• شنبه, 01 ثور 1403
    خبرگزاری افغان ایرکا

امام خمینی(ره) مظهر تقواى سیاسى در رهبری جامعه

امام خمینی(ره) مظهر تقواى سیاسى در رهبری جامعه

 امام خمینی(ره) مظهر تقوای سیاسی در مدیریت و رهبری جامعه بودند چنانکه مقام معظم رهبری در این باره معتقدند «رعایت تقوای عجیب امام در همه امور بود»، « تقوا در مسائل شخصی یک حرف است؛ تقوا در مسائل اجتماعی و مسائل سیاسی و عمومی خیلی مشکلتر است».

«رهبری» در تمام نظامهای سیاسی از جایگاه و نقش محوری و ویژه ای برخوردار است و در واقع ستون اصلی هر نظام سیاسی محسوب می شود و در نظام سیاسی اسلام که اداره‌ امور جامعه بر اساس قوانین دین است و تامین نیازهای معنوی مردم در کنار توجه و تامین نیازهای مادی از اهداف و وظایف حکومت اسلامی به شمار می رود، اهمیت جایگاه  و نقش رهبری بیشتر آشکار می گردد. از این رو ولایت و رهبری در اسلام به عنوان یکی از پایه های اساسی اسلام بلکه مهمترین رکن اسلام معرفی شده است[1] و برای رهبر و حاکم اسلامی شرایط ویژه ای در نظر گرفته شده است و در قانون اساسی که برگرفته از مبانی اسلام است «صلاحیت علمی لازم برای افتاء در ابواب مختلف فقه و عدالت و تقوای لازم برای رهبری امت اسلام و بینش صحیح سیاسی و اجتماعی، تدبیر، شجاعت، مدیریت و قدرت کافی برای رهبری»[2] به عنوان شرایط و صفات رهبر مطرح شده  است، ما در این نوشتار با عنایت به اینکه قانون اساسی هم یکی از شرایط رهبری را تقوای لازم برای رهبری امت اسلام ذکر کرده است، نکات و مطالبی را درباره تقوای سیاسی در رهبری امام خمینی(ره) متذکر خواهیم شد.

 ابتدا لازم می دانیم اشاره ای کوتاه به معنا و اهمیت تقوا داشته باشیم، تقوا به لحاظ لغوی از ماده «وقی» به معنای حفظ، صیانت و نگهداری است، از دیدگاه استاد مطهری تقوا به معنای عام کلمه لازمه زندگی هر فردی است که می خواهد انسان باشد و تحت فرمان عقل زندگی کند و از اصول معینی پیروی نماید، تقوای دینی و الهی یعنی اینکه انسان خود را از آنچه از نظر دین خطا، گناه ، پلیدی و زشتی شناخته شده، حفظ و صیانت کند و مرتکب آنها نشود، کلمه تقوا از کلمات شایع و رایج دینی است، این کلمه در قرآن کریم به صورت اسمی یا فعلی زیاد آمده است و از جمله کلماتی است که در نهج البلاغه روی آن زیاد تکیه شده است،[3]برای همین سزاوار است که تقوا در تمام شؤون زندگی فرد متدین جاری باشد و در تمامی رفتارهای فردی، اجتماعی و سیاسی او بروز داشته باشد، می توان تقوا را به تبع رفتار انسان به فردی و اجتماعی و سیاسی تقسیم کرد.

