ربانی پنج سال در وزارت خارجه؛ چه کرد و چرا رفت؟
در این مطلب که برای صفحه ناظران فرستاده شده، نویسنده معتقد است که صلاحالدین ربانی، انتخابی جز استعفا نداشت. مدتها بود که او همخوانی و هماهنگی با رئیس جمهوری نداشت و از این منظر شرایط استعفایش قبلافراهم شده بود.
صلاحالدین ربانی، سه سال پیش از سوی پارلمان افغانستان سلب صلاحیت شده بود و به عنوان 'سرپرست ' کار میکرد، روز پنجشنبه (اول عقرب/آبان) از وزارت خارجه افغانستان استعفا کرد. او فرزند برهان الدین ربانی، رئیس جمهوری پیشین افغانستان و رهبر حزب جمعیت اسلامی افغانستان و از حامیان اصلی عبدالله عبدالله در انتخابات اخیر ریاست جمهوری افغانستان است.
آقای ربانی به مدد این نقش خانوادگی و حزبی و نیز تعلق سیاسی با تیم عبدالله عبدالله، پنج سال متصدی وزارت خارجه افغانستان بود.
اکنون که او استعفا کرده پرسشهایی در مورد چرایی استعفای او در این زمان، میزان موفقیتش در پیشبرد اهداف سیاست خارجی و سرنوشت سیاسیاش در آینده مطرح میشود.
افغانستان به عنوان کشوری که وابستگی شدید امنیتی و اقتصادی به جامعه بینالملل دارد نمیتواند سیاست خارجی کنشگرانه مستقل داشته باشد. صحنه سیاست خارجی افغانستان بنا به رقابت کشورهای منطقه و فرامنطقهای جنجالی است و کابل در بیشتر موارد صرف تاثیرپذیر از روندها بوده است.
از جانب دیگر، در سطح داخلی، تصمیمگیری و مدیریت سیاست خارجی افغانستان در دست رئیس جمهوری بوده، قانون اساسی هم این صلاحیت را به رئیس جمهور داده است.
با توجه به دو عامل داخلی و خارجی، رفتن آقای ربانی از وزارت خارجه، تاثیر شگرفی روی دیپلماسی افغانستان نخواهد گذاشت.
آقای ربانی، انتخابی جز استعفا نداشت. مدتها بود که همخوانی و هماهنگی با رئیس جمهوری نداشت و از این منظر شرایط استعفایش قبلا فراهم شده بود.
وزیر خارجه در حکومتی که فرد، قویتر از سیستم بوده و تصمیمهای سیاست خارجی، فوری و واکنشی باشد، مقام تشریفاتی است. ربانی هیچوقت در سیاست خارجی تصمیمگیر نبود. مدیران ارشد سیاست خارجی در ارگ هستند و به او حتی به عنوان مجری دیپلماسی افغانستان نگاه نمیکردند.
از منظر خصوصیات فردی، آقای ربانی نمیتوانست با آقای غنی کار کند. اشرف غنی، رئیس جمهور افغانستان، فردی و شخصی تصمیم میگیرد، تحمل اختلاف نظر را ندارد و نمیتواند به دیگران اعتماد کند. اگر محدودیتهای تقسیم قدرت نمیبود شاید او هم به روش محمد داود خان و حفیظ الله امین همزمان پست وزیر خارجه را نیز خودش کار میکرد.
آقای ربانی حتی در تعیین اهداف ملی که پیشدرآمد سیاست خارجی است با آقای غنی اختلاف داشت. آقای ربانی از تقدم صلح سخن میگفت و آقای غنی از تقدم انتخابات. اختلاف بر سر برنامه صلح، رویارویی سخنگویان وزارت خارجه و ارگ ریاست جمهوری را در پی داشت.
حفظ بقا در قدرت بخشی از اهداف سیاسی خارجی اقای غنی است که آقای ربانی با توجه به تعلق سیاسیاش نمیتوانست دیپلماتی برای اقناع جامعه بینالمللی در مورد دوام و بقای آقای غنی در قدرت باشد.
