• جمعه, 07 ثور 1403
    خبرگزاری افغان ایرکا

جنگ، تداوم سه پروژه انگلیسی است

 پشتونیست ها باید بدانند که اصرار بر افغانیزه ساختن افغانستان (خراسان) در این قرن 21 دیگر دور از امکان است. حتی با طالبانی ساختن افغانستان و جلب حمایت همیشگی وارثین استعمار انگلیس (امریکا) ....  

سه پروژه انگلیسی که مردمان افغانستان، هند، پاکستا ن و فلسطین را در جنگ وخشونت همیشگی نگهداشته است!
دولت، ملت سازی هایی در اسراییل توسط صیهونست ها (براساس یهودیت)، در پاکستان (زیر نام اسلام) و اینک تلاش بهارتیا جنا تا پارتی (بی .جی .پی) در هندوستان (باتکیه بر هندوییزم) همه پروژه های از نوع برتری طلبی ملی، مذهبی اند که مظاهر فاشیزم ونازیزم در پیشانی شان ازدور نمایان است.

نعره های "افغانیت و اسلامیت" با اتکا بر امتزاج شوونیزم، فاشیزم قومی پشتون (افغانیت) با اسلام بدوی و بنیاد گرا (اسلامیت) که در افغانستان سر داده می شود نیز یکی دیگر ازنمونه های فوق است.

باید گفت که نیو نازیزم افغانی و فاشیزم قبیلوی آن در میان سه نمونهٔ فوق بیشتر به صیهونیزم در اسراییل نزدیکتر است.
در اسراییل همزمان با ایجاد "دولت یهودی" در بخشی از فلسطین اشغالی و راندن بیشترین بخشی از ساکنان بومی عرب و مسلمان از خانه و کاشانهٔ شان و طرح و تطبیق پروژهٔ انتقال صد ها هزارتن یهودی از اقصی نقاط جهان روی دست گرفته شد که تاحدی یک اکثریت مصنوعی یهودی در کشور ایجاد گردید. بعد از جنگ سال 1967 این کشور با اعراب نیز سیاست شهرک سازی برای یهودیان و توسعهٔ متداوم این شهرک ها در سرزمین های جدید اشغالی ادامه پیدا کرد.

در "افغانستان" از زمان تشکیل آن براساس توافق امپراتوری بریتانیای کبیر و روسیهٔ تزاری با به قدرت رسانیدن عبدالرحمان خان توسط انگلیس ها؛ سیاست "افغانیزه ساختن ـ افغان سازی" خراسان با انتقال و اسکان هزاران تن از افغان ها = پشتونهای ساکن در هندوستان آن وقت و مناطق افغان نشین جنوب و شرق کشور اغاز یافت.
این پروسه به عین هدف اکثریت سازی و ایجاد و استحکام دولت ـ ملت افغان در دوران امان الله خان با صدور فرمان مربوط به انتقال و اسکان نافلین افغان = پشتون به شمال کشور که به "نظامنامهٔ ناقلین" معروف است نهادینه تر گردید.

تداوم و تکمیل این پروژه توسط نیونازیست ها و فاشیست های قبیلوی افغان = پشتون پس از یک دوره کوتاه رکود و تا حدی عقبگرد پس از سقوط حفیظ الله امین و سپس سقوط داکتر نجیب الله؛ ابتدا با سباست سرکوب وحشیانهٔ سایر اقوام در مناطق متصرفهٔ طالبان پشتون و گروه های تروریست خارجی متحد آنها آغاز و در دوران حاکمیت های حامد کرزی و اشرف غنی در یک همآهنگی مشهود حلقات حاکم در نظام با گروه طالبان آغاز و ادامه دارد. چنانچه اشرف غنی در دور گذشتهٔ انتخابات ریاست جمهوری؛ عنوان تیم ‌انتخاباتی خود را "تحول و تداوم" گذاشته بود که در تفسیر این عنوان تکمیل و تداوم اهداف دوران های امیر عبدالرحمان و امان الله خان بیان گردیده است.

در پهلوی سایر شباهت ها در اندیشه ها و عملکرهای مبتنی بر برتری طلبی و یکسان سازی در کشورهای ذکر شده و از جمله در افغانستان؛ وجه مشترک خاص آنها این است که چه در ایجاد این کشورها و چه در حمایت از اعمال سیاست های نظام های حاکم در این کشور ها؛ نقش انگلیس ها بصورت بسیار روشن و برجسته نمودار بوده است (مراجعه شود به تاریخ ایجاد افغانستان مدرن، تجزیهٔ هندوستان بزرگ به هند اکثراً هندو و پاکستانی اکثراً مسلمان و ‌تاسیس سازمان صیهونستی و ایجاد کشور اسراییل برای یهودیان در فلسطین).

در افغانستان با وجود شعار های پر طمطراق و گوش کر کنندهٔ چون "نا سیونالیزم افغانی" و کنون "افغانیت ـ اسلامیت" و با وجود استفادهٔ خشن از قدرت و امکانات دولتی در این جهت و با وجود تحمیل جنگ هایی که نسل کشی ها، کوچ های اجباری و اشغال اراضی مردمان بومی را در پی داشته است (زمان یلغار منگلی توسط نادر خان و سپس محمد گل مهمند و تازه ترین آن لشکر کشی قبایل زیر نام طالبان که تاکنون ادامه دارد)؛ این پروژه به موفقیت آنچنانی نیانجامیده است.
دلایل این عدم موفقیت نسبی می تواند متعدد باشد. اساسی ترین دلیل را می توان در نداشتن ظرفیت و قدرت جذب زبان و فرهنگ قبلیوی افغان = پشتون و
ناکامی پشتونیست ها در ایجاد یک اکثریت مصنوعی واقعی جمعیت پشتونی در افغانستان جستجو کرد...

پشتونیست ها باید بدانند که اصرار بر افغانیزه ساختن افغانستان (خراسان) در این قرن 21 دیگر دور از امکان است. حتی با طالبانی ساختن افغانستان و جلب حمایت همیشگی وارثین استعمار انگلیس (امریکا) در منطقه به آن اهداف که دیگر دست نیافتی هستند؛ نمیتوان دست یافت!
اصرار لجوجانه بر تطبیق این پروژه رنج و مصیبت دایمی را برای همه مردم افغانستان از جمله پشتون ها به بار آورده و به بار خواهد آورد!

  پربازدید ترین