مردم و تاوان بی کفایتی!
روز گذشته کابل شاهد وقوع یکی از مهیبترین رویدادهای تروریستی بود. در اثر انفجار مهیب روز گذشته دهها تن از هموطنان بخاک و خون کشیده شدند. پس از وقوع این رویداد تکان دهنده، گروه تروریستی طالبان مسئولیت آن را بعهده گرفتند. در واکنش به این حادثه مسئوولان حکومتی نیز فقط با صدور بیانیه تکراری و بیاثر در محکوم کردن این حادثه و عاملین آن بسنده ورزیدند. اما دهها خانواده کابلی شب گذشته را، هم چون شام غریبان عزیزان خود، تا صبح بسر رساندند. البته رویداد مهیب روز گذشته کابل، فقط یکی از دهها رویداد خونینی است که هم وطنان ما در گوشه و کنار کشور هر روز مصیبت و عزای آن را متحمل میگردند.
در ارتباط با انفجار مهیب روز گذشته نکاتی چند قابل یادآوری میباشد؛ هرچند که تکرار این فجایع و مسئولیت نشناسی دولتمردان به مرحله ای رسیده است که هیچ احساس و درد و درکی از وقوع چنین جنایتهایی حس نمیکنند و هیچ تذکری آنان را بخود نمیآورد و برایشان حایز اهمیت نیست!
وقوع رویداد روز گذشته در کابل، یک جنایت آشکار ضدانسانی بود که از سوی گروه جنایتکار طالبان بوقوع پیوست. کشتار مردم غیرنظامی، بخصوص شاگردان مکاتب و کودکان معصومی که در هیچ باوری و مذهبی، کشتن آنان جایز نیست، اما در مذهب مزدورپروری و ضدانسانی طالبان، کشتار کودکان موجب افتخار دانسته میشود.
بنابراین انتظار میرفت که جامعه بینالمللی، شورای امنیت، حکومت کابل و نهادهای حقوق بشری بصورت فوق العاده فقط به صدور اعلامیه محکومیت این حادثه بسنده ننموده، بلکه تدابیر و تصمیمهایی جدی و عملی را در محکومیت و مجازات عاملین این رویداد اتخاذ مینمودند.
حادثه تروریستی روز دوشنبه کابل، در شرایطی بوقوع پیوست که نشست به اصطلاح صلح میان امریکاییها و طالبان با خوش بینی زیاد در جریان بود. گفته میشود که امریکا تلاش دارد تا در نشستهای بعدی حکومت کابل را نیز در این نشست شریک سازد، در مقابل حکومت کابل نیز که از شدت انزوا و به حاشیه رانده شدن در عذاب بوده است، از این موضوع استقبال نموده است. اما با وقوع حادثه یاد شده اگر، ذره ای احساس انسانی و مسئولیت پذیری سیاسی وجود داشت، نمایندگان امریکا بایستی بصورت فوری روند مذاکره را با طالبان متوقف میساختند، و حکومت کابل نیز باید عدم تمایل خود را در نشستی این چنینی اعلام میداشت؛ و در مقابل روش و سیاست قاطع و فراگیر برای سرکوب و مجازات طالبان تروریست در عرصه سیاسی و نظامی اتخاذ مینمودند.
پرسش اساسی که در وقوع چنین رویدادهای همواره مطرح بوده و تا هنوز بیپاسخ مانده است، این است که طالبان و تروریستها چگونه قادر اند که حملات تروریستی خود را در امنترین نواحی و مناطق پایتخت و بیخ گوش ریاست جمهوری بسادگی سازماندهی نمایند؟
نهادها و مسئوولان امنیتی و دفاعی کشور کجا هستند و چه میکنند؟
آیا فلسفه ایجاد سیستم و دستگاه استخباراتی و امنیتی کشور فقط برای تقابلهای داخلی و خانوادگی است؟ چرا این دستگاهها در برابر طرحهای دشمنان نظام سیاسی عاجز و درمانده اند؟
سرقوماندانی قوای مسلح فقط برای فخر فروشی از این عنوان، هیچ مسئوولیتی دیگر ندارد تا بدان عمل کند و پاسخگو باشد؟
چرا مسئوولان نهادهای امنیتی و دفاعی در این زمینه مورد توبیخ و مجازات قرار نمیگیرند؟
در این رابطه باید تصریح کرد که صداقت و وفاداری رئیس امنیت ملی کشور در حفاظت از نظام سیاسی، زیر پرسش جدی قرار دارد و باید پاسخگو باشد!
سخن آخر اینکه صلح و آشتی که مبتنی بر تضرع و بی کفایتی باشد، هرگز برای کشور و مردم امنیت و آرامش را به ارمغان نخواهد آورد، بلکه این دشمنان صلح و دموکراسی و نظام سیاسی هستند که از بیکفایتی و سوء مدیریت کنونی بیشترین بهره برداری را مینمایند. آنچه امروز درباره آشفتگی سیاسی و امنیتی و اقتصادی کشور شاهد آن هستیم فقط یک عامل اساسی دارد و بس و آن: بیکفایتی و سوء مدیریت حکومتگران کنونی که همه چیز را به باد استهزا گرفته اند! این مردم بیچاره و بدبخت افغانستان هستند که پیاپی تاوان سنگین سوء مدیریت و بیکفایتی زمامداران را میپردازند!
◄ عبدالشکور اخلاقی