• پنج شنبه, 09 حمل 1403
    خبرگزاری افغان ایرکا

پادشاهی با کفر باقی می ماند؛ اما با ظلم هرگز!

پادشاهی با کفر باقی می ماند؛ اما با ظلم هرگز!

نیروهای دولتی که از چند روز پیش به ولسوالی حصه اول بهسود، لشکرکشی نظامی کرده اند در پاسخ به اعتراضات مسالمت آمیز مردم، دست به سلاح برده، 10 نفر را کشته و ده ها نفر را زخمی و بازداشت کرده اند.

این رویداد به موجی از واکنش های ضد دولتی در کابل و بسیاری از ولایت های کشوری منجر شده و رهبران سیاسی و قومی، نمایندگان پارلمان، رهبران احزاب و مقام های سیاسی و نظامی پیشین و کنونی در این باره، موضع گرفته اند.

نکته مشترک در اغلب واکنش ها اقدام دولت علیه غیر نظامیان بی دفاع در یک اعتراض صلح جویانه است؛ غیر نظامیانی که در طول سال های گذشته، بیشترین حمایت را از دولت مرکزی، نظام جمهوری و نیروهای امنیتی به عمل آورده اند.

منابع رسمی ادعا کرده اند که نیروهای دولتی به منظور معرفی فرماندهان جدید پولیس به منطقه رفته و با مخالفت و مقاومت نیروهای وابسته به فرمانده علیپور رو به رو شده و مجبور گردیده اند دست به سلاح ببرند.

شماری دیگر از مراجع اما گفته اند که هدف از لشکرکشی نظامی قوای دولتی به منطقه، دستگیری آقای علیپور بوده است.

در هر دو صورت، کشتار مستقیم مردم محلی توسط نیروهای دولتی، محکوم است و با پیامدهای سنگین سیاسی و امنیتی همراه خواهد بود.

همین اکنون در بسیاری از واکنش ها دیده می شود که مردم دیگر از نظام و دولت، حمایت نمی کنند.

ناظران هم معتقد اند که این جاده یکطرفه به بن بست رسیده و حمایت یکجانبه شیعیان و هزاره ها از دولت، دیگر معقول نیست؛ زیرا نمی توان هم سرکوب و کشته شد و هم سنگ حمایت از نظام جمهوری را به سینه زد و برای منافع یک اقلیت فاشیست و سرکوبگر که فرمان آتش علیه مدافعان واقعی نظام را می دهند، هزینه داد.

برای بسیاری از شیعیان و هزاره های افغانستان، عملکرد اخیر حکومت در بهسود، تکان‌دهنده و حیرت انگیز است. آنها که تصور می کردند دولت حامی آنهاست و نیروهای امنیتی علیه تروریزم و برای امنیت آنان می جنگند، با درک این‌نکته بدیهی که از دوستان برند شکایت به دشمنان، اکنون می پرسند: چون دوست، دشمن است، شکایت کجا بریم؟!

بهسود هرگز منطقه ای ناامن و بی ثبات نبوده است. هیچ نقطه این ولسوالی، خارج از دایره اقتدار و اتوریته دولت مرکزی قرار ندارد. مردم بهسود، هیچگاه از قوانین و دستورات دولت مرکزی، سرپیچی نکرده اند. فرمانده علیپور نیز علیه دولت و نیروهای دولتی، مسلح نشده است؛ بلکه به منظور مبارزه با ناامنی هایی که در مسیر کابل – بامیان جریان داشت و عامل آن نیروهای طالبان بودند، مجبور شد دست به سلاح ببرد و به مبارزه مسلحانه روی آورد؛ این همان کاری است که دولت هم باید انجام می داد. بنابراین، هیچ تنافر و تعارضی میان کار علیپور و کاری که باید قوای دولتی می کردند، وجود ندارد.

از سوی دیگر، در سراسر افغانستان، ولسوالی های هستند که بیش از 10 سال یا بیشتر از آن، خارج از سیطره دولت مرکزی بوده اند. مردم اغلب مناطق وسیع تحت سلطه طالبان، مستقیما از آن گروه حمایت می کنند و مانع از سیطره دولت مرکزی می شوند. نیروهایی که به نام خیزش مردمی علیه طالبان و هر گروه دیگری ظهور می کنند، فورا از حمایت های حیاتی دولت برخوردار می شوند و با پول و سلاح و تجهیزات از آنها پشتیبانی می شود. طالبان و دیگر نیروهای ضد دولتی، همه روزه نیروهای دولتی و مردم ملکی را می کشند و در نزدیک به سه دهه گذشته، مرتکب فجیع ترین جنایت های ضد بشری شده اند؛ اما همچنان مورد تکریم و احترام دولت قرار دارند، زندانیان شان در مقیاسی 5- 6 هزار نفری آزاد می شوند و تروریست های وابسته به آنها به جای اینکه اعدام شوند، در مهمانخانه های امنیتی دولت، مورد اعزار و اکرام قرار می گیرند و چندی بعد با چپن و پول و پلو، رها می شوند.

این نشان می دهد که یک رویکرد فاشیستی مخرب و خطرناک علیه یک اقلیت قومی و مذهبی در کشور وجود دارد و آنچه در بهسود رخ داده، تنها نوک کوه یخ را نشان می دهد و از یک تبعیض سیستماتیک در سطح کلان پرده برمی دارد که شاید اگر ریشه های آن به خوبی مورد واکاوی قرار بگیرد، سر از اعماق تاریخ سیاسی افغانستان در دوران سیطره سلاطین ستمگر مانند عبدالرحمان و... برآورد.

از نظر سیاسی اما شرایط به نفع حکومت نیست. لشکرکشی و کشتار در بهسود، وضعیت را وخیم تر می کند، مردم را از دامن دولت، طرد می کند، دستگاه سیاسی حاکم را بیشتر از پیش، مطرود و منفور و منزوی می سازد، جمهوریت را به شدت تضعیف می سازد و مرکزگریزی و حمایت از ایده های بدی مانند دولت موقت و... را تقویت خواهد کرد.

نکته آخر اینکه پادشاهی با کفر باقی می ماند؛ اما با ظلم هرگز!

  پربازدید ترین