نامهٔ سرگشاده به جنرال عبدالرشید دوستم
جناب ژنرال صاحب عزیز، من میدانم اهل سلمبهگویی و قلمبهگویی نیستی، از این بابت تلاش میکنم با صراحت و لهجهیی وطنی بسیار ساده بنویسم؛ حافظهٔ تاریخی شما به مراتب نظر به سن و سال تان بیشتر است. مفهوم و ماهیت مقاومت در برابر تروریسم برای به میان آمدن یک نظام قابل قبول و تأمین عدالت اجتماعی بود. تمام خونهایی که در برابر تروریسم ریختانده شد، همهٔ قربانیها و جاننثاریها یک هدف کلان داشت؛ رهایی از اسارت یک گروه مزدور و وابستهٔ خارجی و پایهگذاری یک نظام مشروع و قابل قبول برای تمام جناحهای درگیر در کشور. شما شاهد استید که کارهایی در طی چندین دههٔ گذشته برای دولتسازی، اردوسازی و ادارهسازی افغانستان صورت گرفت، همهٔ اقوام تحت یک حاکمیت تعهد کردند که راهحل مشارکت سیاسی و انتظام بخشیدن به امور کشوری است. شما حتماً به یاد دارید که تاجیکها، اوزبیکها و هزارهها در حالیکه بیشترین حضور جنگ در برابر تروریسم را داشتند، برای مصلحت کلان و یا بهتر است بگویم «خیرهسری سیاسی» توافق کردند که رئیسجمهور از قوم محترم پشتون باشد، این داعیه تقویه شد و کرزی «این مار آستین» مشروعیت سیاسی پیدا کرد تا مثل آب زیر کاه در حالی که مشروعیت را از دیگران میگرفت، با تطبیق قتلهای زنجیرهای، هستههای قومگرایی و تعصب سیاسی را بگذارد.
جناب جنرال صاحب
شما به نیکویی شاهد بودید که آقای کرزی در زمان حاکمیتش به جای اینکه همان دید کلان سائر اقوام در بُن را راجع به خودش پاسداری میکرد، مردمسالاری را تقویت میکرد و سنت دستکاری به رای مردم را میشکست، برخلاف یک سنت بسیار زشت مداخله و تقلب در انتخابات را مدیریت کرد، و به نفع همتبار خودش اشرفغنی احمدزی، انتخابات 2014 را به گند سیاسی کشید تا اینکه مشروعیت نظام سیاسی نیمبند و بحرانآفرین شد. نتیجهٔ سلیقهبازیهای کرزی سبب شد که در امر مدیریت سیاسی چندگانگی به میان بیاید که دورهٔ پنجسالهٔ حکومت «وحشت ملی» ناموفق و بحرانیترین دورهٔ سیاسی افغانستان بود. در همین گیر و دار، آقای غنی در زمانی که دنبال مشروعیت بود، دست به دامان شما به میدان سیاست آمده و با نیرنگ سیاسی شما را کنار گذاشت. میخواهم صریح بگویم که اشرفغنی و اطرافیانش کمترین تعهد و اخلاقی در سیاست نداشتهاند. آقای غنی یک فاشیست و قومگراست که حضور هیچکسی را در سیاست افغانستان جز خودش تحمل ندارد. او نه به شما که رای میلیونی برایش گرفتید رحم کرد و نه آقای ضیا مسعود را بیداغ گذاشت. خلاصهٔ سخنم این است که یک دورهٔ درخشان فرصت سیاسی را از مردم اوزبیک گرفت و بجایش تبعید، آوارگی، چندپارچگی و سرگردانی برای شما هدیه داد. در تمام این مدت هیچیک از این خارجیها که امروز مدالهای رنگارنگ به شما هدیه میدهند، صدایی نکشیدند که معاون نخست و برحال ریاستجمهوری برخلاف قانون اساسی برای چه به تعلیق درآمده است؟ تمام این خارجیها در توطئه ایشچی، تبعید و تعلیق شما همدست و همرای غنی بودند.
آقای دوستم
امروز یک ارادهٔ محکم سیاسی برای شکستن سد استبداد قومی و فاشیسم به میان آمده است، شما یک رهبر و صاحب دیدگاه و مسیر سیاسی هستید، امید دارم فریب رفت و آمد خارجیها و وعدههای دروغی اینها را نخورید. شما امروز به حیث یک چهرهٔ ضد طالب و تروریست، وزنهٔ باصلابت شمال کشور استید. حضور شما در تیم و ثبات و همکرایی معادلهٔ انتخابات را تعیین میکند، بزرگترین فرصت برای رهایی افغانستان از چنگ گروه مافیایی فاشیسم به دست آمده است، در این مسیر مطمئن هستم با درنظرداشت گذشته پایداری کنید، ما در انتخابات رای اکثریت و مشروع مردم را برای رهبری افغانستان داریم، حکومت وحدتملی صدمههای بزرگی بر پیکر سیاسی شما و داکتر عبدالله وارد کرد، این صدمهها برنامهریزی شده مدیریت شدند، با تمام ناامیدی مردم یک بار دیگر به شما و داکتر عبدالله اعتبار و رای دادهاند، اگر شما در این مسیر با استقامت ماندید، مطمئن باشید برای جبران اشتباهات تان فرصت مناسبی خواهید داشت، اما اگر خدایناخواسته این بار باز فریب رفت و آمد و فشار خارجی را خوردید، جنازهٔ شما در دل مردم اوزبیک و جنازهٔ عبدلله در دل مردم تاجیک خوانده خواهد شد.
نجیب بارور