مُتهم و قُربانی در پروژه «سکس در بدل چوکی»
در این چند روزِ اخیر؛ ارگِ ریاست جمهوری بیخیالِ رسوایی که ببار آورد، سرگرمِ انتصاب زنان در سمتهای مختلف است و زنانیکه در آن سمتها گماشته شدهاند بیخیالِ رسوایی اخیرِ ارگ و اتهامهایی که بر زنان کارمند وارد شد، خوش و خوشحال از اینکه به مقامی رسیدهاند.
آنچه که میشود از این وضعیت استنباط کرد این است که زنانیکه تشنهٔ چوکی و پولاند گوششان بدهکارِ هیچ حرف و حدیث نیست. البته منظورم این نیست که این بانوانی که اخیراً انتصاب شدهاند حتماً از طریق سکس در بدل چوکی استخدام گردیدهاند، بلکه منظورم این است که بانوانی که به دنبالِ رسیدن به مقام و چوکیاند روحیهٔشان را هیچ تیغی خطخطی کرده نمیتواند.
از باب مثال: همانطور که قبلا عرض کردم بانویی که توانایی نوشتن یک جمله را ندارد اما براحتی در چوکی آمریتِ یک اداره لَم داده است؛ برای او چه فرقی میکند که مردم و اطرافیاناش راجع به او چه دیدگاهی دارند و دربارهٔ او چه حرف و حدیثهایی بر سر زبانها است؟ هدف او همان چوکی بود که بدست آورده است و معاشی که بتواند با آن شیک بپوشد، خوب بخورد، لوکس چَکر بزند و غیره...
در نتیجه میشود گفت که قربانیانِ اصلی مساله «سکس در بدل چوکی» همان معدود زنان و دخترانیاند که از راههای غیر از راهِ سکس استخدام شده و تنها نانآوران خانهاند. زنان و دخترانیکه با صد جگرخونی مکتب خواندهاند، دانشگاه رفتهاند و بالاخره با صدجگرخونی فامیلهایشان را قناعت دادهاند تا بروند و کار کنند. انگشتِ اتهام بیشتر به سوی همین بانوان که در واقع چنین فعلی از آنها برنمیآید گرفته خواهد شد و متضررین هم همین سیاهبختها خواهند بود. متهمینِ اصلی قضیه، نه به روی مبارکشان میآورند و نه هیچکس بلایشان را غم خواهد توانست.