• شنبه, 01 ثور 1403
    خبرگزاری افغان ایرکا

نقش مخرب عربستان سعودی در افغانستان (1)

عربستان سعودی برای حفظ منافع در افغانستان و مقابله با نفوذ ایران، نقش مخرب را در افغانستان دهه های 80 و 90 و پس از سقوط طالبان تا امروزه بازی کرده است  

پیش درآمد؛
برای درک اوضاع و احوال سیاسی و شرایط تاریخی به قدرت رسیدن خانواده عبدالعزیز بن سعود در عرستان {22 دسامبر 1932}، ضروری است که نگاهی اجمالی به رویدادهای سیاسی دهه نیمه دوم قرن نوزدهم، بیندازیم که انگلیس ها در فن سیاست نیرنگ برای براندازی امپراطوری عثمانی در حال احتضار و فریب دادن اعراب حجاز مکه به رهبری امیرحسین به امید پادشاهی مستقل عرب و در تحریک خانواده عبدالعزیز بن سعود و لشکر وهابی ها برضد امیرحسین و همجنان در براندازی نیکولای دوم تزار روسیه در آن نقش بازی می کردند، تا به یک درک و فهم تاریخی و سیاسی همه جانبه از چگونگی پیدایش شاهنشاهی عربستان سعودی برسیم و نقش مخرب آنکشور در لباس دوستی با مردم افغانستان را در روشنی قضایای تاریخی شفاف سازیم.

در نیمه دوم قرن نوزدهم، بازیگران قدرت های اروپایی برای تقسیم مجدد اروپا و آسیا و افریقا و امریکا لاتین و میراث امپراطوری در حال احتضار عثمانی باهم در یک تنش رقابتی گیر کرده بودند. این قدرت ها عبارت بودند از انگلستان، اتریش، فرانسه، پروس-آلمان و ایتالیا و روسیه تزاری که در میان همه ای این قدرت های اروپایی اسپ سواران امپراطوری بریتانیا اهل تاج و تخت ویکتوریایی که آفتاب در مستعمرات تحت سلطه فرمان غروب نمی کرد، در سوق و جهت و مسیر دادن به قضایای سیاسی رویدادهای جهانی و منطقه آنزمان که بسوی جنگ جهانی اول کشیده می شد، نقش اصلی را بازی می کردند.

سیاست نیرنگ به هدف چیره شدن به منابع نفتی اعراب؛
انگلیس ها در میان سال های 1800، در تبانی با امریکا، طرح مهار و تسلط بر نفت خاورمیانه را در دستور کار قرار دادند. برای اجرا شدن این طرح توسعه طلبی امپریالیستی، انگلیس ها به هدف باز جا پایی در میان اعراب حجاز مکه به رهبری امیرشریف از قبیله هاشمیان و فریب دادن اعراب به امید پادشاهی مستقل و جنگانیدن آنها علیه قشون عثمانی در منطقه، آرچیوندموری معرف به لورنس جاسوس کار کشته که به زبان های عربی و ترکی تکلم می کرد به نزد امیرشریف که پسرانش عبدالله و فیصل با ملی گرایان سوریه و عراق روابط داشتند، فرستادند.

انگلیس ها از طریق لورنس به امیرحسین وسران قبایل متحد با حین شریف مکه پیام دادند و سوگندنامه فرستادندکه جابجایی یهودی ها در فلسطین برطبق طرح روجلید در کار نیست بلکه آرزوی حکومت انگلستان پادشاهی مستقل اعراب به شاهنشاهی امیرحسین است. لورنس، در لباس عربی خودش را عاشق پادشاهی اعراب به شاهی امیرحسین ساخت. انگلیس ها با آنکه به ظاهر، حسین شیریف مکه را پادشاه حجاز معرفی می کرد، به طور پنهانی با عبدالعزیز بن سعود و لشکرهای و وهابی وارثان خانواده شیخ محمد بن عبدالوهاب در براندازی حسین شریف که مخالف جابجا شدن صهونیست های یهودی در فلسطین بود و پسرانش با ملی گرایان سوریه و عراق در تماس های چنیل اندازی ضدانگلیسی بودند، تاردوانی های سیاسی داشتند و سلاح و مهمات و پول در اختیار بن عبدالعزیز قرار می دادند.

