• جمعه, 31 حمل 1403
    خبرگزاری افغان ایرکا

برگردان واژگان فارسی دری افغانستان به واژگان فارسی ایران

آ
• در می‌گیرد: آتش می‌گیرد، (در مجاز) به خشم می‌آید
• آمرصاحب: جناب سرکار
• آمدآمد عید: در آستانه عید
• اَنتیک: زینتی
• آهوگک: آهوی کوچک
ا
• اردو: ارتش
• اَرَنگ زدن، آرن زدن: بوق زدن (ارن و ارنگ تحریف‌شده horn انگلیسی است)
• اریکین: چراغ فانوس
• اِسپار: آهن سرتیز شخم زدن
• اشپلاق: سوت
• اشتراک کردن: شرکت کردن
• اعمار گردیدن: بنا شدن
• افسانوی: افسانه‌ای، استوره‌ای
• افگار: زخمی
• اَلماری: قفسه، کمد (ریشه در زبان پرتغالی دارد.)
• انجنیر: مهندس (انگلیسی)
• انکشاف: پیشرفت، توسعه
• اکسیجن: اکسیژن
ب
• سر گوشی: پچ پچ کنان
• باسی: خوراک شب‌مانده
• بایسکل: دوچرخه (انگلیسی)
• چند بجه؟: ساعت چند؟ (بجه، تحریف شده "بجی" هندی)
• به حیث: هم‌چون، به عنوان
• بحیره: دریاچه
• بخاری تیلی: بخاری نفتی
• بدقار: بدقهر، خشمگین
• برق دستی، چراغ دستی: چراغ قوه
• بنجاره والا: فروشنده‌ی دوره‌گرد
• بَنجاره: غله فروش دوره‌گرد (از هندی)
• به تکلیف می‌شوید: به دردسر می‌افتید
• به صفت: به عنوان
• بوت: کفش، چکمه
• بوتل: بطری، شیشه (انگلیسی)
• بوجی: کیسه
• بود و باش: زندگی
• بوره: شکر
• بکس: کیف
• بیت‌خوانی: ترانه‌خوانی
• بیره: لثه
• بیولوژی: زیست‌شناسی
پ
• پالیدن: جست و جو کردن (از فارسی باستان)
• پالیسی: سیاست
• پایدل: پدال (روسی،فرانسوی)
• کمپل: پتو (پشتو)
• پرس و پال: پرس و جوی
• پروگرام: برنامه (اروپایی)
• پس آمدن: برگشتن
• پس رفتن: عقب رفتن
• پست بکس: صندوق پستی (انگلیسی)
• پسته خانه: پست‌خانه
• پشتاره: بارِ پشت
• پشک: گربه (از ترکی(ازبکی)
• پتلون: شلوار (از فرانسوی)(تحریف شده "پانتالون)
• پلان: طرح (از فرانسوی)
• غولک: تیرکمان موشی
• پندیده‌گی: تورم
• پوپنک: کپک (از هندی)
• پودر: هرویین (انحراف یافته)
• پوقانه: بادکنک، کاندوم (سانسکریت) ( لحجه هراتی : پوف کنک)
• پکه: بادبزن، پنکه (هندی)
• پیاله: اِستکان
• پَیسه: پول (بنگالی)
ت
• تا حال: تاکنون
• تاپه کردن: مهر زدن ("تاپه" پشتو)
• تار: نخ
• تجربه: آزمایش (عربی)
• تحفه: هدیه (عربی(
• تخنیکر: همکار فنی (روسی)
• تخنیکی: فنی (بر گرفته از روسی "تخنیچِسکی)
• تربیه: پرورش (انحراف یافته تربیت)
• ترم: ترمپت (فرانسوی)
• ترینر: مربی(انگلیسی)
• تصادف: تصادفاً
• تطبیق: انجام،اجرا
• تعمیر: ساختمان (انحراف یافته)
• تفت: بخار (فارسی باستان)
• تلخان: نوعی شیرینی محلی که از آرد توت خشک درست می‌شود.
