• جمعه, 10 حمل 1403
    خبرگزاری افغان ایرکا

ویژه نامه؛ 17 رمضان، معراج پیامبر صلی الله علیه و آله

 ویژه نامه؛ 17 رمضان، معراج پیامبر صلی الله علیه و آله

 مِعراج عروج پیامبر اسلام(ص) از مسجد الاقصی به آسمان‌ها است. به نقل از منابع اسلامی، پیامبر(ص) در شبی، از مکه به مسجدالاَقصی انتقال یافت و از آنجا به آسمان عروج کرد. او در شب معراج، با برخی از ملائکه دیدار و گفتگو نمود و اهل بهشت و اهل جهنم را مشاهده کرد. بر طبق احادیث، پیامبر در شب معراج، با برخی از پیامبران نیز دیدار کرد و گفتگویی هم میان او و خداوند، صورت گرفت که به حدیث معراج شهرت یافته است. داستان معراج در احادیث شیعه و سنی، به صورت متواتر آمده است؛ البته درباره جزئیات آن مانند زمان، مکان، تعداد، چگونگی و جسمانی یا روحانی‌بودن آن، اختلاف نظر وجود دارد. قرآن نیز در دو سوره اِسراء و نجم به داستان معراج پرداخته است.

17 رمضان، معراج پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم
معراج، از مسائل مهم واساسی عقاید اسلام است که از ابعاد مختلف در زمینه های مختلف، مورد شرح و تفسیر واقع شده است.

معراج عبارت است از سفر حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم از زمین به آسمان ها و سیر سماوات و دیدن اسرار نظام آفرینش و سیر عوالم غیب و اشراف به آنچه در غیب هست.

در شبی از شب ها، که در مکه بودند، جبرئیل به خدمتش آمده، او را از بستر خواب در خانة امّ هانی (خواهر علی)، بیدار کرد و به مسجدالحرام و از آنجا به مسجدالأقصی و از آنجا نیز به آسمان ها برد.

پیامبر دراین سفر با ارواح انبیا دیدار وملاقات کرد و با بعضی ازآن ها سخن گفت. ملائکة عالم گوناگون را می بیند و با بعضی از آنها صحبت می کند. حقیقت بهشت و جهنّم را به وی نشان می دهند و اسرار بی نهایت دیگر که تنها خود آن جناب دانسته است. حتی جبرئیل نیز از آن ها آگاه نیست. مقداری از مراحل سیر و سلوک را با جبرئیل بوده تا این که در مرحله ای از سفر، جبرئیل توقف کرده و پیامبر به تنهایی ادامه می دهد؛ زیرا از این مرحله به بعد، جبرئیل ظرفیت و توان همراهی را نداشته است. ازاین رو، به پیامبر گفت:

لَوْ دَنَوْتُ اَنْمُلَةً لاَحْرَقْتُ

«اگر به اندازة بند انگشتی بالاتر از این روم آتش می گیرم.»

وقتی از سفر باز می گردد و مردم را از حقایقی که دیده آگاه می کنند. بعضی ایمان می آورند و بعضی دیگر کفر ورزیده و آن حضرت را به دروغگویی متهم می کنند. چند خبر به آن ها می دهد تا این که به درستی اخبار او واقف می شوند. ولی دشمنان آگاه که آگاهانه از حقیقت رویگردان شده اند، با هیچ صداقتی و خبر صحیحی هدایت نمی گردند. (میقات حج بهار 1386، شماره 59)

معراج پیامبر(ص) در قرآن
در دو سوره از قرآن کریم به سرگذشت این سیر جسمانی و روحانی تصریح شده است.

اول: سوره اسراء، که شروع این سفر اعجازآمیز را متذکر است:

«سبحان الذی اسرای بعبده لیلاً من المسجدالحرام الی المسجدالاقصی الذی بارکنا حوله لنریه من آیاتنا إنه هو السمیع البصیر» پاک و منزه است آن خدایی که بنده اش را در یک شب از مسجدالحرام به مسجدالاقصی که در سرزمین مبارک و مقدسی واقع شده برد، تا آیات و نشانه های (عظمت) ما را ببیند، او شنوا و بینا است.

دوم: سوره «النجم» که به قسمتهایی از این سفر آسمانی اشاره دارد که در ضمن 6 آیه، از آیه 13 تا 18 قسمت دوم معراج، یعنی سیر آسمانی را بیان می کند. آنجا که می فرماید: «و لقد رءاه نزلة اُخری، عند سدرة المنتهی، عندها جنة المأوی، اذ یغشی السدرة ما یغشی، مازاغ البصر و ما طغی، لقد رأی من آیات ربّه الکبری» آیا با او درباره آنچه (با چشم خود) دیده مجادله می کنید؟! و بار دیگر نیز او را مشاهده کرد، نزد «سدرة المنتهی»، که «جنت المأوی» در آنجاست. در آن هنگام که چیزی (= نور خیره کننده ای) سدرة المنتهی را پوشانده بود، چشم او هرگز منحرف نشد و طغیان نکرد (آنچه دید واقعیت بود). او پاره ای از آیات و نشانه های بزرگ پروردگارش را دید.

