سرنوشت بانویی که در کودکی خانواده و در بزرگی شوهرش را از دست داد
زرمینه، بانوی جوانی که میگوید که در کودکی در نتیجۀ جنگها خانوادهاش را گم کرده، اکنون به جستجوی بستهگانش برآمدهاست.
زرمینه در کودکی در جنگی در کندز زخم برداشت و پس از درمان، در پرورشگاه این ولایت نگهداری میشد؛ اما پسانتر مردی از ولسوالی خان آباد کندز اورا به فرزندی گرفت.
زرمینه میگوید که در خانه این مرد بزرگ شد و در سیزده سالهگی عروسی کرد. با این حال، دوسال پیش وی شوهرش را هم در جنگهای کندز از دست داد و اکنون با شش فرزندش زندهگی میکند.
زرمینه دربارۀ کودکی و خانوادهاش چیزی به یاد ندارد؛ تنها پرواز جنگندهها بر فراز شهر کندز و اینکه وی از صدای این جنگندهها سخت وحشت داشت، در خاطرش برجاست.
زرمینه که این نام را هم پسانها بر او گذاشتهاند و نام اصلیاش را نمیداند: «پارسال که همین دخترم چره خورد، من همان ثانیه به یادم آمد که من هم همین رقم شده بودم. همان ساعت یادم آمد. حالا من افسوس میکشم، اگر صاحب اولاد هم هستم، من میخواهم یک اقارب من، یک وارث من پیدا شود باید.»
کوچکترین فرزند زرمینه چهار و نیمساله و بزرگترینش چهارده ساله است. کودکانی که میگویند همواره چشمان مادرشان را پُراشک دیدهاند.
مدینه، دختر زرمینه گفت: «مادرم گریه میکند که اقاربم باشد پیشم. یا ماما یا یک قوم و اقارب ما پیدا شود که مادرم دیگر گریه نکند.»
در کنار معضل نشناختن پدر، مادر و دیگر بستهگان، چگونهگی درمان دست دختر هشتسالهاش هم، این بانوی جوان را رنج میدهد: «حالا باز داکترها میگویند که دستش (بخشی از انگشتانش) باز قطع میشود. مشکل است برایم! بسیار تشویش دارم. مشکل دست این دخترم است، دختر دیگرم هم مریض است و گوشت اضافه دارد در گلویش.»
با اینحال، زرمینه میداند که هنوز آغاز راه است و برای رسیدن به خواستهایی که در سر دارد، باید بیشتر و نیرومندتر گام بردارد.
از همینرو، او میخواهد دربهدر به نهادهای کمککننده و نهادهای جامعه مدنی در کندز سر بزند و از آنان برای یافتن کسی از خانوادهاش یاری بجوید.