چنانکه امام خامنه‌ای حفظه الله می فرمایند: یک تقوای فردی داریم که من و شما خودمان از گناه پرهیز کنیم، خودمان را حفظ کنیم؛ قُوا اَنفُسَکُم وَ اَهلیکُم نارًا وَقودُهَا النّاسُ وَ الحِجارَة؛[4] خودمان را از آتش دوزخ الهی، از آتش غضب الهی دور کنیم؛ این تقوای فردی است. تقوای اجتماعی -تقوای اسلامی مربوط به اجتماع- این است که در راه تحقّق چیزهایی که اسلام از ما مطالبه کرده است، تلاش کنیم. همة آن آرمانهایی که عرض کردیم، آرمانهای اسلامی است؛ یعنی مسئله، فقط مسئلة یک محاسبة عقلائی نیست؛ اینکه ما عرض کردیم باید به آن آرمانها پایبند بود، باید دنبال عدالت اجتماعی بود، دنبال حمایت از محرومین بود، دنبال حمایت از مظلوم بود، با ظالم و مستکبر باید مقابله کرد، زیر بار او نرفت، اینها همه مطالبات اسلامی است، اسلام اینها را از ما خواسته است؛ این‌جور نیست که فقط یک محاسبه‌ عقلائی و انسانی باشد؛ تکلیف دینی است.... قرآن به ما میگوید: اُعبُدُوا اللهَ وَ اجتَنِبُوا الطّاغوت؛[5] عبودیّت خدا -یعنی تسلیم در مقابل خدا بودن- و اجتناب از طاغوت، و در آیه‌ دیگر [میگوید]: اَلَّذینَ ءامَنوا یُقاتِلونَ فی سَبیلِ اللهِ وَ الَّذینَ کَفَرُوا یُقاتِلونَ فی سَبیلِ الطّاغوتِ فَقاتِلُوا اَولِیآءَ الشََّیطانِ اِنَّ کَیدَ الشََّیطانِ کانَ ضَعیفًا»؛[6] اینها دستور قرآن است. اینکه ما خودمان را و مردممان را و جوانانمان را و مسئولینمان را به احساس مسئولیّت در مقابل این حرفها فرا می خوانیم، فقط یک توصیه عقلائی نیست، یک توصیة سیاسی نیست؛ این یک خواست دینی است؛ رعایت آن، تقوای دینی است. این تقوای دینی است؛ تقوای سیاسی هم در داخل همین مندرج است؛ اگرچنانچه این تقوای دینی تحقّق پیدا کرد، تقوای سیاسی هم همراه همین است. تقوای سیاسی یعنی انسان از لغزشگاه‌هایی که دشمن می تواند از آن استفاده کند، پرهیز بکند[7]، تقوای سیاسی؛ یعنی هر کس که در کار سیاست است، سعی کند با مسائل سیاسی صادقانه و دردمندانه و از روی دلسوزی برخورد کند.[8]

