• چهار شنبه, 19 ثور 1403
    خبرگزاری افغان ایرکا

عواقب 26 دلو؛ بزرگترین ضعف رهبران جهادی، تکیه بر داشته های ناقص دینی بود

عواقب 26 دلو؛ بزرگترین ضعف رهبران جهادی، تکیه بر داشته های ناقص دینی بود

بزرگترین ضعف رهبران جهادی، تکیه بر داشته های ناقص دینی خود بدون توجه به دانش سیاست و حکومتداری بود، بزرگترین سیاستمداران و دانش آموختگان سیاست در ترورها حذف شدند و آنچه باقی ماند، یک کشور غرق شده در خون و ویرانی با متجاوز خارجی که دیگر وجود نداشت با رهبران تهی از برنامه های پسا جنگ در حالی که همچنان اختلاف های قومی به قوت خود باقی بود.

خیزش های مردمی با نام جهاد در افغانستان تنها گوشه ای از دلیل شکست شوروی بود اما برنامه های پس پرده کاخ سفید اجرا شده در پاکستان و افغانستان سبب شد، خرس در تله افتاده و راهی جز رفتن و شکست نیابد و حال، رهبران جهادی که زمانی قهرمانان بزرگ میدان جنگ بودند در طول چهار دهه ناامنی و بخصوص پس از خروج ارتش سرخ چه نقشی را ایفا کردند؟

بررسی تاریخ پرآشوب به میزان سال های بیشمار آن قابل بررسی است اما همزمان با ورود به 26 دلوِ دیگر و تعطیلی از برای استقلال، هیچ نشانی از رهبران جهادی در حکومت نمانده است جز عبدالله منزوی در سپیدار.

سال های تجاوز شوروی به دلیل ضعف نظام حاکم در قدرت، سبب خیزش های مردمی و بروز کودتاها شد، هرچند حکومت داکتر نجیب تا پایان خروج ارتش شوروی مقاومت کرد اما عملا تهی از قدرت و اختیار بود در حالیکه رهبران جهادی بدل به تاثیرگذارترین های مناسبات سیاسی پس از آن سال ها شدند.

دوران نه ساله تجاوز شوروی، جهادی مقدس در افغانستان به وجود آورد که مردم در احساسات پاک خود برای حفظ دین و تمامی آنچه داشتند، خانه ها را سنگر کردند و در میدان های نبرد هر کدام قهرمانانی گمنام این سرزمین بودند اما سیاست های شوم خارجی از پیروزی آنان خون و کشتارهای مدام ساخت.

در این میان، رهبران جهادی در صف اول جنگ ها با استفاده از نیروی مردمی در کنار کمک های هنگفت نظامی و مالی که از سوی حامیان خارجی خود می شدند، ابزاری به دست کاخ سفید بودند که بدون در نظر گرفتن برنامه ای راهبردی پس از جنگ در ورطه زیاده خواهی ها، کشور را وارد جنگ داخلی و عواقب ناگوار پس از آن کردند.

بزرگترین ضعف رهبران جهادی، تکیه بر داشته های ناقص دینی خود بدون توجه به دانش سیاست و حکومتداری بود، بزرگترین سیاستمداران و دانش آموختگان سیاست در ترورها حذف شدند و آنچه باقی ماند، یک کشور غرق شده در خون و ویرانی با متجاوز خارجی که دیگر وجود نداشت با رهبران تهی از برنامه های پسا جنگ در حالی که همچنان اختلاف های قومی به قوت خود باقی بود.

در روزگاری که ابر قدرتی به مانند شوروی و حکومت در یک جبهه در برابر مردم بی دفاع قرار گرفتند، رهبران و جبهه جهاد راهی جز قبول و استفاده از تجهیزات نظامی و دریافت کمک های امریکا نیافتند زیرا یا کشور را باید نجات می دادند و یا زیر سلطه متجاوز به زانو در می آمدند.

در این میان، اگر چه 26 دلو را نمی توان استقلال افغانستان دانست اما به طور حتم پیروزی برای مردمی است که با دست های خالی، جان خود را سپر متجاوزان خارجی کردند، اگر چه هیچ گاه زمانی برای امنیت و چشیدن طعم پیروزی به دست نیاوردند.

با گذر از تجربه های تلخ پس از شکست ارتش سرخ که به جنگ داخلی، حاکمیت طالبان و دوران جدید انجامید، رهبران جهادی در تمامی این روزگار از تاثیرگذارترین های مناسبات سیاسی بودند و هرچند دیگر نه آن قهرمانان دوران جهاد در جامعه بلکه حداقل حکم رهبری را حفظ کرده اند.

امریکا پس از رسیدن به هدف شکست شوروی در حالیکه این کشور با تجزیه در درون درگیر شد، رهبران جهادی درسرساز در افغانستان را از میان برد به مانند احمد شاه مسعود و برهان الدین ربانی و با به حکومت رساندن رییس جمهورهای وابسته و فاسد از میان رهبران متعصب پشتون، دیگر رهبران را منزوی و خانه نشین کرد تا از دل ناامنی های مدام گروه های تروریستی در کشور با پایگاه های نظامی، ماندگار شود.

در این میان، رهبران جهادی که همزمان با حکومت و شوروی در حال نبرد بودند اگر با دوراندیشی سیاسی تمامی سیاستمداران در قدرت و مقام های با صلاحیت را در شومی سیاست امریکا از میان نمی بردند در دوران پسا شوروی خلا حکومت داری و سیاست گذاری از میان می رفت و جنگ داخلی صورت نمی گرفت.

خروج شوروی نه پیروزی رهبران مجاهد بلکه شکست بود، شکست بزرگ در طمع قدرت برای رسیدن به حکومتی که بر ویرانه های دولت های گذشته بنا شده بود آنهم در عدم فهم سیاسی و دانش حکومت داری.

یک کشور آنهم اسلامی جدای از رهبران دینی نیازمند رهبران سیاسی و با اقتدار است و اگر هر سوی این نظم بر دیگری پیشی گیرد، افغانستانی می شود در چهل سال گذشته تا آینده ای نامعلوم.

  پربازدید ترین