• جمعه, 10 حمل 1403
    خبرگزاری افغان ایرکا

افراط گرایی؛ آفتی در همه «فصول» کشور

افراط  گرایی؛ آفتی در همه «فصول» کشور

عبدالشکور اخلاقی / مولوی مجیب‌الرحمان انصاری، چند سالی است که خطه‌ی هرات باستان و آرامگاه خواجه عبدالله انصاری را سنگر و قرارگاه نشر پندارها و محور رفتارهای افراط‌گرایانه‌ی خود قرار داده است. این هم یکی از عجایب روزگار است. هرات باستان که روزگاری مهد هنر و ادب و عرفان بود، امروز سنگرگاه و قرارگاه جهالت، خشونت و افراطی‌گری شده است.

چندی پیش مولوی انصاری درخطبه‌های نماز جمعه، حملات تند و هنجارشکنی را نه‌تنها علیه حکومت، بلکه ضد نظام سیاسی کشور بر زبان راند که افزون بر تشویش اذهان عامه، تمام اقتدار و اتوریته‌ی نهادهای سیاسی و امنیتی را به چالش کشاند و خشم دولت‌مردان و سیاسیون را سبب شد.

گفتار و رفتار مولوی انصاری شاید غیرمترقبه و دور از انتظار بنماید، اما اگر اندکی عمیق‌تر و پردامنه‌تر به موضوع بنگریم، این اظهارات چندان غیرمنتظره و ناشناخته هم به‌نظر نمی‌رسد. در گذشته‌های دور و در این اواخر رخ‌دادن چنین اتفاق‌هایی را شاهد بوده‌ایم. مطالعه تاریخ سیاسی کشور و به‌خصوص دوران بیست‌سال اخیر گواه آن است که در جامعه‌ی ما در هر زمانه‌ای، زمینه‌ی بروز و ظهور چنین پدیده‌هایی را داشته است. به تعبیر روشن‌تر اوضاع اجتماعی و فرهنگی و فکری جامعه، و روش زمامداری و نوع سیاستگری در جامعه ما به‌گونه‌ای بوده است که در نقش و جایگاه عامل، معلول‌هایی چون مولوی انصاری را باید به‌وجود بیاورد. حال ممکن است درجه و شدت آن متفاوت باشد.

تاریخ سیاسی و اجتماعی کشور گواه آن‌ است که عناصر، جریان‌ها و قدرت‌های ماجراجو و نفع‌طلب همواره توانسته‌اند که از جهل جامعه و خرافات مذهبی، به‌خوبی به‌ سود خود بهره‌برداری کنند. از ملای لنگ به‌نام مستعار ملاعبدالله، کارمند سازمان استخبارات انگلستان، تا حضرت‌های شوربازار و اینک مولوی انصاری.

برخورد ابزاری و سودجویانه حکومت‌ها از عنصر دین و مذهب (استفاده تاکتیکی به پندار خودشان) برای سرکوب مخالفان و تحکیم پایه‌های قدرت خویش باعث به‌وجودآمدن چنین وضعیت‌ها می‌شود. این نوع از سیاستگری سبب شده است که حکومت‌های به اصطلاح غیرمذهبی و حتا ضدمذهبی نیز از دین و مذهب به مثابه دست‌آویزی برای مشروعیت خویش در نزد افکار عمومی، و با توجه به شکاف‌های اجتماعی و مرزبندی‌های مذهبی و دینی، خصوصا جامعه به‌شدت سنتی و بسته افغانستان، به‌عنوان ابزار سرکوب‌گرانه کار گیرند. در این میان عناصر افراطی و شدیدا متحجر توانسته‌اند از فرصت پیش‌آمده به نفع خود استفاده کنند.

نوع نگرش جزم‌گرایانه و قشری‌نگری نسبت به دین و مذهب و آموزه‌های آنان در ذهنیت جامعه از طریق مراکز آموزشی دینی، که اغلب در کنترل و مدیریت کسانی است که تعلق خاطر به چنان گرایش‌هایی دارند، نیز یکی از عوامل به‌وجودآمدن چنین وضعیت است. این وضعیت سبب شده است که ذهنیت اجتماعی همیشه بستر مساعد را برای افراد و جریان‌های افراطی فراهم آورده و از آدرس دین و مذهب با تحریک احساسات و عواطف مذهبی مقاصد خاص خود را دنبال نمایند.

ضعف حاکمیت‌های مرکزی و فقدان مشروعیت و مقبولیت مردمی، عامل دیگری است که میدان مانور عناصر افراطی را وسعت می‌بخشد. ضعف حاکمیت‌های مرکزی که از عدم مشروعیت ملی و مقبولیت اجتماعی سرچشمه می‌گیرد سبب شده است که قانون و عدالت، نظم و استقرار هرگز در جامعه تحقق پیدا نکند. هم چنین نسبت به مسائل ملی و تعیین‌کننده و حساس کشور دیدگاه روشن و اراده قاطع نداشته باشد. در بی‌نظمی به‌وجودآمده طبیعی است که عناصر معلوم‌الحال یا مجهول‌الهویه نقش ایفا خواهند کرد. در نتیجه بی‌باوری و بی‌اعتمادی مردم نسبت به حاکمیت افزایش یافته و با شدت یافتن نیروی گریز از مرکز، محورهای دیگری به خودنمایی خواهند پرداخت.

بی‌برنامگی مدیریتی حکومت و ساختارهای مربوط به آن به‌خصوص در عرصه فرهنگ‌سازی، ترویج و نهادینه‌کردن ارزش‌های نوین، اصلاح نظام آموزشی، تقویت روحیه ملی و همگرایی و تقویت روحیه اعتماد ملی سبب شده است که جریان‌ها و افرادی که با مدنیت و پیشرفت جامعه سازگاری چندانی ندارند این خلأ را پر کنند.

مورد مهم دیگری که سبب قوت گرفتن جریان‌های افراطی و به‌وجود آمدن چنان افرادی شده است، انفعال نهادها و افراد معتدل و اصلاح‌طلب دینی و مذهبی است. این انفعال موجب شده است که فهم درست دینی مغفول مانده و ذهنیت جامعه معیارهای درست و روشنی را میان آنچه با آموزه‌های سازنده دینی و مذهبی وجود دارد و آنچه که عناصر افراطی آن را تبلیغ می‌کنند در دسترس داشته باشد.

دست اندازی بیگانگان با فراهم شدن شرایطی که یاد شد بازار افراطی‌ها و ماجراجویان را گرم‌تر می‌نماید. متأسفانه از نخستین روزهای طلیعه و موجودیت کشوری به‌نام افغانستان تا امروز شاهد آن هستیم که کاستی‌های بنیادین و فقدان باورها و محورهای ملی مرزها و فضای کشور را برای دست‌اندازی بیگانگان بیش از پیش مساعد ساخت و این روند هم چنان ادامه دارد.

بنابراین تا هنگامی که واقعیت جامعه و سیاست، فکر و فرهنگ کشور با چنان چالش‌ها و ضعف‌های بنیادین آمیخته باشد، ظهور و بروز عناصری چون مولوی انصاری و جریان‌های همانند آن هرگز غیرمترقبه و دور از انتظار نخواهد بود. بلکه در هر فصلی از فصول آفت زده کشور و جامعه، چنین آفت‌هایی دامنگیر ما خواهد بود.

  پربازدید ترین