 هم چنین امام خامنه‌ای حفظه الله در جای دیگر می فرمایند: پایة همة خیرات در جامعه، تقواست، تقوای فردی؛ یعنی هر کس بین خود و خدا سعی کند از جادة صلاح و حق تخطی نکند و پا را کج نگذارد. تقوای سیاسی؛ یعنی هر کس که در کار سیاست است، سعی کند با مسائل سیاسی صادقانه و دردمندانه و از روی دلسوزی برخورد کند. سیاست به معنای پشت هم اندازی و فریب و دروغ گفتن به افکار عمومی مردم، مطلوب اسلام نیست. سیاست یعنی ادارة درست جامعه؛ این جزو دین است. تقوای سیاسی، یعنی انسان در میدان سیاست، صادقانه عمل کند. به هر حال هر چند تقوای فردی و تقوای سیاسی هر دو ازجنبه های مختلف تقوا محسوب می شوند اما تفاوتها و تمایزاتی با هم دارند که از جمله آن می توان گفت تقوای سیاسی در عرصه عمومی جامعه و تقوای سیاسی در عرصه خصوصی ظهور پیدا می کند، تقوای سیاسی و اجتماعی به دنبال سالم سازی عرصه های عمومی است تا زمینه رشد و تعالی فرد و جامعه را مهیا سازد، به عبارتی روشن تر می توان گفت؛ هر چند تقوای فردی و تقوای سیاسی هر دو از جنبه های مختلف تقوا محسوب می شوند اما تفاوتها و تمایزاتی با هم دارند، نخستین تمایز این است که تقوای سیاسی مربوط به امور اجتماعی است، در حالی که تقوای فردی به امور شخصی مربوط می شود. امور اجتماعی، اموری هستند که بر محور روابط اجتماعی می چرخند، رعایت تقوای سیاسی در این زمینه موجب سالم سازی روابط اجتماعی و آرامش روحی افراد جامعه می شود، در مقابل تقوای فردی به کارهای شخصی بی ارتباط با روابط اجتماعی ربط دارد، تمایز دیگر اینکه تقوای سیاسی در عرصه عمومی جامعه و تقوای فردی در عرصه خصوصی ظهور پیدا می کند، عرصه عمومی شامل مکان هایی است که به تمامی افراد تعلق دارد و محل اجتماع و رفت و آمد همه مردم است، به لحاظ فیزیکی بازار، خیابان، مسجد، ادارات و سازمان ها و ... از جمله عرصه های عمومی هستند، از آن سو فضای خانه و مکان های شخصی که تاثیری بر فضای عمومی ندارند، جزء عرصه های خصوصی محسوب می شوند، تقوای سیاسی و اجتماعی به دنبال سالم سازی عرصه های عمومی است تا زمینه رشد و تعالی فرد و جامعه را مهیا سازد، آخرین تمایز بین  تقوای سیاسی با تقوای فردی مربوط به رفتار است، رفتار فردی رفتارهایی را در بر می گیرد که تاثیرات سیاسی و اجتماعی ندارند ، اما رفتار سیاسی شامل رفتارهایی می شود که تاثیرات سیاسی و اجتماعی دارند و بر سرنوشت جامعه اثر می گذارند، توجه به این تمایزها اهمیت دو چندان تقوای سیاسی را نسبت به تقوای فردی روشن  می سازد، این تمایزها موجب افزایش اهمیت تقوای سیاسی نسبت به تقوای فردی می شود، توضیح اینکه تقوا در رأس همه ارزش های اخلاقی قرار دارد، « التقی رئیس الاخلاق»[9] و اخلاق چیزی جز انجام فضایل و دوری از رذایل نیست، بنابراین فرد با تقوا کسی است که کسب فضیلت و اجتناب از رذیلت را سر لوحه امور زندگی خود قرار دهد، از آن جایی که عمده رفتار ما اجتماعی است و ظرف تحقق فضایل و رذایل، جامعه است در نتیجه تقوای اجتماعی  و سیاسی از اهمیت افزونتری برخوردار می شود، زیرا عمده رفتار ما را در بر می گیرد، حتی برخی از علما معتقدند: در زندگی انفرادی فضایل و رذایل اخلاقی (چندان) مصداقی نخواهند داشت، یعنی بستر بروز فضایل و رذایل اخلاقی، همانا جامعه انسانی است، با عزلت و گوشه نشینی عواملی وجود ندارند تا اینگونه از استعدادهای انسانی ظاهر گردند،[10]بر همین اساس مسائل اجتماعی و رویدادهای سیاسی به ویژه در تزاحم ها و تعارض ها، از مهمترین عرصه هایی هستند که فضایل و رذایل اخلاقی در آنها ظهور می کنند و تقوای سیاسی افراد محک می خورد، به عبارت روشن تر در دوراهی ها و تزاحم های سیاسی است که صفات اخلاقی در ضمن رفتارهای فضیلت مدار یا رذیلت مدار جلوه گری می کنند، هنگامی که  تقوای سیاسی سبب شود که رفتارهای سیاسی بر اساس فضایل و مکارم اخلاقی استوار شود، رفتارهای سیاسی متدینانه شکل می گیرد و موجب رشد و تعالی فرد و جامعه می شود، حال با توجه به این توضیحاتی که درباره مفهوم تقوای سیاسی و اهمیت آن مطرح کردیم، در ادامه سزاوار است درخصوص تقوای سیاسی امام (ره) مطالبی را ارائه دهیم.

 دغدغه اعتلای دین و عمل به آن:
در عصر حاضر تردیدی نیست که امام خمینی(ره) با تأسیس حکومت دینی، در جهت اعتلای دین و عمل به آن، بزرگترین اقدام را انجام داد و همین اقدام شایسته ترین گام در راستای تحقق تقوای سیاسی می باشد، زیرا آن چه که درباره تقوای سیاسی می توان آن را ملاک و سنجه عمل قرار داد، در واقع همان عمل به دین و رعایت آن در عرصه های سیاسی اجتماعی و نیز تلاش برای عمل به دین و حفظ دین داری می باشد، ایشان در تمام فرایند رهبری و مدیریتی، تعالیم اسلامی را سرلوحه تصمیمات و استراتژی خود قرار می دادند و همیشه در سخنانشان به مدیران و مسئولین حکومتی سرلوحه قرار دادن اسلام و تفکر اسلامی را تذکر می دادند، چرا که ایشان معتقد بودند؛ باید همه ما اسلامی پیش برویم با برنامه اسلامی پیش برویم، پیروزی ما مرهون اسلام است، نه مرهون من است نه مرهون شما و نه مرهون هیچ قوه ای، مرهون اسلام است. اسلام به ما این پیروزی را داده است. این یک نعمتی است که خدای تبارک و تعالی به ما اعطا کرده است و این نعمت را چنانچه شکرگزاری نکنیم، ممکن است که یک وقتی خدای نخواسته از ما بگیرند.[11]

