• پنج شنبه, 09 حمل 1403
    خبرگزاری افغان ایرکا

نبود امنیت در شهر زیبا و تاریخی بامیان باعث عدم حضور گردشگران شده است

متاسفانه نبود امنیت باعث می‌شود که خیلی از دوستان نتوانند این شهر زیبا و تاریخی را از نزدیک ببینند، چون این ریسک وجود دارد که خدایی ناکرده اتفاقی بیفتد.

کسانی هم که راه می‌افتند با هزار خوف و خطر و ریسک مسیر راه را طی می‌کنند. اگر بخواهند از جلریز بروند که انگار جان‌شان را کف دست‌شان گرفته‌اند و از کنار پُسته‌های طالبان می‌گذرانند و اگر از راه غوربند باز هم احتمال حملهٔ دزدان و طالبان وجود دارد. در مسیر راه همه استتار می‌کنند، مردها کالای وطنی و زنان کالای بلند و پوشیده‌تر می‌پوشند، جان شیرین است.

ما هم وقتی نزدیک منطقهٔ خطر رسیدیم چنان پوزمان را بسته بودیم که انگار نینجاهای سیاه‌پوش هستیم، یعنی جبر با آدم‌ها چه می‌کند آن هم این باشد که جانت در خطر بیفتد. من خیلی کم لباس بلند می‌پوشم ولی در این نوع سفرها مجبورم بلند بپوشم تا فکر کنم کمی مصئون‌ترم. کشورم آباد باشی با دادن چنین احساسی به من.

صدای موسیقی قطع می‌شود و همه نفس‌ها را در سینه‌ حبس می‌کنیم و از شیشهٔ موتر همان منطقهٔ ناامن را میبینیم. چهره‌های مردان با آن ریش‌های بلند، سرمه‌های سیاهی که به چشمان‌شان زده‌اند و لونگی‌های کشال لرزه بر اندام ما می‌اندازند. تازه وقتی از کنارت چندین موترسایکل چاقو بدست رد می‌شوند ترس را بیشتر احساس می‌کنی، تا وقتی که راننده می‌گوید امروز روز قربانی است این‌ها می‌روند تا گوسفند قربانی کنند نه آدم.

در دل با خود می‌گویم برای اینان آدم و گوسفند چه فرقی دارد هر دو زنده جان هستند و به راحتی سر می‌برند. همین‌طور که نگاهم به آن‌ها بود موترسایکلی که سه نفر بر آن سوار بود نفر آخر متوجه شد و نگاهش به شیشهٔ ماشین افتاد من هم سریع خود را پایین‌تر بردم و صورتم رو به جهت مخالف‌اش چرخاندم، تا از ما دور شوند. ذهن عجیب است، قدرت تصویر پردازیش بالا است. مردم منطقهٔ ناامن را عجیب ترسناک پردازش می‌کند. خنده‌های مردم، شوخی‌های‌شان، اجتماعات مردمی‌شان، حتی تبریک گفتن‌های عید‌شان ترسناک است. اگر به ما بگویند همان منطقه امن‌ترین است سریعن ذهن تغییر مسیر داده و همه چیز را گل و گلستان می‌کند دقیقا مثل بامیان. به ذهنمان خطور هم نمی‌کند که مردم‌اش ناامنی ایجاد کند و یا جانت در این منطقهٔ زیبا در خطر باشد. راحت می‌خندیم، شوخی می‌کنیم، راحت لباس می‌پوشیم، مردم را ازآن خود می‌دانیم و با خیال راحت در سرک‌های بودا قدم برمی‌داریم.

حس امنیت حس بسیار زیبایی است که به زندگی انسان‌ها رنگ و لعابی دیگر می‌دهد. امیدوارم این حس در همه جای افغانستان گسترش یابد و دیگر حس ترس به سراغ‌مان نیاید و وجود نداشته باشد.

  پربازدید ترین