غالب مفسران، آیات سوره «النجم» را هم در ارتباط با قضیه معراج پیامبر (ص) دانسته اند.

همچنین در آیه دیگری از قرآن کریم به صورت اشاره، برخی از تماسهای پیامبر(ص) را در شب معراج تأیید می کند و آن آیه 45 سوره «زخرف» است: «و سئلْ مَن ارسلنا مِن قبلک من رسلنا اجعلنا من دون الرحمن ءالهةً یُعبدون؛ ای پیامبر! از پیامبرانی که قبل از تو فرستادیم بپرس: آیا ما برای آنها معبودانی غیر از خدای رحمان برای پرستش قرار داده بودیم؟!» (پاسدار اسلام مرداد 1385، شماره 296)

معراج پیامبر(ص) در روایات
قمی در تفسیر خود از پدرش از ابن ابی عمیر از هشام بن سالم از امام صادق (ع) روایت کرده که فرمود: جبرئیل و میکائیل و اسرافیل براق را برای رسول خدا (ص) آوردند، یکی مهار آن را گرفت و دیگری رکابش را و سومی جامه رسول خدا (ص) را در هنگام سوار شدن مرتب کرد، در این موقع براق بنای چموشی گذاشت که جبرئیل او را لطمه ای زد و گفت: آرام باش ای براق، قبل از این پیغمبر، هیچ پیغمبری سوار تو نشده، و بعد از این هم کسی همانند او، سوارت نخواهد شد.

آن گاه اضافه فرمود که براق بعد از لطمه آرام شد و او را مقداری که خیلی زیاد هم نبود بالا برد، در حالی که جبرئیل هم همراهش بود، و آیات خدایی را از آسمان و زمین به وی نشان می داد. رسول خدا (ص) خودش فرموده: که در حین رفتن ناگهان یک منادی از سمت راست ندایم داد که هان ای محمد! ولی من پاسخ نگفته و توجهی به او نکردم.

منادی دیگر از طرف چپ ندایم داد که هان ای محمد! به او نیز پاسخ نگفته و توجهی ننمودم، زنی با دست و ساعد برهنه و غرق در زیورهای دنیوی به استقبالم آمد و گفت ای محمد به من نگاه کن تا با تو سخن گویم به او نیز توجهی نکردم و هم چنان پیش می رفتم که ناگهان آوازی شنیدم و از شنیدنش ناراحت شدم، از آن نیز گذشتم، اینجا بود که جبرائیل مرا پایین آورد و گفت ای محمد، نماز بخوان من مشغول نماز شدم سپس گفت هیچ می دانی کجا است که نماز می خوانی؟ گفتم نه، گفت: طور سینا است، همانجا است که خداوند با موسی تکلم کرد، تکلمی مخصوص، آن گاه سوار شدم، خدا می داند که چقدر رفتیم که به من گفت پیاده شو و نماز بگزار. من پایین آمده نماز گزاردم، گفت: هیچ می دانی کجا نماز خواندی؟ گفتم نه، گفت این بیت اللحم بود، و بیت اللحم ناحیه ایست از زمین بیت المقدس که عیسی بن مریم در آنجا متولد شد.

آن گاه سوار شده براه افتادیم تا به بیت المقدس رسیدیم..

معراج پیامبر(ص)؛ جسمانی یا روحانی؟
علاوه بر اینکه مشهور میان دانشمندان اسلام (اعم از شیعه و اهل تسنن) این است که این امر در بیداری صورت گرفته ظاهر خود آیات قرآن در آغاز سوره اسراء و همچنین سوره نجم نیز وقوع این امر را در بیداری گواهی می دهد.

تواریخ اسلام نیز گواه صادقی بر این موضوع است، زیرا در تاریخ می خوانیم هنگامی که پیامبر ص مساله معراج را مطرح کرد مشرکان به شدت آن را انکار کردند و آن را بهانه ای برای کوبیدن پیامبر ص دانستند، این به خوبی گواهی می دهد که پیامبر هرگز مدعی خواب یا مکاشفه روحانی نبوده و گرنه اینهمه سر و صدا نداشت: و اگر در روایتی از حسن بصری می خوانیم که کان فی المنام رؤیا رآها:" این امر در خواب واقع شده است" و یا خبری که از عایشه نقل شده: و اللَّه ما فقد جسد رسول اللَّه و لکن عرج بروحه" به خدا سوگند بدن پیامبر از میان ما نرفت تنها روح او به آسمانها پرواز کرد" ظاهرا جنبه سیاسی داشته و برای خاموش کردن جنجالی بوده است که درباره مساله معراج در میان عده ای به وجود آمده بود. (تفسیر نمونه، ج 12، ص: 15)

توجیه علمی و فلسفی معراج پیامبر(ص)
بدون شک مساله معراج، جنبه عادی نداشته بلکه با استفاده از نیرو و قدرت بی پایان خداوند صورت گرفته است، و همه معجزات انبیاء همین گونه است، به عبارت روشنتر معجزه باید عقلا محال نباشد، و همین اندازه که عقلا امکان پذیر بود بقیه با استمداد از قدرت خداوند حل شدنی است.