 بدون تردید امام خمینی [آن] عبد صالح و الگوی مسلمانی بود [که] خود پیشاهنگ این حرکت «منظور حرکت به سوی استقرار شریعت» در ایمان و عمل شد،[12]چرا که نسبت به دنیا آن بزرگوار برای خود، زخارف دنیوی و ذخیره و افزون طلبی نداشت و نخواست،[13] ایشان در سلوک اجتماعی که داشتند بسیار به رعایت حقوق افراد اهمیت می دادند، تلاش برای حفظ حقوق مردم را همواره سر لوحه زندگی خویش قرار داده بودند البته همة اینها را امام(ره) از عمل به دین، از پایبندی به دین، از تقوا و از مطیع امر خدا بودن داشت؛ خود او هم بارها این مضمون را در گونه گونة کلمات خود بر زبان می آورد و بیان می کرد: هر چه هست از خداست،[14] ایشان بر اساس همین نگرش عرفانی که داشت عالم را محضر خدا می دانست و معتقد بود هر مسئولیتی در نظام اسلامی بایستی در مسیر کسب رضایت الهی باشد چرا که همه آنها روزی مورد محاسبه قرار خواهد گرفت، چنانکه می فرمود: « تمام عالم محضر اوست، خَلَجانهایى که در قلوب همه مى‏گذرد، در محضر اوست و ما همه در هر امرى که در دست ماست و در هر مسئولیتى که در این کشور به عهده داریم، مسئولیت بزرگى پیش خداى تبارک و تعالى داریم. ».[15]

امام خمینی(ره) همانگونه که در عنوان آوردیم مظهر تقوای سیاسی در مدیریت و رهبری جامعه بودند چنانکه امام خامنه‌ای در این باره معتقدند « رعایت تقوای عجیب امام در همه امور بود»، « تقوا در مسائل شخصی یک حرف است؛ تقوا در مسائل اجتماعی و مسائل سیاسی و عمومی خیلی مشکلتر است»، ایشان درباره رعایت تقوای امام  نسبت به مخالفین چنین آورده اند: «ممکن است ما با یکی مخالف باشیم، دشمن باشیم؛ دربارة او چگونه قضاوت می کنید؟ اگر قضاوت شما دربارة آن کسی که با او مخالفید و با او دشمنید، غیر از آن چیزی باشد که در واقع وجود دارد، این تعدّی از جادة تقواست»، ایشان در ادامه می آورند: « ما یک شب در خدمت امام(ره) بودیم. من از ایشان پرسیدم نظر شما نسبت به فلان کس چیست.... امام یک تأملی کردند، گفتند: نمیشناسم. بعد هم یک جملة مذمت‌آمیزی راجع به آن شخص گفتند، این تمام شد، من فردای آن روز یا پس‌فردا - درست یادم نیست - صبح با امام کاری داشتم، رفتم خدمت ایشان، به مجردی که وارد اتاق شدم و نشستم، قبل از اینکه من کاری را که داشتم، مطرح کنم، ایشان گفتند که راجع به آن کسی که شما دیشب یا پریشب سؤال کردید، «همین، نمیشناسم»،یعنی آن جملة مذمت‌آمیزی را که بعد از «نمیشناسم» گفته بودند، پاک کردند. ببینید، این خیلی مهم است. آن جملة مذمت‌آمیز نه فحش بود، نه دشنام بود، نه تهمت بود؛ خوشبختانه من هم بکلی از یادم رفته که آن جمله چه بود؛ یعنی یا تصرف معنوی ایشان بود، یا کم‌حافظگی من بود؛ نمیدانم چه بود، اما اینقدر یادم هست که یک جملة مذمت‌آمیزی بود، همین را ایشان آن شب گفتند، دو روز بعدش یا یک روز بعدش آن را پاک کردند؛ گفتند: نه، همان نمیشناسم. ببینید، اینها اسوه است. »[16]