• تلفون: تلفن
• تمثیلی: نمایشی
• تنتل: خرده ریزه (پشتو)
• تهداب‌گذاری: پایه‌گذاری(هندی)
• توته: تکه خرده (پشتو)
• توله ("نی" هم میگویند): نی ("توله" پشتو)
• تکت: بلیت ("تکت" انگلیسی، "بلیت" روسی)
• تکسی: تاکسی
• تکه‌فروشی: پارچه‌فروشی
• تیار کردن: تهیه کردن، درست کردن
• تیپ: ضبط صوت (انگلیسی)
• تیله کردن: فشار دادن، هل داند
• تلاشی کردن: بازرسی کردن
• تیل : بنزین، سوخت
ث
ج
• جاپان: ژاپن
• جغرافیه: جغرافیا، گیتاشناسی
• جمپ: دست‌انداز خیابان (انگلیسی)
• جنرال: ارتشبد (انگلیسی)
• جنگی بودن (کردن): قهر بودن (کردن)
• جَواری: ذرت (پشتو)
• جوال: کیسه یا گونی بزرگ
• جور شده: درست شده، ساخته شده
• جوگی: کولی (هندی، پشتو)
• جک: پارچ آب (انگلیسی)
چ
• چارمغز: گردو
• څارَنوال، څارنوالی: دادسرا
• چاشت: ظهر
• چاشنی: تنقلات
• چالان کردن: روشن کردن (انحراف شده "چالو" هندی)
• چاینک: قوری ("چاینیک" روسی)
• چُپ باش: ساکت شو
• چَپلی: سندل (تحریف شده "چَپپل" هندی)
• چپن: ردا
• چَوتار: مکار
• چوتی کردن: بافتن مو
• چوچه مرغ: جوجه
• چوری: النگو ("چوری" هندی)
• چوکات: چارچوب، حد، قاب
• چوکی: صندلی، مقام، منصب (هندی)
• چَکر زدن: قدم زدن، گردش کردن
ح
• حالی: الان، حالا، فعلآ
• هَلَه: یالله، زود باش
• حویلی: حیاط
• قصه کردن: حکایت کردن
• حیوان‌شناسی: جانورشناسی
خ
• خاصتاً: به ویژه
• خبررسانک: خبرچین
• خُشو: خُش ،مادر زن (از خسو و خسور)
• خفه شدن: ناراحت شدن
• خوراکه: خوراکی
• خی: خب
• خیز زدن: پریدن
• خینه: حنا (اصطلاح خودمانی روزانه بر گرفته از "خِنه" ازبکی)
د
• دالر: دلار
• داکتر صاحب: جناب دکتر
• داکتر: دکتر
• دخلک: قلک
• در این خنک: توی این سرما
• دروازه: در، درِ خانه
• دریا: رود
• دسترخوان: سفره (اوزبکی)
• دق آوردن: دل‌تنگ شدن
• دل‌ام می‌شود: دل‌ام می‌خواهد
• دالیز (دهلیز): راه‌رو
• دواخانه: داروخانه
• دوصد: دویست
• دیگ‌دان (اجاق نیز میگویند): اجاق
ذ
• ذریعه: وسیله
• ذریعۀ: به وسیلۀ
ر
• راجستر: نام نویسی (راجستر از انگلیسی آمده)
• رتبه: درجه (در ارتش)
• رخصتی‌ها: تعطیلات
• رخصتی: تعطیلی
• رسم: نقاشی
• رشوت‌خور: رشوه‌خوار
• رمه‌: گله (اوزبکی)
• رونما گردیدن: ظهور یافتن
ز
• زنده‌جان: موجود زنده
• زینه: پله
ژ
• ژاله: تگرگ
• ژورنالیزم: روزنامه‌ نگاری
• ژورنالیست: روزنامه نگار
س
• ساجق: آدامس، سقز
• ساحه: میدان، منطقه، مساحت
• ساعت‌تِیری: وقت گذرانی
• سال تعلیمی: سال تحصیلی
• سالون: سالن، تالار
• سایکولوژی: روان‌شناسی
• سپل‌ شتر: پای شتر
• ستر جنرال: ارتشبد ("ستر" پشتو یعنی بزرگ)
• ستره محکمه: دیوان عالی کشور
• سرچرخی: سرگیجه
• سرگوشی: زیرگوشی
• سَرَک: خیابان، جاده
• سِگرت‌دانی: جاسیگاری