هنگامی که بشر با پیشرفت علم توانایی پیدا کند که وسائلی بسازد سریع، آن چنان سریع که از حوزه جاذبه زمین بیرون رود، سفینه هایی بسازد که مساله اشعه های مرگبار بیرون جو را حل کند، لباسهایی بپوشد که او را در برابر سرما و گرمای فوق العاده حفظ نماید، با تمرین به بی وزنی عادت نماید، خلاصه جایی که انسان بتواند با استفاده از نیروی محدودش، این راه را طی کند آیا با استمداد از نیروی نامحدود الهی حل شدنی نیست؟! ما یقین داریم که خدا مرکب سریع السیری که متناسب این سفر فضایی بوده باشد در اختیار پیامبرش گذارده است، و او را از نظر خطراتی که در این سفر وجود داشته زیر پوشش حمایت خود گرفته، این مرکب چگونه بوده است و چه نام داشته؟ براق؟ رفرف؟ یا مرکب دیگر؟ در هر حال مرکب مرموز و ناشناخته ای است از نظر ما؟. (تفسیر نمونه، ج 12، ص: 18)

معراج به روایت عارفان
خدایا؛ درود بی پایان فرست بر مبدأ و غایت ظهور و صورت و ماده اصل نور (که هیولای اولی است) و هم او برزخ کبراست چنانچه [دَنی ] نزدیک شد پس تعینات را رها کرد [فَتَدلّی ] و خرامید [فکانَ قابَ قَوسَینِ] پس در جایگاه یک کمان کامل با دو قوس وجود و تکمیل دایره غیب و شهود قرار گرفت [أو أدْنی] یا نزدیکتر از آنکه همان مقام عماء است، بلکه در آن جایگاه هیچ مقامی نیست- بنا بر اصح نظریات- (عنقا شکار کس نشود دام بازگیر).

و خدایا؛ درود فرست بر آل او که ظهور الهی را گشایشگر و نور الهی را نمایانگرند بلکه نورٌ علی نور هم ایشانند، ریشه و شاخه درخت مبارکه زیتون و سدرة المنتهی [درختی در بالاترین مکان بهشت ] هم اوست و هم او جنس و فصل کوْن جامع و حقیقت کلیه است. (صحیفه امام، ج 1، ص 8، مکتوب عرفانی به آقای میرزا جواد همدانی(حجت))

هدف از معراج
هدف از معراج پیامبر معرفت بود؛ «سُبْحانَ الَّذِی اسْری بِعَبْدِهِ لَیلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ الَی الْمَسْجِدِ اْلَاقْصَا الَّذِی بَارَکنا حَوْلَهُ لِنُرِیهُ مِنْ آیاتِنا انَّهُ هُوَ السَّمیعُ الْبَصیر؛ پاک و منزه است خدایی که بنده اش را در یک شب از مسجد الحرام به مسجد اقصی که گردا گردش را پر برکت ساختیم، برد، تا آیات خود را به او نشان دهیم او شنوا و بیناست» (اسراء 1)

همین معنی در سوره نجم که از معراج پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم سخن می گوید به تعبیر دیگری آمده است:

 «لَقَدْ رَآین مِنْ آیاتِ رَبّهِ الْکبْری؛ او قسمت هایی از آیات و نشانه های بزرگ پروردگارش را مشاهده کرده» (نجم 18)

این آیات حدّاقل یکی از اهداف مهم معراج پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را مسأله مشاهده آیات بزرگ حق معرفی می کند، مشاهده ای که یکی از منابع مهم معرفت است.(پیام قرآن، ج 1، ص: 64)