  صدق در گفتار و رفتار:
از نشان های دیگر تقوای سیاسی صدق در گفتار و رفتار است، چنانکه حضرت علی علیه السلام می فرمایند: « وَلیَصدُق رائِدٌ اَهلَهُ »[17] یعنی؛ پیشوای قوم باید با مردم خود به راستی سخن گوید، امام خمینی(ره) همواره با مردم صادق بود و در عرصه سیاست با مردم همدل و با صداقت رفتار می کرد، امام خمینی به مردمش بعد از ایمان و اتّکال به خداوند، ایمان داشت و تا جایی که دشمنان سوء استفاده نکنند، اموری که مربوط به سرنوشت کشور می شد را با صداقت در میان می گذاشت، گرچه سیاست و اداره امور لوازمی دارد و باید بر اساس عزت، حکمت و مصلحت کارها را پیش برد و همین لوازم کار در اداره کشور، اقتضای این را ندارد که برخی از مسائل و امور آن، به اطلاع عموم مردم برسد، لکن امام خمینی(ره) در اموری که مربوط به مردم می شد تا جایی که موجب اختلاف و یا تضعیف روحیه مردم نشود و یا مورد سوء استفاده دشمن قرار نگیرد آن را با مردم در میان می گذاشت، همین صداقت در گفتار و رفتار و نیز ایمانی که امام خمینی نسبت به مردم داشت موجب گردیده بود تا وی  بر قلوب مردم حکومت کنند و مردم نیز با رهبری او یکدل و همراه شوند، این صداقت امام خمینی حکایت از تقوای سیاسی ایشان دارد که در صفحات تاریخ انقلاب و دوران رهبری امام(ره) به ثبت رسیده است.

 زهد و ساده زیستی:
یک نمونه دیگر از منش امام خمینی(ره) که مبتنی بر تقوای ایشان بود و آن بر همگان مشخص و معلوم می‌باشد، منش ساده‌زیستی ایشان در زندگی است ، امام(ره) در مورد وسائل زندگی مانند خانه فقط به مقدار ضرورت اکتفا می‌کردند در حالی که این امکان برای ایشان وجود داشت که از بهترین امکانات استفاده نمایند، زیرا به هر حال رهبر یک مملکت می‌بودند و سایر رهبران و رؤسای کشورها همواره از برترین و بهترین امکانات بهره می‌بردند ولی روحیه زهد و تقوایی که در ایشان وجود داشت مانع این کار می‌شد حتی در زمان بمباران هوایی در دوران جنگ تحمیلی ایشان حاضر نشد که به مسکن مستحکم و ایمنی منتقل شوند زیرا می‌خواستند همانند سایرین باشند.

امام خمینی(ره) هم چنین در سیره اجتماعی و سیاسی اش نشان داد که هرگز طالب قدرت نبوده و از قدرت استفاده شخصی نکردند بلکه قدرت را برای اقامه حکومت دینی که مقدمه و زمینه ساز اجرای عدالت و احیای شریعت می باشد مورد استفاده قرار دادند که شواهد فراوانی نیز حاکی از همین واقعیت مهم می باشد. همان گونه که اشاره کردیم امام خمینی (ره) در زندگی شخصی خود نهایت سادگی را مراعات کردند، پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز هرگز بر اساس رسم حاکمان معهود به کاخ نشینی روی نیاوردند بلکه به خانه ساده و بی آلایش که همه مردم ایران کمابیش آن را دیده اند اکتفا کردند و از حسینیه ای کوچک که حتی اجازه ندادند تا گچ خاک آن، سفید گردد با مردم مستقیماً ملاقات می کردند، ایشان طی سال های زمامداری خود هیچ ثروتی نیاندوختند و صرفاً به دنبال انجام تکلیف الهی بودند و به همین دلیل بود که در نهایت نیز «با دلى آرام و قلبى مطمئن و روحى شاد و ضمیرى امیدوار به فضل خدا» به سوی خدا رهسپار گردیدند، چرا که ایشان هر چه انجام داده بودند وظیفه و تکلیف الهی بود و هرگز دغدغه قدرت نداشتند تا اینکه نسبت به عواقب آن نزد خدای متعال اضطراب و نگرانی داشته باشند، ایشان نه تنها حاضر نبودند از قدرت در راستای منافع شخصی خویش بهره گیرند، بلکه حتی حاضر نشدند فرزندان و منسوبانش نیز در قدرت حضور پیدا نمایند و لو اینکه این مسیر، یک مسیر قانونی و مشروع بوده و هدف از آن نیز خدمتگزاری باشد و به همین دلیل ضمن رد پیشنهاد نخست وزیری فرزندشان، مرحوم سید احمد خمینی، از سوی بنی صدر، اعلام فرمودند: « بنا ندارم اشخاص منسوب به من متصدى این امور شود»،[18] به لحاظ ویژگی های شخصیتی نیز امام خمینی (ره) ویژگی های منحصر به فردی داشتند که هرگز با قدرت طلبی سازگاری ندارد، یعنی با چنین نگاهی به دنیا، مسئولیت و قدرت در جامعه، هرگز با نگاه قدرت طلبانه که تلاش می کند تا از قدرت به نفع منافع شخصی خود بهره بگیرد و در این مسیر هیچ حد و مرزی نمی شناسد سازگاری ندارد، ایشان در عین ورود در عرصه های سیاسی و اجتماعی عارف و زاهدی با تقوا بودند همچون پیامبران و امامان معصوم علیهم السلام، چنانکه مقام معظم رهبری نیز به این موضوع اشاره می کنند: «آنچه که در دوره ‌بعد از تشکیل نظام اسلامی، از ابعاد وجودی امام مشاهده شد، به مراتب مهم تر و عظیم تر بود از آنچه که قبلاً دیده شده بود، زیرا در دوران حکومت، هم رهبر و زمامدار بود و هم یک زاهد و عارف. ترکیب این دو با هم، از آن کارهایی است که جز در پیامبرانی مثل داود، سلیمان، حضرت محمد - صلی الله علیه و آله - و برخی اولیای خاص الهی مثل حضرت علی - علیه السلام- نمی توان یافت».[19]