دولت بریتانیا در 15 دسامبر 1916، حسین را به حیث پادشاه حجاز به رسمیت شناخت. با این نیرنگ شرکتسالاران نفتی انگلیس، حسین را به نفع خود، به سوی جنگ با سلطان عثمانی سوق دادند. قوای اعراب به رهبری قبایل منحد بخش بزرگ سرزمین اعراب را از وجود سربازان عثمانی پاک کردند. پس از شعله ور شدن جنگ اول جهانی {1914-1918}، انگلیس ها در همدستی لاردروچیلد اعلامیه بالفور را را در نوامبر 1917، آفتابی کردند و سپس برخلاف سوگند و وعده و پیمان با حسین، صهونیست های یهودی را از اروپا و روسیه به فلسطین آوردند و چهارمیلیون فلسطینی را از خاک سرزمین اجدادی 1300 سال به سوی جنوب لبنان و رود نوار اردن کوچ اجباری دادند و همزمان با آن با قرار دادن سلاح و پول به عبدالعزیز و لشکرهای وهابی را به هدف سرنگونی حسین که با جابجا سازی یهودیان در فلسطین مخالفت می کرد، به حرکت آوردند.

به قدرت رسیدن خانواده عبدالعزیزبن سعود؛
قشون وهابی تحت قوماندانی عبدالعزیز از سال های 1915 تا1927، دست به رشته علمیات های زدند که حجاز و طائف و سپس در 13 اکتبر 1924، به مکه شهر مقدس که مرکز پادشاهی هاشمیان به شمار می رفت یورش برند. حسین و پسرش علی شهر را ترک کردند و سپس گرفتار و بطرز هولناک بقتل رسیدند.
در 5 دسامبر 1925 قشون وهابی «برادران دینی» شهر مدینه را پس از جنگ های خونین تسخیر کردند در 22 دسامبر 1932، ارتش های وهابی و سعودی قیام اعراب گذرگاه ماوراء اردن را سرکوب و پس از این فتوحات سرزمین های تحت تصرف را به نام عربستان سعودی نامیدند. عبدالعزیز خودش را پادشاه عربستان سعودی خواند.

در سال 1935، کمپنی های تفتی امریکا و انگلیس به استخراج نفت جنوب عربستان شروع کردند. همزمان باین کار انگلیس ها یک خط لوله انتقال نفت از موصل به هایقه را تاسیس نمودند.
همزمان با این رویدادها که شرکتسالاران نفتی انگلیس و امریکا حوزه های نفتی اعراب خاورمیانه به شمول عراق و امیرنشینان خلیح را تحت تسلطه مهار می کرد و بر اساس طرح کمیسیون پیل مهاجرت یهودیان به فلسطین رسمی می شد، کنفرانس پان عرب، طرح پیل را رد کردند. انگلیس ها رهبران عرب مخالف را بازداشت و به جزیره دور افتاده سیشل تعبید کردند

تلاش برای سلطه بر نفت عراق؛
از سوی دیگر، انگلیس ها، برای کنترول منابع نفتی عراق در سال های 1922 و 1929، با فرستادن جاسوسان ام ای 6 به منطقه کردنشین موصل و کرکوک در تباتب با شیخ محمود، کرد ها را برضد حکومت عراق به شورش برانگیختند. در 13 اکتبر 1932 عراق به صورت کشور مستقل پا به عرصه وجود گذاشت. تحت فشار کشورهای فرانسه و ایتالیا و روسیه که جای پای منابع نفتی عراق باز کرده بود، به استقلال عراق تن داد. در سال 1968 به اثر فشار حکومت جنرال عبدالکریم قاسم رییس جمهور وقت عراق انگلیس ها از آن کشور خارج شدند. در هنکام خروج کویت که جزو خاک عراق است را به بهانه این کویت کشور مستقل است از عراق جدا کردند و بر منابع نفتی آن چیره شدند. انگلیس ها برای کنترول نفت عراق در 10 جون 1963 مصطفی بارزانی رهبر کردهای عراق را برضد بغداد به حرکت آوردند.