رهاورد معراج
در حدیث معراج آمده است: رسول خدا(ص) فرمود: به خداوند عرض کردم، خداوندا! به پیامبرانت فضیلت­هایی را عطا فرمودی، پس به من هم عطا کن. خداوند متعال فرمود: من دو کلمه از عرشم به تو عطا می­کنم، پس بگو: «لاَ حَوْلَ وَلاَ قُوّةَ إلاّ بِالله وَلاَ منْجَی مِنْکَ إلاَّ إلَیْکَ»؛ سپس آن حضرت فرمود: ملائکه نیز ذکری را به من آموختند که هر صبح و شام آن­ را می­گویم: «اللَّهُمَّ إنَّ ظُلْمِی أصْبَحَ مُسْتَجِیراً بِعَفْوِکَ، وَذَنْبِی أصْبَحَ مُسْتَجِیراً بِمَغْفِرَتِکَ، وَذُلّی أصْبَحَ مُسْتَجِیراً بِعِزَّتِکَ، وَفَقْرِی أصْبَحَ مُسْتَجِیراً بِغِنَاکَ، وَوَجْهِی الْبَالِی الْفَانِی أصْبَحَ مُسْتَجیراً بِوَجْهِکَ الدّائِمِ الْبَاقِی الَّذِی لاَیَفْنَی»؛ خداوندا! پناه می­آورم به عفو تو از ظلم کردن و پناه می­آورم به بخشش تو از گناه کردن، پناه می­آورم به عزّت تو از خوار شدن، و پناه می­آورم به توانگری تو از فقر و ناداری، و پناه می­آورم به جاودانه بودن تو از فانی بودنم که تو هرگز فانی نخواهی شد. (نامه جامعه آذر 1387 - شماره 51)

معراج پیامبر(ص)، در معراج نامه ها و شعر
شاعران زیادی، مسأله معراج را طبق ذوق و سلیقة خود، به شعر درآورده اند و در این میان جناب نظامی از قدیمی ترین شاعرانی است که به بیان آن پرداخته و می گوید:

 نیم شبی کان فلک نیمروز
کرد روان مشعل گیتی فروز

 نه فلک از دیده عماریش کرد
زهره و مه مشعله داریش کرد

 کرد رها در حرم کاینات
هفت خط و چار حد و شش جهات

 دیده اغیار گران خواب گشت
کو سبک از خواب عنان تاب گشت

 چون دو جهان دیده بر او داشتند
سر ز پی سجده فرو داشتند

معراج در نثر ادبی
معراج، یعنی بی کرانگی روح انسان! معراج یعنی بالاتر از جبرئیل! معراج یعنی ضیافت در خانه دوست، بی پرده و بی حضور نامحرم! معراج یعنی غرق شدن در زلال لاهوت! و این چنین بود که رسول خدا (صلی الله علیه وآله) به امر او، مهمانی عمومی و بار عام را رها کرد و مشتاقانه به خلوت با یار شتافت. بر بال های بُراق نشست و فاصله ها را پیمود. حصار زمان و مکان را شکست و جغرافیای ماده را با عالم معنا پیوند داد و تا جایی بالا رفت، که بزرگ ترین و مقرب ترین فرشته خدا نیز، اجازه پرواز نداشت. آری! پیامبر خاک نشین خودمان را می گویم که در شبی از شب های ضیافت الهی، سفری از خاک به افلاک نمود و از خویشتن خویش به سوی خدا سفر کرد. حکایت معراج، حکایت درنوردیدن همه فاصله ها و محرم شدن به همه آسمان هاست. حکایت پا فراتر گذاشتن از گلیم خاک و سر بر افراشتن، در عرش خداست. امشب، شب معراج انسانی کامل است که از دایره مادیات بیرون شد و به عرش الهی سفر کرد. از شهر خویش به مسجد الاقصی و از آن جا به آسمان ها رفت تا به تماشای جلوه سرمدی بنشیند و تن پوشِ رسالت خود را، به عرش الهی و انفاس قدسیان آغشته نماید. به آسمان ها رفت و از آن جا، جانی شیفته و عاشق برای زمینیان به ارمغان آورد و چشمه وجود خود را جوشنده تر از قبل، به برهوت تشنه آنان هدایت نمود. زهی سعادت و خوشبختی بر محمّد (صلی الله علیه وآله) آخرین فرستاده خدا و تنها انسانی که بر این فیض الهی و تشرف آسمانی دست یافت و جانی تابنده تر از همه انبیا و اولیا یافت. سلام خدا بر آخرین فرستاده اش که جام اشتیاق برای درنگ سرکشید و به فیض تماشای حضرت دوست، در تماشاخانه وحدت و جمال دست یافت. سلام خدا بر آخرین فرستاده اش که به معراج رفت و در آن جا که غیر مقام ربوبی او، هیچ فرشته ای راه ندارد. در خلوت اُنسی عاشقانه، به تماشای نگارخانه خلقت نشست، تا بفماند بین آفریدگار و آفریده هیچ فاصله ای نیست و تنها جانی تشنه و مشتاق می طلبد تا از حلقه خاموش خاک فراتر رفته و در پهنه عرش، غرق نور گردد. سلام و صلوات خدا بر آخرین فرستاده و تنها معراج رفته اش و سلام و صلوات خداوند بر دودمان پاک و گران قدر او. (شمیم یاس مهر 1384، شماره 31)

  پربازدید ترین