• سنگ تهداب: سنگ بنا
• سه صد: سی‌صد
• سودا (خریدن): خرید (کردن)
• سویدن: سوئد
• سَیل کردن (عامه و غیر رسمی): سیر کردن، تماشا کردن
ش
• شاندن (نشاندن): کاشتن
• شائقین: علاقه‌مندان
• شرط زدن: شرط بستن
• شفاخانه: بیمارستان
• شَمال: باد
• شنیده‌گی‌ها: شنیده‌شده‌ها
• شهادت‌نامه تحصیلی: دانش‌نامه تحصیلی
• شور (تکان): تکان
• شوربا: آبگوشت، اِشکنه
ص
• صحّی: بهداشتی
• صدارت: نخست وزیری
• شرنگ شرنگ زنگوله: جرینگ جرینگ زنگوله
• صندلی: کرسی (زمستان)
• صنف: کلاس
ض
ط
• طیاره: هواپیما
ظ
ع
• عملیه: عملیات
• عملیات جراحی: عمل جراحی
• عنعنات: آیین‌ها، آداب، رسوم
• عیسوی (میلادی): مسیحی، میلادی
غ
• غَرغَرک: فرفره
• غریب: فقیر
• غورسَی (غورسک): نوعی بازی گُرگی‌لی‌لی
ف
• فابریکه: کارخانه (ایتالیایی)
• فارم مال‌داری: مزرعه دامداری
• فاژه کشیدن: خمیازه کشیدن
• فاکولته: دانشکده (فرانسوی)
• فلم: فیلم
• فی‌صد: درصد
• فَیْر کردن: شلیک کردن (تحریف شده "فایَر" انگلیسی)
• فیشن: مد (تحریف شده "فشیَن" انگلیسی)
• فیصله نامه: قطع‌نامه
ق
• قال‌مقال (در تلفظ "غالمغال"): سر و صدا
• قدامت: قدمت
• قروت: کشک
• قطیفه: حوله
• قُلبه: شخم
• قومندان: فرمانده
• قونسول: کنسول
• قَیتک: گیره مو
ک
• کار و غریبی: کار و کاسبی
• کاسه‌گک: کاسه کوچک
• کاغذ تشناب: کاغذ توالت
• کاغذپران (گدی‌پران): بادبادک
• کالای نو: لباس نو
• کاکا: عمو
• کاکه: عیار، جاهل مآب
• کچالو: سیب‌زمینی
• کدام نفر: یک کسی
• کِرمِچ: کفش ورزشی
• کژدم: عقرب
• کشال شدن: مایل شدن، آویزان شدن
• کشاله‌دار: دامنه‌دار، مفصل
• کفیدن: ترکیدن
• کلان: بزرگ
• کلتور (فرهنگ، کلچر): فرهنگ ("کلتور" فرانسوی)
• کِلکین (اُرسی): پنجره (انحراف شده واژه هندی)
• کمپیوتر: کامپیوتر، رایانه
• کمره: دوربین
• کنترول: کنترل
• کیمیا: شیمی
• کوچی: یکی از عشایر قوم پشتون، چادرنشین، خانه بدوش
• کُرتی: کت (انحراف شده واژه روسی "کورتکه")
• کورس: کلاس، دوره (انگلیسی)
• کوریای جنوبی: کره جنوبی
• کیسه‌بر: جیب‌بر
• کیمیایی: شیمیایی
• کلچه: کلوچه، شیرینی
گ
• گادی: کالسکه
• گادیران: کالسکه ران
• گادی‌وان: درشکه چی
• گپ: حرف
• گدی: عروسک
• گدیگک: عروسک کوچک
• گرده: کلیه
• گروپ: گروه، لامپ
• گریان کردن: گریه کردن
• گشتاندن: گرداندن
• گلون: گلو
• گنگس (گنس): گیج
• گدی‌پران: بادبادک
• گوگرد: کبریت
• گیلاس: لیوان (تحریف شده "گِلَس" انگلیسی)
ل
• لاودسپیکر: بلندگو (انگلیسی)
• لبسیرین کردن: رژ لب زدن
• لت و کوب: کتک، ضرب و شتم
• لُچ: لُخت
• لِفت: آسانسور ("لفت" انگلیسی، "آسانسور" فرانسوی)
• لفظ گرفتن: قرار خواستگاری گذاشتن (بیش‌تر، زمانی که جواب آن مساعد است، استفاده می‌شود.)