عدالت اجتماعی:
بدون تردید جایگاه خاص رهبری حکومت دینی و نیابت عام از امام معصوم علیه السلام ، ضرورت عدالت و تقوای رهبری را به همراه دارد، تا در سایه این ویژگیها، تحت تأثیر خواهشهای نفسانی و مطامع دنیوی قرار نگیرد، به تعبیر دیگر حاکم و رهبر حکومت اسلامی، باید نگاهبان احکام و ارزش های اسلامی باشد و این وظیفه ایجاب می کند که چنین شخصی در عمق جان خویش به ارزش های اسلامی پایبند بوده باشد ، بدین جهت در اصل 109 به عدالت و تقوای لازم برای رهبری امّت اسلام به عنوان شرط دوم رهبری اشاره شده است، البته شرط عدالت در رهبری حکومت دینی همان عدالتی است که در سطح کلان دیده می شود و این عدالت بیش از عدالت فردی است عدالت فردی مرتبه ای از مراتب عدالت است؛ یعنی عدالتی که میزان آن در سطح حکومت دیده می شود و آن در واقع همان حق حکومت و ولایت داشتن است که عدالت فردی جزیی از آن به شمار می رود، به هر حال رهبری یک حکومت دینی که به حق و بر میزان حق و نیز تقوای الهی حکومت می کند باید در صدد تأمین و تحقق عدالت اجتماعی باشد که البته لازمه تقوای سیاسی همین گام برداشتن در جهت تأمین و تحقق عدالت اجتماعی است و از جمله مواردی که می توان گفت نشان از تقوای سیاسی در امام خمینی (ره) دارد، همان رویکرد و عنایت ایشان نسبت به عدالت اجتماعی است، البته عدالت اجتماعی همانگونه که مقام معظم رهبری فرمودند؛ بدین معنی است که فاصله ژرف میان طبقات و برخورداری های نابحق و محرومیت ها از میان برود،[20] همان طوری که می دانیم امام خمینی(ره) برای اقامه عدل و احقاق حقوق مردم به صحنه آمدند و با استبداد و حکومت ظلم و جور زمانه یعنی پهلوی فاسد مبارزه کردند؛ یعنی به واقع می توان گفت؛ یکی از مهم ترین آرمان های امام خمینی (ره) تحقق عدالت اجتماعی، کم شدن فاصله طبقاتی، رفع تبعیضات ظالمانه، حمایت از محرومان و فقر ستیزی بوده است، از بررسی سخنرانی ها، پیام ها، توصیه های امام استفاده می شود که مسئله رفعِ تبعیض و فقر ستیزی یکی از اهداف بزرگ او بوده که همواره بدان تأکید داشتند، آن بزرگوار به قدری در این باره سخن می گفت که به عنوان پناهگاه مستضعفان و پابرهنه ها شناخته شدند، کسانی که دوران حیات ایشان را درک کرده اند و سخنان و موضع گیری های امام خمینی و دیگر مسئولان نظام را شنیده اند به خوبی می دانند که حمایت از محرومان و مستضعفان همواره  مورد عنایت و تأکید ایشان بوده است، یعنی یکی از مشخصه های حرکت و منش امام خمینی(ره) عدالت اجتماعی و کمک به طبقات مستضعف و محروم بود که امام آنها را صاحب انقلاب و صاحب کشور می دانست،[21] در واقع امام(ره) به گفتن هم اکتفا نکرد، امام از همان اول انقلاب جهاد سازندگی، کمیته امداد، بنیاد مستضعفان، بنیاد پانزده خرداد و بنیاد مسکن را به وجود آورد و دستورهای مؤکد به دولت های وقت داد، امام خمینی(ره) در جهت دهی حکومت و مسئولین نظام در راستای تامین عدالت اجتماعی و احقاق حقوق مردم از هیچ گونه تلاشی دریغ نکردند، عمل و رفتار و یا بیانات مؤکد ایشان نسبت به مسئولین نظام، حکایت از