شایسته سالاری یا استفاده ابزاری؟
پس از سقوط رژیم طالبان و آغاز به کار ادارهی موقت تحت رهبری حامد کرزی در افغانستان، ابتکار جدیدی روی دست گرفته شد که عبارت از استخدام و به کارگیری نیروی جوان در پُستها و سمتهای بالای دولتی بود. در آن زمان، بیشترِ سخنگویان نهادهای دولتی از جمله سخنگوی رئیسجمهور، از بین جوانانی انتخاب میشدند که به تازگی فعالیتهای اجتماعی و دولتی را آغاز کرده بودند.
این روند به دولت وحدت ملی نیز به میراث رسید و اخیراً «حسنا جلیل»، به عنوان معاون سیاستگذاری و استراتژی وزارت داخله افغانستان تعیین شده است. انتصاب این دخترخانم، در یکی از حسّاسترین برهههای تاریخی و کلیدیترین پُست یک نهاد مهم دولتی که امروز رسماً به کارش آغاز کرد، واکنشهایی را نیز به دنبال داشته است. اینکه سیاستِ واگذاری پستهای کلیدی به جوانان، از باب شایستهسالاری است یا از نیروی جوان استفاده ابزاری صورت میگیرد؟ خوانندگان عزیز را به مطالعه ادامه یادداشت، دعوت میکنم.
همزمان با رشد سریع فناوری و تکنولوژی از یکطرف و عبور دولتها از نظامهای قبیلهای، خانوادگی و دیکتاتوری به سوی مردمسالاری از طرفدیگر، واژه «شایستهسالاری» نیز وارد قاموس اصطلاحات دولتی و اداری شد. شایستهسالاری به شیوهای از دولتداری و مدیریت گفته میشود که اعضای دولت بر پایه توانایی، تخصص و شایستگیشان و نه بر اساس موقعیت اجتماعی، قومی، منطقهای و حتی جنسیتی و سن و سال، انتخابات میشوند.
طبق این تعریف، فرقی نمیکند که کارمندان و اعضای ارشد یک دولت، دختر، پسر، جوان، پیر، زن و یا مرد باشند بلکه مهم این است که آنان از پس امور محوله بهگونهای بربیایند که دیگران از انجام آن عاجز و ناتوان باشند. برگزیدن افراد و اشخاص را در دولت افغانستان نیز باید از همین دریچه نگاه کرد. اگر به این نتیجه رسیدهایم که در هفده سال گذشته، کارمندان دولتی در افغانستان بر اساس توانایی، تجربه، تبحر، مهارت و تخصص انتخاب شدهاند، منصفانه نیست که صرفاً به خاطر جنسیت و جوان بودن آنان اعتراض کرد اما اگر چنین نیست، حق انتقاد برای هر شهروند افغانستان از نحوه برگزیده شدن پالیسیسازان کشورشان، محفوظ است.
سؤال این است که نحوه انتصابات در دولت کرزی و دولت فعلی بر اساس چه معیاری بوده است؟
در پاسخ باید گفت که شاید افراد بر اساس شایستهسالاری انتخاب شده باشند و یا شاید هم نشده باشند که به بحث بیشتری نیاز دارد اما یک نکته را نباید فراموش کرد و آن اینکه هر دو دولت، از حضور جوانان در دولتهایشان به خاطر جلب توجه بیشتر کشورهای کمککننده، استفاده ابزاری کردهاند. بهعبارتدیگر، انتخاب جوانان به خصوص دختران و زنان در پستهای کلیدی تا جایی که بها دادن به جوانان و زنان بوده باشد، یک اقدام سمبولیک، نمادین و صوری و پُز دادن به استایل جوانان بوده است تا کمکهای بیشتری برای دولت سرازیر شود. چنین به نظر میرسد که اکنون برگزیدن جوانان در پُستهای کلیدی، بدون اینکه تخصص و توانایی آنان در نظر گرفته شود، به یک رسم دولتی و یک مُد سیاسی در افغانستان تبدیل شده است زیرا خارجیها به نیروی جوان و زن ارزش مضاعفی قائل هستند و دولتهای افغانستان نیز در هفده سال گذشته با استفاده از همین حربه، درصدد اغفال خارجیها و مؤسسات خیریه برآمدهاند.