ربانی در این اواخر به شدت نادیده گرفته میشد. در نشستهای رسمی ارگ با سران کشورها و در سفرهای رسمی رئیس جمهوری حضور نداشت، در مراسم معارفه سفیران جدید دعوت نمیشد، در نشست سالانه مجمع عمومی سازمان ملل به جای او حمدالله محب، مشاور امنیت ملی رفت و اتاق فرمان سیاست خارجی کاملا به ارگ منتقل شده بود.
در مورد موفقیت آقای ربانی در پیشبرد سیاست خارجی، عوامل استعفای او دخیل است.
افغانستان در پنج سال گذشته هیچ یک از مسائل سیاست خارجیاش را حل نتوانسته. وابستگی اقتصادی و امنیتی - نظامی کشور، کمتر نشده و ضمانت امنیت و اتحاد فعال با ناتو به عنوان نظم پشتیبان سیاست خارجی و امنیتی افغانستان نیز با رویکار آمدن آقای ترامپ لرزانتر شده است.
حمایت از مهاجران و اتباع افغانستان در خارج کشور، بلند بردن پرستیژ و جایگاه افغانستان درسطح جهانی و وضعیت جذب کمکها هم در حکومت کنونی بدتر شده است.
آخرین و مهمترین این موارد، برنامه صلح افغانستان است که در داخل و خارج کشور، چند دستگی ایجاد کرده. دستگاه سیاست خارجی افغانستان از مدیران ارشد تا سطح وزارت خارجه نتوانستند متحدان خارجی خود را با دیدگاه خود در مورد صلح همراه کنند و اختلاف داخلی بر سر سیاست خارجی، فاصله حکومت افغانستان با اعضای ناتو را نیز بیشتر کرده است.
هم آقای ربانی و هم رهبری حکومت از عوامل داخلی ناکامی سیاست خارجی هستند. کیفیت پایین سیاست خارجی که ناشی از کیفیت پایین حکومتداری بود، تقصیر رئیس جمهور غنی و آقای عبدالله است اما کیفیت پایین دیپلماسی، تقصیر آقای ربانی میباشد.
ربانی در دوران وزارتش تحت تاثیر حزب و ذهنیتهای گروهی بود و نتوانست در کیفیت کار و ساختار وزارتش تغییری بیاورد.
وزارت خارجه، یکی از وزارتهای سهمیهای بود که بیشتر دوران پس از بن در اختیار حزب جمعیت بوده است. در تمام این مدت، ترکیب حزبی و قومی این وزارت دست نخورد و آقای ربانی هم نتوانست یا نخواست وارد این موضوع شود. کیفیت نیروی انسانی در این وزارت بسیار پایین است و براساس آمارهای منتشر شده، سطح پایین تحصیلی، ترکیب قومی و نیز حضور پررنگ فرزندان افراد قدرتمند در صف دیپلماتها، آسیبهای جدی این وزارت میباشد.
از منظر آینده سیاسی، آقای ربانی در زمان مناسبی استعفا کرد. در هر دو صورت (برنده یا بازنده بودن اشرف غنی در انتخابات) این استعفا برای آقای ربانی فرصتهای سیاسی تازهای ایجاد کرده است.
حزب او برغم آن که در سی سال گذشته از شرکای اصلی قدرت در افغانستان بوده، اکنون دچار آشفتگی است. اعضای ارشد حزب جمعیت اسلامی، مدتها است که نه از کانال حزب بلکه از آدرسهای شخصی وارد بده بستانهای سیاسی میشوند و این هویت حزبی به شدت لرزان شده است.
با توجه به روند بهشدت قومی سیاست در افغانستان، مواضع آقای ربانی به عنوان رئیس حزب جمعیت در دو انتخابات اخیر و نیز استعفای وی، موقعیت او را در پایگاههای سنتی این حزب تقویت میکند و فرصت مهندسی دوباره حزب را فراهم میسازد.
ممکن است فراتر از حزب، استعفای آقای ربانی خیز بلند او برای ایجاد محوریت سیاسی تاجیکان باشد. محوری که از مدتها به این سو به هیات صرفا نظامی و قوماندان محور درآمده و این گروه قومی، مرجعیت قوی سیاسی خود را از دست داده است.