این دارد که وی نسبت به عدالت اجتماعی و حقوق مردم اصرار و عنایت ویژه ای داشتند و از این موضوع کوتاه نمی آمدند، یعنی آنچه را که وی هیچگاه تخلف از آن را بر نمی تابیدند همین موضوع بود، امام خمینی با عنایت به موضوع عدالت اجتماعی می فرمایند: «خدا نیاورد آن روزی را که سیاست ما و سیاست مسئولین کشور ما پشت کردن به دفاع از محرومین و رو آوردن به حمایت از سرمایه دارها گردد و اغنیا و ثروتمندان از اعتبار و عنایت بیشتری برخوردار شوند»،[22] نکته اساسی این است که امام خمینی(ره) در راستای گسترش گفتمان عدالت و استیفای حقوق مردم عنایت ویژه ای داشتند و بر تامین آن اصرار داشتند، چنانکه طی ‌فرمانی مؤلفه‌های مهم حقوق مردم را یادآور شده و از قوه قضاییه و نهادهای اجرای می‌خواهند که آن را اجرایی سازند، در این فرمان، امام خمینی(ره) به ممنوعیت مصادره اموال خلاف شرع و قانون اشاره کرده و از تمامی نهادهای اجرایی می‌خواهند که حق حریم خصوصی رعایت شود، همین‌طور تصریح ‌دارند که هیج کسی بدون حکم قاضی توقیف و دستگیر نگردد و حقوق مخالفان مطابق با موازین شرعی و قانونی رعایت گردد،[23] البته امام خمینی (ره) به صدور فرمان به تنهایی اکتفا نکرده بلکه هیأتی و ستادی را در تاریخ 4/10/1361 جهت تعقیب و پیگیری آن تعیین می‌کنند، تا فرمان، عملیاتی و اجرایی شود، امام خمینی(ره) برای این که راه احقاق حقوق مردم و محرومین جامعه در پیچش های قانونی و برداشت های فقهی مسدود نگردد، موضوع مصلحت و ولایت مطلقه را مطرح کردند، اساساً برخلاف برخی سوء برداشت ها، طرح موضوع مصلحت و ولایت مطلقه برای احقاق حقوق مردم و محرومین جامعه بود، چرا که آن باعث انعطاف احکام  و قوانین درباره این مسائل می شد و راه را برای احقاق حقوق مردم باز می نمود، در واقع طرح ولایت مطلقه فقیه در جهت تأمین عدالت اجتماعی و حقوق الناس بود ، ولایت مطلقه آن گونه که برخی مغرضانه معنا کردند به معنای تمامیت خواهی نیست، بلکه آن برخورداری اختیارات و یا افزایش اختیارات جهت تأمین مصالح دین و جامعه مسلمین است که قطعاً یکی از آنها تأمین عدالت اجتماعی است، یعنی؛ همانگونه که تاریخ گواهی می دهد طرح ولایت مطلقه فقیه در جواب وزیر کار بود که از امام خمینی در خواست کرده بودند که ایشان مشکل را حل نمایند چرا که برای تأمین حقوق کارگران مشکلات و موانع فقهی به وجود آمده بود، طرح و اعمال ولایت مطلقه جهت تأمین حقوق کارگران و رفع مشکل قانون کار بود و در واقع آن را از موانعی چون دیدگاه ها و برداشت های فقهی خارج می کرد، البته این انعطاف نسبت به مصالح مسلمین تعمیم داشت و شامل تمامی امور دیگر که مصالح دین و جامعه مسلمین را در بر می گرفت، می شد و راه را باز می نمود، بنابراین ولایت مطلقه از یک جنبه راهگشایی و انعطاف در جهت تأمین حقوق عامه مردم و عدالت اجتماعی بوده و هست و دغدغه و عنایت امام خمینی(ره) در این باره ستودنی و در تاریخ مردم ایران ماندنی خواهد بود، چرا که امام خمینی(ره) این راه را برای تأمین حقوق عامه مردم و نیز تأمین عدالت اجتماعی باز نمودند.

