دو پیام بزرگی در افکار عامه پمپ شد. نخست اینکه؛ اشرف غنی یک چهره متفاوت، تکنوکرات، خالی از گذشته جنگی و با تجربهی یک عمر زندگی غربی و تجارب اکادمیک، آینده افغانستان را متفاوت رقم خواهد زد. و دوم هم امضای پیمان امنیتی و یا همان وثیقه صلح(؟) برای افغانها بود.
افغانستان خونینترین لحظات خود را پس ازین پیمان است که تجربه میکند. نیروهای خارجی با امضای این توافق تلفات خود را به حد اعظم آن کاهش دادند و با قرار گرفتن نیروهای داخلی در خط مقدم جبهه، قربانی و وحشت زور گرفت. یوناما در گزارش سالانه خود سال 2018م را مرگبارترین سال برای غیر نظامیان افغان اعلام نمود که این ارقام نتیجه حملات انتحاری و حملات هوایی افغان-آمریکا در افغانستان میباشد.
این چند سطر مقدمه در محور این موضوع میچرخد که رئیس جمهور –این چهره متفاوت- چه نوید و راهحلی برای افغانستان داشت و دارد؟ با وجود اینکه جنگ و تلفات افغانها بشکل وحشیانه آن بالا گرفته است اما اشرف غنی صرف برای بقاء و صلاح خویش جیغ و فریاد میزند. افراد ملکی بمباردمان شده و نظامیان به مسلخِ وحشت کشیده میشوند؛ اما جناب ایشان در هر سفر و همایشی مصروف کمپاین انتخاباتی خویش است. گاهی از دهلیزهای هوایی میگوید و گاهی از عواید میلیار دالری در آینده…
این وحشت در امتداد استراتژی امریکایی قرار گرفته است. اشرف غنی پهلوی اینکه نمیتواند با جرئت از عاملین بزرگ این جنایت نام ببرد او حاضر نیست حتی به امریکا شک نماید. وی ازکشته شدن 45هزار نیروی افغان بیتفاوت میگذرد و اما در نشت مونیخ خوب میتواند برای جلب دوستان آمریکایی اش بیان کند که: آمریکا در افغانستان سالانه تنها 66 نفر تلفات داشته است بناء ترامپ نباید تشویش داشته و افغانستان را(یعنی وی را) ترک کند؛ چون که این جنگ، جنگ افغانها است!
او پهلوی اینکه برای معضله افغانستان هیچ راه حلی در سر ندارد و حتی مشغله فکری اش نیز نمیباشد جناب ایشان را بیش از همه چیز مصارف و تلفات دوستان آمریکایی وی ناراحت ساخته. او برای ترامپ نامه مینویسد و طرح میسنجد تا چگونه آمریکا می تواند مصارف و تلفات خود درین سرزمین کاهش دهد. مگر مردم چه فکر کنند؛ غنی نماینده افغانها است یا سفیر ترامپ؟!
◘ علی واحدی