علت اصلی تشکیل کنفرانس لوزان 1923، کشف منابع نفتی، در منطقه موصل در شمال عراق بود. شرکت نفنی خانواده راکفلرها توانست که رییس جمهور وقت امریکا و ارن هاردینگ را وادارد که برای مهارنفت کویت و عراق دست به فعالیت بزند. انگلیس ها و امریکایی ها با خانواده الصباح حاکم کویت، قرار و مدار بستند که پادشاهی کویت را از آن خود کنند و منابع نفتی آن کشور را در اختیار شرکت های نفتی انگلیس و امریکا قرار دهند.

در سال 1961، عبدالکریم قاسم رییس جمهور عراق به بریتانیا هشدار داد که» کویت سرزمین متعلق به عراق است و 400 سال چنین بوده است». پس از این هشدار، عبدالکریم قاسم به وضع اسرار آمیزی به قتل رسید.

درهرصورت، انگلیس ها، برای جابجا سازی صهونیسم یهود و مهار کردن نفت خاورمیانه این همه فتنه ها را براه انداختند. به قبلیه سعود و وارثان خانواده شیخ محمدبن عبدالوهاب که منافع شان در ایجادحکومت شاهنشاهی دیکتاتوری مذهبی شلاق و قمچین باهم عجین شده بود کمک کردند که حریفان عربی مخالف به شمول حسین و پسران اش را نابود سازد و در راستای سیاست های آنها در عربستان سعودی اسپ پادشاهی بتازند.

حفره ای که در جهان عرب خلق شد؛
پس از جنگ جهانی دوم، جنبش استعمار زدایی که با احساسات ناسیونالیستی مردم دربند مستعمرات انگلیس همراه بود، ناسونالیست های عربی مصر و سوریه و عراق و همچنان اسلام رادیکال تندرو اخوان المسلمین مصر را در دهه های پنجاه و شصت و هفتاد قرن بیستم، برضد امریکا و انگلیس و اسراییل در حمایت از سازمان الفتح فلسطین به رهبری یاسر عرفات به صحنه آورد که جنرال عبدالناصر از ملی گرایان مصر برای وحدت اعراب و آزادسازی سرزمین های عربی از جمله فلسطین از سلطه شرکتسالاران نفتی امریکا و انگلیس و یهود، در آن همراه با حافظ اسد رهبر سوریه نقش بازی می کردند. در سال 1967، در حنگ اعراب علیه اسراییل عربستان سعودی از جانبداری طرف های عرب در جنگ با اسراییل خودداری کرد. حافظ اسد بعداً گفت که: «عربستان سعودی حفره است که انگلیس ها و امریکایی ها در قلب جهان عرب خلق کرده اند.»

در زمان روزولت رییس جمهور وقت امریکا،{نوه روزولت در سرنگونی حکومت ملی دکتر محمد مصدق نخست وزیر ایران در سال 1953، 22 اسد 1333، در تبانی ارتشبد زاهدی، نفش بازی کرده است}، بود که میان واشنگتن و ریاض، همجوشی سیاسی و نظامی استراتژیک به وجود آمد.

روزولت، طرح مسلح ساختن مسلمانان سنتی وهابی تحت پوشش سعودی را به هدف مقابله با خطر نفوذ کمونیسم شوروی و چین و مهار کردن ملی گرایی عربی که مسلمانان بنیادگر اخوان المسلمین که منافع امریکا و خانواده سعود را در خاورمیانه و شمال افریقا تهدید می کرد، به عبدالعزیز پیشنهاد کرد که مورد تایید شاه سعودی نیز واقع شد.

از این به بعد بود که سعودی ها برای لشکر سازی و تربیت وهابی های سنتی در خاورمیانه و خلیج فارس و جهان اسلام، پروژه سازی کردند که در سودان عبدالبشیر ترابی، در مصر مفتی های الازهر و در سوریه و عراق و اردن و لبنان و همچنان در افغانستان و پاکستان و کشورهای افریقایی مسلمان نشین، لشکرهای تحت پوشش به جود آمد که پس از اشغال افغانستان بوسیله لشکر چهلم شوروی در 27 دسامبر 1979 {6 جدی 1358}، عربستان سعودی برای حفظ منافع در افغانستان و مقابله با نفوذ ایران، نقش مخرب را در افغانستان دهه های 80 و 90 و پس از سقوط طالبان تا امروزه بازی کرده است که به آن خواهیم پرداخت.

محمد صدیقی

  پربازدید ترین