 نتیجه گیری:
آن چه که در این نوشتار بدان اشاره شد مطالبی فشرده، درباره تقوای سیاسی به عنوان ویژگی بارز امام خمینی(ره) در حوزه اخلاق سیاسی می باشد، مواردی که در این نوشتار از سیره امام خمینی آوردیم تنها به عنوان نمونه هایی از توجه خاص امام خمینی(ره) به این موضوع می باشد، بدون شک سیرة امام خمینی گواه این است که ایشان عمرشان را در این راه وقف نموده، بلکه در دوران رهبری و هدایت مردم لحظه ای نبوده است که برای این مهم نباشد، به هر حال  شخصیت معنوی و منش اخلاقی امام خمینی و نیز سلوک اجتماعی ایشان در دوران هدایت و رهبری جامعه نه تنها حکایت از زهد و ساده زیستی و رعایت دستورات دینی دارد، بلکه اساساً قیام ایشان در جهت اقامه حکومت اسلامی در راستای حاکم کردن اخلاق و شریعت در عرصه سیاست و حکومت بود، ایشان برقراری حکومت توسط اولیای الهی را برای این هدف می دانست که اقامه عدل و قسط نمایند، سراسر زندگی سیاسی اجتماعی امام خمینی گواهی می دهد که ایشان در جهت رعایت اخلاق و تقوای سیاسی از هیچ کوشش و تلاشی فروگذاری نکرده است و ما تنها نمونه هایی در این خصوص متذکر شدیم، بدون تردید سلوک سیاسی اجتماعی امام خمینی در دوران رهبری می تواند گواه خوبی بر تقوای سیاسی ایشان باشد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[1] . حر عاملی، وسایل الشیعه، بیروت، ج 1، ص 7.
[2] . قانون اساسی ایران، اصل 109.
[3]. مرتضی مطهری، مجموعه آثار ، ج23، ص 688 و 692
[4] . تحریم، آیه 6
[5]. نحل، آیه 9
[6]. نساء، آیه 76
[7].  بیانات امام خامنه‌ای،  14/03/1395
[8].  بیانات امام خامنه‌ای،  5/5/ 1381            
[9]. نهج البلاغه،ترجمه محمد دشتی، حکمت 410
[10]. عبدالله جوادی آملی،جامعه در قرآن،چ 3، قم،اسراء،1389 ،ص66 .
[11]. امام خمینی، صحیفه امام، ج 12، ص 348
[12]. امام خامنه‌ای، حدیث ولایت، ج4، ص 274
[13]. امام خامنه‌ای در خطبه های نمازجمعه، 14/3/1378
[14] . پیشین.
[15] . صحیفه امام، ج‏16، ص: 410
[16]. بیانات امام خامنه‌ای 14/03/1389
[17]. نهج البلاغه، خطبه های 108 و 154 همچنین فرمودند: ذِمَّتی بما اقول رهینه و اَنَا به زعیمٌ ... وَاللهِ ما کَتَمتُ وَشمهً و لاکذبتُ کذبَهً ( همان، خطبه 16 )
[18]. صحیفه امام، ج‏13، ص 56
[19]. امام خامنه‌ای، خطبه های نمازجمعه، 14/3/1378.
[20] . امام خامنه‌ای، حدیث ولایت،ج1،ص304
[21]. رک بیانات مقام معظم رهبری، خطبه های نماز جمعه 14/3/1378
[22]. آیین انقلاب اسلامی ایران، ص459.
[23] . فرمان هشت ماده ای حضرت امام خمینی (ره) بند 2 - 7، تاریخ 24/9/1369.

  پربازدید ترین