«آزادگی» و «آزاده زیستن»، مهم ترین آموزه «عاشورا»
تاریخ بشر رویدادها و حادثههای بسیاری را به خود دیده است. اما "حماسه عاشورا" که "در تاریخ" اتفاق افتاده است، یکی از استثناییترین رویدادهایی است که احساس و اندیشه بشری را به گونههایی مختلف به خود معطوف داشته است.
همانگونه که میتوان از هر رویداد و حادثه ای در تاریخ بشری برداشتهای گوناگون داشت؛ چنین است که درس "آزادگی" و "آزادزیستن" یکی از آموزههای اساسی "حماسه عاشورا" است. اگر از بحث و کنکاش در جزئیات این حادثه تاریخی بگذریم، "آزاده بودن" و "آزاد زیستن" مهمترین درسی است که امام حسین (ع) از خود به یادگار گذاشت. به تعبیری، او با مبارزه و فداکردن خود در پای درخت آزادگی، آن را بیش از پیش بارور ساخت. آنچه فریاد حماسه آفرینان عاشورا را در تاریخ ماندگار گردانید، همین "روحیه آزادگی" است. "آزادگی" و "آزاد زیستن" از ویژگیهای بارز "انسانی" است. "فرد" و "جامعه" ای که آزاد نباشد و آزادگی در آن به مثابه یک "ارزش" و "معیار" انسانی جایگاهی نداشته باشد، آن فرد و جامعه در واقع از هویت انسانی و تمایزانسانی با دیگر موجودات پیرامونی، تهی است.
بنابر روایتهای معتبر تاریخی، امام حسین (ع) و یارانش هرچند ادعای اصلاح جامعه را داشتند و برای این مهم به تقاضای مردم پاسخ گفتند، اما هیچ رغبتی به جنگ و خونریزی نداشتند، از آغاز تا آخرین لحظه از فرستادههای رژیم و سپاهیانی که راه را براو و یارانش بسته بودند تقاضا کرد، حال که چنین است راه را باز گذارند تا جایی که خود میخواهند بروند و زندگی کنند. اما این دستگاه استبدادی یزید بود که همه راهها و گزینهها را بر آنان بست و امام حسین (ع) و یارانش را فقط در گزینش دو گزینه مجبور ساخت: "تسلیم" و "بیعت" با حاکم مستبد، و دیگری آماده "مرگ" و "کشته شدن".
امام حسین (ع) و یارانش در این دو راهی تعیین کننده "مرگ سرخ" را برگزیدند و به زندگی ننگین و اسارتبار "نه" گفتند! در آخرین مرحله این پیکار خونین نیز، دشمن وقتی پس از کشتن مردان و جوانان، بسوی خیمهگاه که زنان و کودکان در آن جای گرفته بودند، با شمشیرهای آخته و خون چکان تاختن آغاز کردند، امام حسین (ع) برای جلوگیری از این جنایت ناجوانمردانه، خطاب به آنان که داعیه دینداری داشتند، ندا داد که اگر دین ندارید حداقل آزاده باشید.
نکته اساسی در این است که مفهوم "آزادگی" که از آموزههای اساسی "عاشورا" است، تنها در قاموس نبرد مسلحانه و مخالفت سیاسی محدود نیست؛ بلکه در همه عرصههای زندگی و در همه شرایط طبیعی و غیرطبیعی، قابل الگو برداری و فراگیری است. در سادهترین مناسبات و رفتار فردی و جمعی تا مناسبات کلان اجتماعی و سیاسی و اتخاذ نقشهای کلان، میتوان به مفهوم "آزادگی" و "آزاده زیستن" اهتمام داشت. یعنی اگر رفع خشونت و جنگ، زدودن تبعیض و بیعدالتی، برچیدن بساط حاکمیتهای استبدادی و تمامیت خواه، خوش بختی و رفاه فردی و جمعی، از بین بردن فقر و محرومیت و همه مطالبات مطلوب بشری را آرزو نماییم، فقط زمانی قابل دسترس و تحقق خواهند بود که مفهوم "آزادگی" و "آزاده زیستن" به مثابه یکی از ویژگیهای برازنده انسانی، باید در اندیشه و رفتار و فرهنگ جامعه بشری تبارز یافته و نهادینه شود، در غیراین صورت هر نمادی از پیشرفت ظاهری در فرد و جامعه، میتواند طوقی باشد برگردن بشریت برای اسارت تازه و ارتکاب ستمهای دیگر و فریبهای تازهتر!