• لوحه: تابلو
• لُک: ستبر
• لویه جــِرگه: جرگه بزرگ، شورای عالی افغانستان ("لوی" پشتو به معنی بزرگ)
• لوی دِرَستیز: فرمانده کل، سرفرمانده (پشتو)
• لوی څارَنوال (در تلفظ "لوی سارَن وال): دادستان کل، (پشتو)
• لوی ولسوالی: فرمانداری، حکمرانی (در تقسیمات کشور افغانستان)
• لیسه: دبیرستان (تلفظ نادرست "لیسِه" فرانسوی)
• لیلیه: خواب‌گاه
م
• مارکیت: بازار (انگلیسی)
• ماما: دایی
• مانده: خسته
• مانده شدن: خسته شدن
• مایک: میکروفون
• متباقی: بقیه
• موی‌سفید (ریش سفید): ریش‌سفید، پیر
• محافظوی: محافظتی
• محفل: جلسه، نشست
• مختلف‌النوع: گوناگون
• مداری: شعبده‌باز
• مدنیت (تمدن): تمدن
• مربوطات ولایت: توابع استان
• مزدور: خادم، کارگر روزمزد
• مست: شاد
• مِستَری: مکانیک
• مصارف: هزینه‌ها
• مضامین: رشته‌ها(ی تحصیلی)
• معاینه‌خانه: مطب
• مفکوره: اندیشه
• مقبول: زیبا
• مقر ولایت: استانداری
• مگر: ولی، اما
• ململ: پارچه‌ی کتانی
• ملکی: غیرنظامی
• من‌حیث: به حیث، به عنوان
• منطقوی: منطقه‌ای
• مواشی: دام‌ها
• موتر: ماشین، خودرو (انگلیسی)
• موزَه: چکمه، پوتین
• موزیم: موزه
• موسم: فصل
• موصوف: نام‌برده
• مکتب: مدرسه
• مِکس: مخلوط (انگلیسی)(در گفتگو بین جوانان بیشتر گفته شده)
• می‌برآمد: بیرون می‌آمد
• میدان هوایی: فرودگاه
• میدان ورزشی: زمین ورزش
• میدان: درون محوطه
• مِیلَه: تفریح، پیکنیک، گلگشت
ن
• ناجوانی: بی‌معرفتی
• ناز دانه: ناز نازی
• نان: نان (در مجموع به غذا نیز گفته میشود)
• ناک: گلابی
• نسوان: زنان ((زنانه) مربوط به بانوان)
• نشراتی: انتشاراتی
• نطاقی: گوینده‌گی
• نمبر (نمره، شماره): شماره، نمره
• نهال شانی: نهالکاری
• نو فارغ شده: تازه فارغ التحصیل شده
• نول: نوک، منقار
• نکاح بسته کردن: عقد کردن
• نی: نه
• نیم‌قاره: شبه‌قاره
و
• وارخطایی: نگرانی، دست‌پاچه‌گی
• والی: استان‌دار
• ورکشاپ: کارگاه ((انگلیسی) گاهی به صورت نادرست "وَرَکشاپ" نیز تلفظ میشود)
• وزنین: سنگین
• وزیر امور داخله: وزیر کشور
• وضاحت: روشنی، واضح‌بودن
• وطن‌دار: هم‌وطن
• ولایت: استان
• وُلسوالی: شهرستان (پشتو)
ه
• هوش‌پرک: حواس‌پرت
• هوش کن: مواظب باش
• هول داشتن: هراس داشتن
ی
• یازنه: شوهر خواهر
• یخَن: یقه، گریبان

  پربازدید ترین